علی بحرینی*<BR>

فیلم بدساخت و دین ستیز معصومیت مسلمانان به خودی خود نه ارزش هنری دارد نه محتوای فرهنگی و نه رویکرد تاریخی بلکه محصولی است همانند بسیاری از محصولات دهه اخیر که جهتی ضد هنری، ضد فرهنگی و ضد ارزشی دارند.
سوای از این، اصولا اینکه در دهه اخیر هالیود و صنعت فیلم سازی آمریکا چه هدفی را دنبال می کند و چه تاثیرگذاریهای ضداخلاقی داشته و چه خدماتی را به مقاصد سیاسی انجام داده، مقوله مهمی است که باید به آن پرداخت. از سوی دیگر باید دید که این فیلم یک اتفاق بی پشتوانه و بی هدف است یا اینکه بخشی از یک فرایند قابل تامل و هدفمند بوده است. موضوع دیگر اینکه مناقشات حول آزادی بیان چه ابعادی دارد و چگونه برخی مجوز توهین به مقدسات مسلمانان را از موازین مربوط به آزادی بیان استخراج می کنند. در این مطلب مختصرا به این سه بحث می پردازیم.

نقش هالیود
در سالهای اخیر در تقسیم کار سیاسی و حتی نظامی نقش بسیار پیچیده و هدفمندی برای اجزاء مرتبط با رسانه و هنر در نظر گرفته شده است. رسانه ها که قاعدتا باید سخنگوی ملتها و گزارش کننده واقعیات تحولات برای مردم باشند، در موارد بسیاری به ابزاری برای نفرت آفرینی و قلب حقایق تبدیل شده اند وهمین رسانه ها که باید مسیری برای حاکمیت ارزشها و گسترش صلح در جهان باشند در مواردی فضای جنگ را تمهید و سپس هیزم آتش جنگها را فراهم کرده اند.
در ماجرای شکل گیری سودان جنوبی هالیوود نقش برجسته ای در هدایت تحولات بسمت تجزیه سودان ایفا کرد. همزمان با برگزاری رفراندوم تجزیه سودان برخی بازیگران مشهور هالیود با همراهی شرکت گوگل حضور گسترده ای در سودان جنوبی داشتند و تلاش زیادی برای حرکت تحولات بسمت تجزیه سودان بعمل آوردند. بی دلیل نیست که اکنون خبرهائی در مورد حضور برخی بازیگران هالیود در ترکیه برای سرکشی به سوریهای مستقر در آنجا بگوش می رسد.
در جریان جنگ آمریکا علیه عراق این رسانه ها بودند که فضا را برای یورش آمریکا و اشغال عراق آماده کردند. دروغ هائی که کالین پاول در نشست شورای امنیت برای توجیه جنگ علیه عراق ارائه داد با همراهی بسیار گسترده رسانه های غربی ذهنیت جامعه جهانی را آماده تجاوز نظامی آمریکا به عراق و اشغال این کشور نمود.
بعبارت روشن می توان گفت که رسانه و سینما نه تنها عنصر اصلی جریان جنگ نرم و ابزاری برای تسلط بر افکار و اندیشه‌ها باهدف در اختیار گرفتن نگرش‌ها و رفتارهای جمعی مردم و به همراه گرفتن انها در اهداف سیاسی است، بلکه فضای جنگ و نفرت را ایجاد و تداوم می بخشد. اصولا شاخصه تبلیغات یا پروپاگاندا این است که این پدیده هدفی فراتر از اطلاع رسانی را دنبال می کند. پروپاگاندا، اطلاع رسانی توام با همراه سازی است. در پروپاگاندا هدف این است که مخاطب به آن شکلی درآید که مقصود خاصی را همراهی کند و یا حتی در رسیدن به آن مقصود کمک کند.
نقشی که هالیوود خصوصا در عصر حاضر ایفا می کند دادن گرایشی خاص به مخاطبان خود در مورد مفاهیم کلیدی امروز یعنی خیر و شر، خوبی و زشتی، عدالت و بی عدالتی و مانند آن است و از همین رو است که محصولات فرهنگی و شبه فرهنگی مربوط به حوزه های ارزشی رو به افزایش گذاشته است و مخصوصا ساخت چندین فیلم در هالیوود در مورد مباحث آخرالزمانی با هدف ترویج روایت آمریکایی از این موضوع در همین راستا قابل توجیه است و جالب اینجاست که برخی از این گونه فیلم ها جزو گرانساخت ترین فیلمها در تاریخ هالیود هستند.
این محصولات بدنبال آن هستند تا آنگونه که آمریکا می خواهدمصلح و مفسد، خیرو شر، ستمگر و منجی و عدالت و ظلم و عادل و ظالم را در اذهان مردم ترسیم نماید و در این میان آمریکا را بعنوان نماینده خوبیها، منجی، و مصلح معرفی کنند.
این مختصر می تواند نشان دهد که ساختن فیلمهای موهن در ارتباط با اسلام و مسلمانان و ترویج این فیلمها در شبکه های مختلف مجازی از منظر کار رسانه ای و تبلیغاتی چه هدفی را دنبال می کند و برخی از آنها اگرچه توسط فیلم سازانی آماتور و خارج از هالیوود ساخته می شوند اما در واقع دنباله رو همان مسیر و اهداف هستند.

