۰ نفر
۱ شهریور ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۵
به میزان جرم جریمه باید کرد!

شیوع تخلف در ایران بیش از آن که به نقص قانون برگردد، به ضعف اجرا گره خورده است!

روزهایی که در آن قرار گرفته‌ایم، به هر دلیلی از قانون شکنی‌ها و تخلفات افراد گوناگون، و نیز محاکمه و برخورد با آنان، سخن به میان است؛ از اختلاس‌های میلیاردی در نهادهای مختلف تا زمین‌خواری‌های بی‌حد و حصر، و نیز حریم‌شکنی‌های اخلاقی و... تا داوری‌های پر سر و صدا و گوش‌رنجان و البته کش‌دار! به راستی مشکل از کجا بر می‌خیزد؟
نویسنده بی‌آنکه بخواهد به تحلیل قضایا بپردازد و متخصصانه به ارائه‌ی راه حل روی کند، به حکم حوزه‌ی کاری خود به دو داستان تاریخی مربوط به دوره‌ی خمود تمدنی ایران، یکی از دوره‌ی صفویان و دیگر از عهد قاجار، و سپس به واقعه‌ای پیش‌تر از این‌ها که به عهد جریان تمدنی اسلام مربوط است، اشاره می‌کند که به نظر می‌رسد ریشه‌ی عمده‌ی مشکلات و راه‌کار آن را می‌توان در ذیل آن‌ها دنبال کرد.
 
سانسون کشیش و مبلغ فرانسوی که همزمان با سلطنت شاه سلیمان صفوی در ایران حضور داشت می‌نویسد: «وضع پول در ایران به قدری بد می‌باشد و از ارزش آن به قدری کاسته شده است که هیچ‌کس حاضر نیست مال‌التجاره خود را به ایران بیاورد و در برابر آن، پول ایران را دریافت کند... این فساد و بدی وضع پول از آنجا ناشی شده است که اشخاصی را که سکه تقلبی تهیه می‌کنند و در مملکت رواج می‌دهند خوب تعقیب نمی‌نمایند یا اگر تقلب آن‌ها را کشف می‌کنند، فقط به گرفتن رشوه و پول از آن‌ها اکتفا می‌کنند و آن‌ها را مجازات نمی‌نمایند.»۱
 
دکتر فوریه طبیب مخصوص ناصرالدین شاه که از اروپا با وی همراه شده بود، در توصیف مسیرها و پیش‌آمدها، از اردوگاه قراداغ می‌نویسد: «همین که وارد چادر [ناصرالدین شاه] شدم شخصی را که به یکی از صاحب‌منصبان قزاق بی‌شباهت نبود بر اسبی عربی چالاک دیدم که هشت سوار مسلح در رکاب دارد و پیش می‌آید. به فاصله کمی از چادر همه پیاده شدند. رئیس ایشان اسب را به دیگری داد و تنها جلو آمد. وی مردی بلندقامت و خوش‌اندام بود و قریب به سی سال داشت و صورتش به علت آن که در بیابان زندگی می‌کرد قدری چین خورده و تیره بود، لباسی چین نقره‌کوب از چرکسی‌های قفقازی که در روی آن چند جای فشنگ دوخته بودند در بر، و کلاهی از پوست بخارا بر سر داشت. بعد آن که فهمیدم که این سوار که من او را صاحب منصبی روسی یا یکی از شاهزادگان گرجستان می‌پنداشتم همان کرم دزد مشهور است، تعجب کردم و البته خواننده میزان تعجب مرا در می‌یابد، لیکن چون مشرق زمین از این مناظر غیرمترقبه زیاد دارد چندان هم تعجب نباید به خود راه داد. باری این کرم کسی است که خواب راحت را از حاکم ایروان سلب کرده و تمام مردم آن حوالی را در وحشت دائمی نگه داشته است. همین که به حضور اعلی‌حضرت رسید قول داد که دیگر دست از ماجراجویی بردارد و مطیع باشد. شاه هم قول او را قبول کرد و امر داد که او را آزاد سازند.»۲
فوریه در جای دیگر، در ذیل توصیف منزلگاه ینگی امام ...[کاروانسرایی نزدیک تهران] می‌نویسد: «امروز کرم دزد معروف ایروان به دیدن من آمد. شاه لابد برای این که از جانب او خاطرجمع باشد او را با خود به تهران می‌برد. به من گفت که سی و یک سال دارد و دوازده سال است که به شغل شریف دزدی مشغول است، ولی تصمیم گرفته است که از این به بعد به حرفه‌ای دیگر بپردازد.»۳
 
آن چه در گذشته حیات اجتماعی ایرانیان وجود داشت، اگر نه به عنوان سنتی مقبول، که به صورت شیوه‌ای رایج هم چنان متداول است! باید دانست که قانون به تنهایی هیچ مشکلی را نمی‌گشاید، بلکه اجرای قانون و ضمانت آن است که موجب پای‌بندی آدمیان به آن می‌شود. نویسنده در عین اذعان به ضرورت پای‌بندی به عدالت در داوری، سهل‌گیری یا سهل‌انگاری‌های فرصت‌سوز را که گاه از پروژه‌ای حکایت دارد، هرگز به نفع جامعه‌ی ایرانی نمی‌داند، هر چند دسته‌ای از افراد، در کوتاه مدت از آن سودی ببرند! در تاریخ اسلام، گاه سخت‌گیری‌هایی را می‌یابیم که به رغم گزشی که در نگاه اولیه متوجه انسان می‌شود، خوشایند است، چون در ایجاد امنیت اجتماعی اثرگذار است و از شیوع جرم باز می‌دارد. کمال‌الدین عبدالرزاق شیبانی در کتاب الحوادث الجامعه، ذیل سال ۶۴۵ هجری آورده است که در این سال خازن مدرسه مستنصریه خبر داد که مهر درِ خزانه شکسته، ولی قفل به حال خود باقی است. پس از بررسی روشن شد که از سپرده‌ها و نقدینه‌های خزانه چیزی کم نشده، جز آن که سیصد دینار به سرقت رفته است. «خبر به خلیفه بردند. فقها و حواشی به تجسس پرداختند و دزد را نیافتد. فرمان شد آن چه از دست رفته میان دربانان و فرّاشان خزانه بر حسب وضع و حالشان تقسیم شود. آن مال از آن‌ها بستدند و کسان دیگر را به جای آن‌ها گماشتند.»   
 
تأکید آن است که تجدید نظر در نحوه‌ی اجرای قوانین قضایی از فوریت‌هایی است که هر لحظه تأخیر در آن خسارت‌های جبران‌ناپذیری به بار می‌آورد که حداقل آن ناکارآمدنمایی نظام اسلامی است.
اغتنموا الفرص فإنها تمر مر السحاب؛ فرصت‌ها را دریابید که همچون ابر، شتابان می‌گذرد!
 

۱- سفرنامه سانسون، ص ۱۸۸
۲- سه سال در ایران، ص ۴۸ و ۴۹
۳- همان، ص ۹۵
۴- ص۱۳۷

 

کد خبر 237658

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =