شاید فکر کنید این جمله از دل صفحات زرد اینستاگرام آمده یا نقل قولی است از یکی از بزرگان که در هیاهوی فضای مجازی دست به دست میشود. اما نه! این جمله در پایان لیست مقررات انضباطی یکی از مدارس غیردولتی فردیس نوشته شده؛ همان مدرسههایی که اسم و رسم دارند و لابد طراحش دستمریزادی هم گرفته است.
سایر بندهای این مقررات را هم بخوانید؛ پر از بایدهایی است که کودکان را از مدرسه متنفر میکند: «عدم شیطنت »، «بینظمی واخلالگری » و...
هفته ملی کودک است و باید به یاد داشته باشیم که کودکان موجوداتی زنده و با کرامتاند؛ با حقوق و نیازهایی که باید محترم شمرده شود. آنها نیمکت و میز نیستند که صدایشان در نیاید؛ مثل پولهای کاغذی ساکت و آرام!
راستی، امروز چند نفر هنوز از سکه استفاده میکنند؟ در این روزگار ولنگار اقتصادی، حتی اسکناسها هم از اعتبار افتادهاند. چه بیسلیقگیای در مدیریت این مدرسه! فقط همین یک اطلاعیه کافی است تا بفهمیم در آنجا کودکان محترم نیستند.
حالا تصویر دیگری ببینید: یک مدرسه دولتی پرجمعیت به نام «بهار آزادی» آن هم در فردیس که نه از بهارش خبری است و نه از آزادیاش کسی بهره بردهاست.
روبروی مدرسه، سازهای غولپیکر و ناسازگار در حال بالا رفتن است؛ هیچ فنس و حفاظی کنار پیادهرو نیست.
به تودههای خاک و نخاله نگاه کنید؛ هر کدام میتواند خطری جدی برای جان یک کودک باشد.
و آن ماشین پرسروصدا و بلند قامت را ببینید که مصالح و سیمان به طبقات میریزد. زمان تعطیلی مدرسه نزدیک است و ماشینها، مادران، سرویسها و ترافیک هر لحظه اوضاع را پیچیدهتر میکنند.
اینجا دیگر صحبت از حق تحصیل نیست، صحبت از حق حیات کودکان است. حق داشتن محیطی امن، شاد و سالم برای بازی، رشد و یادگیری. بیایید به جای اینکه دنبال معلم بهتر، کلاس متفاوت یا مدرسهای خاصتر برای کودک خودمان باشیم،
همه دست در دست هم دهیم و در هفتهی کودک، یک مدرسه امن، با کیفیت، شاداب، مشارکتی، دولتی و رایگان را برای همه کودکان ایران زمین مطالبه کنیم.
کودکان ما لایق بهترینها هستند، نه فقط بهارِ آزادی در نام، که بهارِ زندگی در عمل.
* آموزگار
۴۷۴۷
نظر شما