حضرت در مقابل خوارج , از سخت گیریها و کیفرهای رایج مخالفان خودداری کرد و با رعایت کامل حقوق انسانی شان، فرمود :

« ان لکم عندنا ثلاثا لانمنعکم صلوه فی هذاالمسجد و لا... »سه حق مسلم شما در نزد ما محفوظ است : ما هرگز شما را از گزاردن نماز در مسجد جامع شهر و شرکت در اجتماعات خود منع نمی کنیم , حقوق شما را از بیت المال تا هنگامی که با ما هستید می پردازیم , تا شما بر ما شمشیر نکشید و جنگ نیاغازید , نبرد نمی کنیم . » (1 )
امام , با شناخت کامل خوارج و با دقت تمام , بهترین رفتار را برگزید تا بهانه ای به دست آنان ندهد. حضرت درباره ویژگی های این گروه , می فرماید :
« جفاه طغام و عبید اقزام جمعوا من کل اوب و تلقطوا من کل شوب .... » مردمی خشن , فاقد اندیشه عالی و احساس لطیف انسانی , برده صفت , اوباشانی که از هر گوشه ای جمع شده اند و از هر ناحیه ای فراهم آمده اند. این ها کسانی هستند که باید اول تعلیم ببینند , آداب اسلامی به آن ها آموزش داده شود و در فرهنگ اسلامی رشد یابند. باید بر این ها قیم گمارد تا دستشان گرفته شود نه این که آزاد بگردند , شمشیرها در دست نگهدارند و درباره ماهیت اسلام اظهار نظر کنند. این ها نه از مهاجرانند که از خانه هاشان به خاطر اسلام مهاجرت کردند و نه از انصار که مهاجران را در جوار خود پذیرفتند.
آنچه در سیمای خوارج به خوبی قابل مشاهد است , نادانی آن ها است , نادانی ای که در سایه آن فریب خوردند و با مشاهده نیزه های آراسته به قرآن در تردید فرو رفتند امام به آن ها فرمود :
ثم انتم شرار الناس و من رمی به الشیطان مرامیه و ضرب به یتهه ... انتم معاشر اخفا الهام , سفها الاحلام ... , شما بدترین مردم هستید. شما نیروهایی در دست شیطانید که از وجود پلید شما برای ضربه زدن نشانه خود استفاده می کند و به وسیله شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می افکند.... شما گروهی سبک مغز و کم خرد و نادانید . (2 )
شروع نبرد نهروان
در این نبرد , امام از بسیج عمومی چشم پوشید , آن حضرت پیش از درگیری با خوارج حدود 65 هزار نیرو برای جنگ با سپاه شام آماده کرده بود. قیام خوارج و قتل عام مردم توسط آنان , سبب شد امام به طور موقت از نبرد چشم بپوشید و به نابودی این فتنه داخلی بیندیشد. سپاه حدود هفت هزار نفری امام به سوی نهروان عزیمت کرد. در مقابل آنان , سپاه دوازده هزار نفری خوارج مشاهده می شد. عبدالله بن کوا و عبدالله بن وهب راسبی فرماندهان سپاه خوارج بودند . (3 )
حضرت , به روش معمول خویش , نخست به اندرز و ارشاد و اتمام حجت روی آورد , ولی آنان با هلهله و رجز خوانی پاسخ دادند. امام حرث بن مره عبدی را جهت مذاکره نزد آنان فرستاد. خوارج نماینده حضرت را از پای درآوردند . (4 ) یاران از امام خواستند اجازه تیراندازی دهد . حضرت فرمود : دست نگهدارید. خوارج فریاد می زدند : « پیش به سوی بهشت » وقتی حضرت چنین دید , جنگ را آغاز کرد. (4 ) آن بزرگوار پرچمی به ابوایوب انصاری داد و فریاد برآورد , هر که زیر این پرچم پناه آورد در امان است , اگر کسی را نکشته و به هیچ یک از مسلمانان تعرض نکرده باشد , و نیز هر کس به کوفه یا مدائن روی آورد , در امان است و جانش محفوظ خواهد ماند.
با این اقدام حضرت , حدود 800 نفر از خوارج جدا شدند و به کوفه و مدائن بازگشتند. چهره برجسته این گروه « عروه بن نوفل اشجعی » بود که با 500 سوار به کوفه بازگشت . برخی از نویسندگان سپاه نهروانیان را 400 تن نگاشته اند که با این اقدام امام تنها 1400 تن از آنان باقی ماندند . (6 )
با شروع جنگ , صدای شیهه اسبان , چکاچک شمشیرها و فریاد جانخراش مجروحان سرزمین نهروان را به لرزه درآورد. امام دستور داد خوارج را در محاصره قرار دهند و از راست و چپ بر آنان حمله کنند. به زودی نیروهای حضرت چون کمربندی خوارج را احاطه کردند . (7 )
امام ـ برای این که حتی یک نفر از آن ها جان سالم به در نبرد ـ اسود بن قیس مرادی را ماموریت داد از باز شدن کمربند محاصره جلوگیری کند.
با تدبیر نظامی امام , پس از دو ساعت , جنگ پایان یافت . و در این نبرد تنها شماری بسیار اندک از خوارج گریختند.
نتیجه همان شد که امام پیش از شروع جنگ , پیش بینی فرموده بود : « به خدا سوگند , ده کس از آنان از مرگ نرهد و از شما ده تن بیش تر کشته نشود . » (8 )
حضرت پس از پیروزی بر خوارج , لشکرش را فرمان داد به کوفه باز گردد. آنگاه با سربازان همراهش کنار اجساد خوارج آمد و با تاثر فرمود :
بوسا لکم لقد ضرکم من غرکم فقیل له : من غرهم ... رنج و سختی بر شما باد. راستی آن که شما را فریفت , زیانی مهم و جبران ناپذیر بر شما وارد ساخت .