فرایند اسلام ستیزی
پس از حادثه یازده سپتامبر روند اسلام ستیزی ابعاد گسترده ای پیدا کرد. تدوین قوانین محدودکننده، ایجاد محدودیت های امنیتی برای مسلمانان، گسترش اظهار نظرهای ضد اسلامی، فعال شدن احزاب افراط گرا، محدود سازی فعالیتهای فرهنگی مسلمانان و مواردی از این قبیل محصول موج جدید اسلام ستیزی بود.
در حقیقت نباید پنداشت که اقدامات اسلام ستیزانه عکس العمل های طبیعی به یازده سپتامبر باشد بلکه درست تر این است که به این رخدادها از زاویه راهبردی نگریسته شود. این موضوع که چرا اسلام و مسلمانان هدف این راهبرد تخریبی غرب قرار می گیرند موضوع بسیار مهمی است که پرداختن به آن در این مختصر امکانپذیر نیست.
در راهبرد فوق الذکر تخریب چهره اسلام و مسلمانان بعنوان یک عنصر کلیدی دنبال شده است. تعداد سایتهای نژادپرستانه(با گرایش ضد اسلامی) در فضای مجازی بشدت گسترش یافته است، رسانه های عمده غربی بنحو هدفمندی اقدام به فضا سازی منفی حول مسائل مربوط به کشورهای اسلامی می نمایند و تبلیغات نژادپرستانه اسلام ستیزانه در مبارزات انتخاباتی برخی کشورها جایگاه پیدا کرده است.
بهرینگ برویک تروریست نروژی که تعداد زیادی از اتباع نروژ را به قتل رساند در بازجوئی هایش اظهار داشت که هدف او از این کار نجات نروژ از سلطه مسلمانان بوده است. نکته مهم این که برویک بشدت تحت تاثیر سایت ها و وبلاگ های اسلام ستیز آمریکایی بود و در اظهارات خود به بسیار مطالبی اشاره می کرد که در وبلاگ های آمریکائی در مورد اسلام و مسلمانان منتشر شده بود. او در مانیفست هزار و پانصد صفحه ای خود 64 بار جملات روبرت اسپنسر اسلام ستیز مشهور آمریکایی و بنیانگذار سایت Jihad Watch را تکرار کرده است.
آزادی کدام بیان؟
در سالهای اخیر موضوع توهین به ادیان آسمانی با انتشار کاریکاتورهای موهن به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) در روزنامه دانمارکی یولاندس پوستن در سال 2005 مطرح و سپس با ساخت فیلم فتنه در هلند ادامه یافت و تا کنون طی 7 سال گذشته چندین مورد از این دست اقدامات را شاهد بوده ایم. موضع دولتهای غربی در ابتدا همراه با نوعی فاصله گیری از این اقدامات بود اما بتدریج این موضع تغییر کرد و دولتهای غربی به مباحث مفهومی مربوط به آزادی بیان برای مسئولیت ناپذیری در قبال این مسائل متوسل شدند.
این تلاش را می توان در توجیه این کشورها نسبت به مخالفت با قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل پیرامون منع توهین به ادیان مشاهده نمود. این قطعنامه که بر اساس موازین بین المللی پذیرفته شده خصوصا میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نیز کنوانسیونهای ذیربط یونسکو تدوین و خواستار اقدام دولتها برای پیشگیری از اقدامات اهانت آمیز نسبت به ادیان الهی می شد و خصوصا بر ایجاد یک کردارنامه اخلاقی برای رسانه ها تاکید می ورزید، مورد مخالفت کشورهای غربی قرار گرفت و استدلال عمده آنها تاکید بر ماهیت فردگرایانه حقوق بشر بود.
