عبدالکریمی: دانشگاه نه در جایگاه حل مسئله که جزو مسئله است / دانشگاه باید محل شورش فکری باشد / با جوانان و جامعه نمی توان مثل شیء برخورد کرد

ما شدیداً به ظهور و بسط نوعی خودآگاهی ملی و تاریخی، هم در میان افراد جامعه، جوانان، روشنفکران و هم در میان حاکمیت، در جهت فهمِ ضرورت و اهمیت امر فرهنگی نیازمندیم. دانشگاه‌ها خود بخشی از بحران بوده و فاقد خودآگاهی ملی و تاریخی هستند.ما نیازمند "فهم دشواری‌های تمدنی و تاریخی" و نیل به «خودآگاهی ملی و تاریخی» در میان همه اقشار جامعه، به‌خصوص مسئولین فرهنگی، هستیم.

گروه اندیشه: دکتر بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال،  در گفت وگو فاطمه عباس آباد از سایت «دانشگاه انقلاب» با او، دربارۀ مسألۀ فرهنگ و اهمیت فعالیت‌های فرهنگی در دانشگاه‌ها دیدگاه های خود را مطرح کرد. در گزارش زیر که خلاصه ای  از این گفت و گو است، عبدالکریمی ابتدا به تعریف واژۀ فرهنگ می پردازد و می گوید: بیش از ۲۵۰ تعریف از فرهنگ وجود دارد که پرداختن بدان ها در این جا ممکن نیست و مشکلی را نیز حل نمی‌کند. اما باید توجه داشت فرهنگ یک مقوله چیره‌کننده و احاطه‌کننده است، به این معنا که ما همواره درون فرهنگ هستیم و لذا نمی‌توان بیرون آن قرار گرفت، آن را ابژه یا برابرـ‌ایستای خود قرار دهیم. بنابراین، به سهولت نمی توان فرهنگ را تعریف کرد. 

او افزود: فرهنگ چیزی شبیه به خود زندگی است. ما درون زندگی هستیم و نمی‌توانیم بیرون از زندگی قرار بگیریم و زندگی را ابژه خودمان کرده، دربارۀ آن صحبت کنیم. ما همواره و حتی همان لحظه‌ای که دربارۀ زندگی می‌اندیشیم و سخن می‌گوییم غرق در زندگی هستیم. فرهنگ نیز یک چنین چیزی است. در واقع در مواجهه با مقولۀ فرهنگ ما با یک امر تعریف‌ناپذیر روبرو هستیم. شاید تعریف هیچ‌کدام از واژه‌هایی که در علوم اجتماعی و علوم انسانی وجود دارد به اندازۀ تعریف فرهنگ دشوار نباشد. عبدالکریمی در ادامه به تحلیل هستی‌شناسانه (اگزیستانسیال) فرهنگ و نقد صریح رویکردهای موجود در حوزه فعالیت‌های فرهنگی دانشگاهی پرداخت. او فقدان درک اصیل و حکمی از فرهنگ را ریشه اصلی ناکارآمدی فعالیت‌های  فرهنگی در کشور می‌داند.

۱.تحلیل هستی شناسانه فرهنگ

او بر اساس تحلیل هستی‌شناسانه، در باره تعریف فلسفی و ماهیت احاطه‌کننده فرهنگ معتقد است فرهنگ مقوله‌ای «چیره‌کننده و احاطه‌کننده» است که امکان ابژه‌سازی و تعریف آسان آن را سلب می‌کند، شبیه به خود زندگی. او سپس در حوزه تعریف هستی شناسانه فرهنگ به فرهنگ به معنای استعلا و برون خویشی، وجوه پنهان آن، و کارکرد حیاتی فرهنگ می پردازد. 

عبدالکریمی در باره فرهنگ به مثابه استعلاو برون خویشی معتقد است که  از منظر فلسفی، فرهنگ فرآیند «استعلا» (Transcendence) و عبور از «من غریزی و غیرمتعالی» به «خویشتن متعالی و اصیل» است. این تحول بنیادین، نیاز ضروری بشر است که با فعالیت‌های صرفاً آموزشی تأمین نمی‌شود.

در باره وجوه پنهان فرهنگ نیز عبدالکریمی علاوه بر وجوه آشکار (شعائر، بناها)، به وجوه نهان مانند نیهیلیسم، بسط فردگرایی، تزلزل متافیزیک اخلاق نیز دارد که تنها اهل نظر و تفکر قادر به درک آن‌ها هستند. او در باره کارکرد حیاتی فرهنگ معتقد است، فرهنگ برای انسان امری لوکس و تزئینی نیست، بلکه قوام‌بخش هستی (اگزیستانس) انسان است و «هویت» (کیستی در برابر چیستی) و حس «ما بودن» را فراهم می‌سازد؛ این کارکردها در نسل جدید رو به زوال است.

۲. نقد رادیکال بر کنش‌های فرهنگی در دانشگاه (فعالیت‌های فاقد روح)

این استاد فلسفه دانشگاه با اشاره به شکست کنش‌های فرهنگی در برابر زوال هویت در میان نسل جوان، دلایل اصلی ناکارآمدی فعالیت‌ها در دانشگاه‌ها را در حوزه های تفکر، فقدان تحول، و فقدان آزادی و عشق برشمرد و گفت: « در حوزه تفکر به مثابه روح فرهنگ، باید گفت فرهنگ پیکری است که روح دارد و تفکر در حکم روح فرهنگ و حیات‌بخش آن است.» فعالیت‌های فرهنگی کنونی «جسد مرده و بی‌روح فرهنگ» هستند، زیرا فاقد مؤلفه تفکر در معنای طرح پرسش‌های بنیادین و ایجاد تحول در جان دانشجویان هستند. او از علل دیگر ناکارآمدی فرهنگ در دانشگاه ها را فقدان مقوله تحول و جایگزینی بوروکراسی و تبلیغات به جای آن ذکر کرد. از نظر عبدالکریمی مسئولان، فرهنگ را با تبلیغات، بوروکراسی، «رزومه‌سازی» و خرج کردن بودجه اشتباه گرفته‌اند. آن‌ها به جای رسوخ در اعماق جان، به برگزاری برنامه‌های سرگرمی‌ساز، شوهای شادی‌آور یا نمایشگاه‌های «کتاب‌های زرد» اکتفا می‌کنند. 

دانشگاه نه در جایگاه حل مسئله که جزو مسئله است / دانشگاه باید محل شورش فکری باشد / با جوانان و جامعه نمی توان مثل شیء برخورد کرد
سردر دانشگاه تهران

او در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد درک اصیل از امر فرهنگی، مستلزم تمایز قائل شدن میان سه گونه رابطه انسانی است ۱- رابطه انسانی قدرت / سیاست مبتنی بر اقتدار و اتوریته، و اطاعت بر اساس رابطه پلیس و شهروند۲- رابطه مبتنی بر اقتصاد و سود دوجانبه و بده بستان مالی، و  ۳- رابطه مبتنی بر فرهنگ براساس جستجوی آزادانه حقیقت، عشق و نفوذ معنوی. از نظر عبدالکریمی رابطه سوم  رابطه ای است که در آن دانشجو آزادانه جذب و دچار تحول روحی می شود. این نوع رابطه صرفا بر اساس ترس از نمره نیست. .   

او یکی دیگر از دلایل ناکارآمدی در دانشگاه ها را عدم درک شرایط تمدنی از سوی مسئولان می داند. از نظر عبدالکریمی بسیاری از مسئولان درکی عمیق، انتولوژیک و متافیزیکی از جهان کنونی مانند بسط نیهیلیسم جهانی و گسست نسل‌های جدید از میراث تاریخی ندارند و صرفاً مانع‌تراشی می‌کنند. و این خود روند ناکارآمدی را در دانشگاه ها تقویت می کند. 

۳. فضای مجازی چشم خودآگاهی ملت را کور می کنند

عبدالکریمی فضای مجازی را پدیده‌ای تک‌ارزشی نمی‌داند، اما معتقد است به دلیل فقدان نگرش حکمی و تاریخی در میان مسئولان، این پدیده نیز بیشتر به یک «تهدید» تبدیل شده است تا فرصت.او فضای مجازی را سرشار از تهدید و مملو از «ژاژخایی یا هرزنامه» (Spam) می داند که سرگرم‌کننده است، اما فاقد خودآگاهی، دل‌آگاهی و حضور شاعرانه در جهان است. از نظر عبدالکریمی شبکه‌های مجازی با مهندسی ذهن و احساسات توده‌ها توسط قدرت‌های بزرگ، «چشم خودآگاهی ملت‌ها» را کور می‌سازند.

عبدالکریمی از تهدیدهای دیگر شرایط موجود ایران، شکاف تمدنی و دوقطبی شدن می داند. از نظر او مدرنیته و پسامدرنیته باعث شکل‌گیری «سوبژه مدرن» شده که با «سوبژه سنتی» متفاوت است. این امر یک «انقطاع عظیم فرهنگی و تاریخی» و در نتیجه دوقطبی شدن شدید جامعه را به همراه داشته است. او برای حل این مشکل، دارای یک پیشنهاد کلیدی است. از نظر او نیل به خودآگاهی ملی و تاریخی، یک راه حل کلیدی و تنها راه حل است که می تواند منجر به «رنسانس فرهنگی» شود. 

او رنسانس فرهنگی را مستلزم درک حکمی و فلسفی از جهانی شدن، و شرایط پسامتافیزیک، و تربیت نیروهای فرهنگی آشنا به دو زبان سنت و مدرنیته  می داند. از دیگر راه حل های عبدالکریمی توجه به بنیادهای فلسفی فعالیت های فرهنگی اصیل شامل آزادی، پرهیز از مکانیکالیسم، و توجه به عینیت فرهنگی است. او معتقد است آزادی، روح جهان مدرن است و تفکر و پرسشگری، روح فرهنگ. سرکوب پرسش های بنیادین مانند ماهیت خدا یا قرآن مانع نفوذ و تقویت فرهنگی است. از نظر عبدالکریمی جامعه و جوانان و دانشجویان سوژه هستند، و نمی توان با آن ها همچون شیء برخورد کرد. ارزش ها باید در جان افراد ریشه داشته باشد.

