به گزارش خبرآنلاین، «سنگ سیاه روی سنگ سفید» نوشته نگار تقی زاده از سوی نشر آموت منتشر شده و از سه فصل تشکیل و از زبان دانای کل روایت میشود، در واقع فصلهای مختلف این کتاب روایتهایی به هم پیوسته دارند و رویدادها در هم دخیلاند.
داستان از دیدگاه سه زن در سه بخش جداگانه بیان می شود که یک مرد حلقه ارتباط این سه روایت متفاوت است. نوع نگاه زنان به زندگی٬ انتظارات و خواسته های آنان از جامعه و خانواده با توجه به جایگاه آنان متفاوت است. اما در یک چیز مشترکند٬ تحمل غم و اندوه و رنجی که از زندگی می برند.
جای خالی خوشی و شادی در زندگی پیداست. هیجان از زندگی دریغ شده و اضطراب و نگرانی افزایش می یابد. زندگی از گرمی به سردی و از روشنایی به تاریکی سیر می کند. صراحت و صداقت نویسنده در بیان مشکلات٬ بخصوص معضلاتی که در بطن جامعه٬ زنان با آن درگیرند به خوبی در دل روایت ها جای داده شده است. داستان در فصل های به هم پیوسته و البته مجزایی به نام های «دانه های بیهوده برف٬ لکه های سیاه و سمفونی بمب و فلسفه» روایت می شود.
خود تقی زاده درباره رمان توضیح می دهد:««کتاب از سه بخش تشکیل شده است: بخش اول «دانههای بیهوده برف نام» دارد. این بخش، نیمی از کتاب را تشکیل میدهد و در این بخش بیشتر با زندگی یک زن و شوهر به نام «خورشید» و «سهراب» آشنا میشویم. بیشترین بسامد واژگانی در این بخش مربوط به واژگان «برف»، «زمستان»، «سردی»، «تاریکی»، «ایستایی» و «زمان» است. در بخش دوم که «لکههای سیاه» نام دارد با زندگی فردی به نام «بلور» آشنا میگردیم. او زنی کارگر است که همزمان در چند جا کار میکند و پسربچهای همیشه همراه اوست. دو دختر دانشجو و شوهری کارگر و بیمار دارد. بخش سوم، «سمفونی بمب و فلسفه» نام دارد و در آن با زنی روبرو هستیم که نامش «رها» است و احتمال میدهیم که شاید یکی از دخترهای «بلور» باشد. «رها» عکاس است و به جهانی شدن میاندیشد. اما در پایان داستان هنگامی که میخواهد از یک صحنه بی نظیر عکس بیاندازد، دوربینش شارژ تمام میکند و خاموش میشود.»
برخی بخش های برگزیده این رمان را در ادامه می خوانید:
«او زنی نبود که در گذشته آرزوی آن را داشت. زنی متفاوت و پر از شور زندگی. زنی بود با شکستگی های روحی که نمی توانست هر قسمتش را با آتل ببندد و منتظر بماند استخوان های روحش جوش بخورند.
*
او نتوانسته بود مانند آذرنوش اندوهش را در سیگار خلاصه کند یا مثل سهراب خود را به مستی بسپارد و به نقطه ای برسد که هیچ کس برایش مهم نباشد.
*
خیلی دردآور است پشت پنجره بایستی و دنیا به اندازه یک مستطیل باشد و تو فقط نظاره گر باشی. آدم ها از مقابلت می گذرند و هیچکدام به جایی که تو در آن ایستاده ای نگاهی نمی کنند.
*
وقتی در چشم آنها نگاه می کنی و نمی توانی کاری انجام دهی دردی به سراغت می آید که تو را از پا در می آورد. دردهایی که هیچ گاه تسکین نمی یابند.
*
هزاران بار از کنار ویرانه ها گذشته و تمام تصاویری را که دیده در دوربینش ثبت کرده بود. دوچرخه ای که یک چرخش از زیر خاک بیرون مانده بود. خانه ای که روی تنها دیوارش قاب عکسی آویزان بود. عروسکی که یکی از چشم هایش خالی بود و چشم دیگرش می خندید٬ پشت به زمین و رو به آسمان
*
زن زنده می ماند. چشم های زن سبز بود و برای رها یادآور خاطره ای. باران جای خود را به برف می داد و بلورهای ریز از آسمان پایین می آمد و روی شهر پر از جسد می نشست.»
ساکنان تهران برای تهیه این کتاب و هر محصول فرهنگی دیگر کافی است با شماره 20- 88557016 (شبانه روزی با پیغامگیر) سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ «سام» تماس بگیرند و (در صورت موجود بودن در بازار) آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. سایر هموطنان نیز با پرداخت هزینه پستی می توانند این کتاب را تلفنی سفارش بدهند.
6060
نظر شما