البته مباحث مطروحه توسط آنها در مورد ذیحق بودن یا ذیحق نبودن ادیان و نیز لزوم یا عدم لزوم احترام به اعتقادات و مقدسات ادیان الهی بنوبه خود جای بحث جدی دارد اما نکته مهم در این میان این است که غرب بجای پیشگیری و یا اقدام جدی در قبال تحرکات اسلام ستیزانه و اظهارات وهن آمیز نسبت به ادیان الهی به یک تلاش برای توجیه حقوقی و فلسفی این اقدامات متوسل می شود و این موضوع خطرناکترین پدیده در شرایط کنونی است، زیرا به روشنی چراغ سبزی است برای تداوم این گونه اقدامات. به همین دلیل است که طی سالهای گذشته شاهد کاهش تلاشهای اسلام ستیزانه نبوده ایم.
یکی از عکس العمل های جالب در قبال فیلم معصومیت مسلمانان موضع گیری خانم پیلای کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد است. خانم پیلای بهترین پاسخ در برابر این فیلم را نادیده گرفتن آن می داند. البته موضع شدید کمیسر عالی حقوق بشر علیه انتشار این فیلم توهین آمیز قابل تقدیر است اما یک نکته کلیدی را باید در این ارتباط مد نظر داشت. در بیانیه کمیسر عالی حقوق بشر علت اصلی محکومیت این فیلم تحریک آمیز بودن آن قلمداد شده است. باید گفت که ساخت و نشر چنین فیلمی صرفنظر از تحریک آمیز بودن باید محکوم باشد و فی نفسه بعنوان یک اقدام ضد بشری و ضد ارزشی باید مورد تقبیح قرار گیرد. بنابراین علت محکوم بودن چنین اقداماتی اگر صرفا به تحریک آمیز بودن آنها محدود گردد قبح اخلاقی و حقوقی آن نادیده گرفته خواهد شد. بر اساس همین غفلت است که کمیسر عالی حقوق بشر نیز مانند بسیاری از مقامات کشورهای غربی مسلمانان را به آرامش و نادیده گرفتن این فیلم ترغیب نموده است.
اشاره به یک نکته دیگر نیز در این میان شاید مفید باشد و آن اینکه اخیرا دفترکمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل اقدام به انتشار کتابی نموده است تحت عنوان گرایش جنسیتی در حقوق بشر بین الملل. در این کتاب یکی از محورهایی که مورد تاکید ویژه قرارگرفته است ضرورت حمایت از آزادی بیان و آزادی تجمعات و آزادی تشکلات برای همجنسگرایان است.
این نکته و نیز استنتاجات غیر حقوقی از موضوع آزادی بیان برای توجیه جواز اهانت به ادیان، ما را به این نتیجه می رساند که مقوله آزادی بیان در معرض تعرضات مفهومی ناخوشایندی قرار گرفته است و این موضوع نیاز مند بازتعریف و تنقیح جدی است.
علی بحرینی، رئیس پیشین اداره حقوق بشر وزارت امورخارجه و سفیر کنونی جمهوری اسلامی ایران در اتیوپی است
4949

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 247511

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۴:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۵
    0 0
    واقعیت این است که ما هم با ادبیات خودمان چهره ی مناسبی از دین مان برای مخالفان خود ترسیم نکرده ایم! به نوعی ما در این برداشت غرب و اسلام ستیزان در پیدایش چنین نگاهی به اسلام مقصریم.