به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در اواخر فروردین ۱۳۵۱، خانهای در تهران بار دیگر به کانون توجه دوستداران موسیقی ایران بدل شد؛ خانهای که یاد و حضور ابوالحسن صبا، موسیقیدان و آهنگساز بزرگ، سالها بود از آن رخت نبسته بود. منیره منتخبصبا، همسر و همراه ۲۵ ساله صبا، مجسمهای مومی و هماندازهی طبیعی از او ساخته بود؛ مجسمهای با لباسهای واقعی صبا که در اتاق شخصیاش قرار داشت تا «همیشه در برابر چشم»ش باشد. به همین بهانه، جمشید صداقتنژاد، خبرنگار مجله «سپید و سیاه»، در ششم اردیبهشت ۱۳۵۱ به دیدار این بانوی هنرمند رفت و گفتوگویی شکل گرفت که امروز، بیش از نیمقرن بعد، همچنان یکی از صمیمیترین روایتها از زندگی و منش صبا به شمار میآید.
منتخبصبا انگیزه ساخت مجسمه را تنها در یک کلمه خلاصه میکند: «عشق». او توضیح میدهد که سالها پیش، در زمان حیات صبا، طرحی از چهرهاش توسط هنرمندی به نام هیربد کشیده شده بود. همین طرح، پنج سال پیش از گفتوگو، با همکاری استاد میربابایی ـ مجسمهساز موزه مردمشناسی ـ مبنای ساخت این پیکره شد؛ کاری که خود منتخبصبا، زیر نظر استاد، آن را به انجام رساند.
روایت زندگی مشترک آن دو، همزمان داستانی از عشق، هنر و شکستن مرزهای زمانه است. منیره منتخبصبا که از شاگردان برجسته علیاکبرخان شهنازی در نوازندگی تار بود، پیش از دیدن صبا، شیفتهٔ نام و هنر او شد. آشناییشان در سال ۱۳۱۱ به ازدواج انجامید و یک سال بعد، صبا نهتنها نتآموزی را به همسرش آموخت، بلکه برای نخستین بار در ایران ارکستری از بانوان ترتیب داد؛ ارکستری که منیره منتخبصبا نوازنده تار آن بود. تولد فرزندان، او را از حضور در ارکستر دور کرد، اما پیوندش با موسیقی و با صبا، گسسته نشد.
منتخبصبا، صبا را انسانی میداند با «نگاهی از بالا»؛ بیاعتنا به قدرت، مقام و سیاست، اما جدا از مردم هرگز. مهربانی او، بهگفته شاگردانش، نه از سر سادهلوحی که از جنس بزرگواری بود؛ مهربانیای که احترام میآفرید. در روزگاری که موسیقیدان را «مطرب» میخواندند، صبا، با همه پشتوانه خانوادگیاش، آگاهانه ساز را برگزید.
از میان خاطرات بسیار، داستان شبی که صبا در دوران حکومت نظامی به کلانتری برده شد، برجسته است: شبی که بهجای معرفی خود یا استفاده از «کارت شب»، تا صبح برای مردم ساز زد و آواز نواخت. خودش بعدها به همسرش گفت: «هنرمند با مردم پیوندی ناگسستنی داره.»
اما روایت، با تلخترین بخش به پایان میرسد؛ واپسین روزهای زندگی صبا. منتخبصبا با اندوه میگوید که مرگ او تنها نتیجه بیماری قلبی نبود، بلکه حاصل بیتوجهی جمعی به هنرمندی بود که میشد «بیش از اینها زنده نگهش داشت». آخرین جملهای که صبا گفت، ساده و صمیمی بود؛ درخواستی برای آرامش و یک بوسه. لحظهای بعد، «شمع عمر صبا خاموش شد»، اما روایت عشق، مردمدوستی و هنر او، همچنان زنده ماند
متن کامل این گفتوگو را از اینجا بخوانید.
۲۵۹






نظر شما