پرسیدند : چه کسی آن ها را فریب داد؟
حضرت فرمود : شیطان گمراه کننده و نفس هایی که انسان ها را به بدی وا می دارد. نفس اماره به وسیله آرزوهای نادرست و حساب شده آن ها را فریفت و دام های عصیان را به روی آنها گشود و به آنان وعده پیروزی داد و سرانجام به آتش سوزان دوزخشان درافکند . (9 )
سرانجام شعله های فتنه مقدس نادان با تدبیر حضرت فرو نشست , آنچه در این حادثه مهم و قابل توجه می نماید , آن است که امام عبادت , زهد , قیافه های حق به جانب و جامه های ژنده خوارج را نادیده گرفت , همه را از دم تیغ گذراند و فرمود :
« فانا فقات عین الفتنه و لکم یکن لیجتره علیها احد غیری بعد ان ماج غیهبها و اشتد کلبها » من چشم این فتنه را درآوردم . جز من هیچ کس جرات چنین کاری نداشت . پس از آن که موج تاریکی و شبه ناکی اش بالا گرفته بود و « هاری » اش فزونی یافته بود . (10 )
آری کسی جز حضرت علی علیه السلام و بصیرت و ایمان نافذش نمی توانست بر روی نادانان مقدس شمشیر بکشد و خطرشان را برطرف سازد.
به پایان آمد این دفترحکایت همچنان باقی است .
منابع:

1 ـ محدث نوری : مستدرک الوسائل , ج 11 , ص 65
2 ـ نهج البلاغه , خطبه 36 و 127
3 ـ نویری : نهایه الارب فی فنون الادب , ج 5 , ص 221
4 ـ مسعودی : مروج الذهب , ج 2 , ص 400 , ابوالعباس مبرد : الکامل فی اللغه و الادب , ج 2 , ص 134
5 ـ نویری : نهایه الارب فی فنون الادب , ص 220 , سربازان امام گفتند : یا امیرالمومنین , ما تیرباران کردند فرمان حمله دهید. حضرت در بار سوم که دشمن تیر باران را ادامه داد فرمود : الان طاب القتال احملوا علیهم , اینک پیکار با آنان روااست حمله کنید.
6 ـ ر . ک : بلعمی : تاریخ نامه طبری , ج 2 , ص 659
7 ـ طبری : تاریخ الطبری : ج 5 , ص 86
8 ـ نهج البلاغه , خطبه 59
9 ـ نهج البلاغه , کلمات قصار 323
10 ـ همان , خطبه 93 
 /6262

کد خبر 234142

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 9 =