۴. چالش‌های فرهنگی، بحران «غرب‌پرستی» و راهکار عملی

دکتر عبدالکریمی در بخش دیگری از سخنان خود معضلات کنونی را عمیق‌تر از مسائل اجرایی و بودجه‌ای دانسته و به ضرورت اصلاح بنیادین تفکر و سیاست‌گذاری های مربوط به آن به عنوان راهکارهای عملی اشاره می‌کند. او فقدان نیروهای فرهنگی دوزبانه را یک مشکل اساسی می داند و می گوید:  ما نیازمند نیروهایی مانند علی شریعتی هستیم که بتوانند میراث دینی را برای نسل جدید ترجمان فرهنگی کنند؛ روحانیت قدرت نفوذ معنوی خود را از دست داده است. 

عبدالکریمی همچنین به بحران «غرب‌پرستی» و «سندرم استکهلمی» اشاره می کند که مبتنی بر آن جوانان ما به شدت «غرب‌پرست و غرب‌سالار» شده‌اند. جامعه دچار «سندرم استکهلمی» شده است، به طوری که بخشی از مردم، دشمنان و «جلادان» مانند آمریکا و اسرائیل را منجی تلقی می‌کنند.

او سپس به بسط نیهلیسم و فردگرایی به عنوان چالش فرهنگی دیگر اشاره می کند که مبتنی بر آن در جامعه، فردگرایی و سقوط مبانی اخلاقی گسترش یافته به نحوی که شعارهایی چون «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» محصول «عقلانیت محاسبه‌گر مدرن» و بسط نیهیلیسم است. در تحلیل نهایی عبدالکریمی علت سقوط در دام فردگرایی را ناشی از شبه مدرن بودن می داند که بسیاری از کشورهای جهان دچار آن هستند؛ یعنی جسد نهادهای مدرنی چون شبه‌دانشگاه، شبه‌پارلمان  وجود دارند، اما روح آن‌ها وارد نشده و روابط ارگانیک میان نهادها ضعیف است.

عبدالکریمی چالش فرهنگی دیگر در این باره را غلبۀ سیاست و معیشت بر دانشگاه می داند. از نظر او  فضای فرهنگی دانشگاه تحت تأثیر همزمان مشکلات معیشتی و سیاسی قرار دارد که خود را در قالب «خشم و کینه نسبت به حاکمیت و ارزش‌های سنتی» نشان می‌دهد.

راهکارهای مدیریتی

از نظر عبدالکریمی برای برون رفت از وضعیت موجود نیازمند ظهور «آلکوئین» (Alchoin) معاصر هستیم.  او معتقد است حاکمیت نیازمند شخصیتی فرهنگی، تام‌الاختیار و صاحب صلاحیت  مانند آلکوئین در زمان شارلمانی است که سیاست‌های فرهنگی را تعیین کند. او سپس به ایجاد یک اراده ملی بزرگ در تحمل نظام انتقادی اشاره می کند و معتقد است اولویت کشور نیاز به نقد، و نفی محافظه کاری در این حوزه است. نیروهای فرهنگ اصیل باید نقاد و برآشوب کننده (شورش فکری) باشند. سرکوب فعالیت های اصیل فرهنگی به بهانه «مصلحت نیست»، بزرگترین ضربه را به فرهنگ ایران وارد می کند. 

عبدالکریمی همچنین پرهیز از رویکردهای امنیتی و پلیسی را از دیگر راهکارهای مدیریتی در کشور می داند.  او مواجهه صرفاً پلیسی و امنیتی با مسائل فرهنگی مانند قدرت یافتن بیش از حد نهادهای حراست و گزینش را سبب تشدید فضای دوقطبی و بحران‌های امنیتی بعدی می داند. 

جمع بندی نهایی

عبدالکریمی در نهایت در این مصاحبه معتقد است «ما شدیداً به ظهور و بسط نوعی خودآگاهی ملی و تاریخی، هم در میان افراد جامعه، جوانان، روشنفکران و هم در میان حاکمیت، در جهت فهمِ ضرورت و اهمیت امر فرهنگی نیازمندیم.» به عقیده وی، دانشگاه‌ها خود بخشی از بحران بوده و فاقد خودآگاهی ملی و تاریخی هستند. او تاکید می کند که ما شدیداً نیازمند "فهم دشواری‌های تمدنی و تاریخی" و نیل به «خودآگاهی ملی و تاریخی» در میان همه اقشار جامعه، به‌خصوص مسئولین فرهنگی، هستیم.

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2132185

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین