ونداد الوندیپور: اواسط دهه هفتاد بود که سر و کلهاش در تلویزیون پیدا شد؛ پسرکی ریزه میزه و با نمک از جنس پارچه با صدایی شبیه فنر. بازیگوش اما صاف و صادق و خوش قلب و پر شر و شور. زیاد طول نکشید که عاشقش شدیم- بچههای ایران عاشقش شدند. دلنشین بود چون کارها و حرفهایش از دلش میآمد؛ از همان دلی که گرچه از پارچه، اما سیاه نبود. قهرمان ما عروسکی بود با کلاه قرمز. دروغهای معصومانهاش با دروغگویی فرق داشت. دیگران را دوست داشت و از ریاکاری و دغل بازیهای معمول دور بود. هم سرگرم میکرد هم چیزهایی را به بچهها یاد میداد و برای بزرگترها یادآوری میکرد.
وقتی از تلویزیون به سینما رفت آدمهای زیادی برایش صف کشیدند. هم بچهها بودند و هم پدر و مادرها؛ همان بچههای سابق که از ناراستی دلزده بودند و تشنه کمی شادی. چیزهایی داشت که دوست داشتنیاش میکرد. هم خودش هم پسرخاله خوش ذات و به ظاهر بیتفاوت و خشنش (ای کاش خشونت همه خشنها مثل او بود!) پسرک با این که خودش کلاه داشت اما مثل برخی از دیگر شخصیتهای تلویزیونی سر بچهها کلاه نمیگذاشت. نه خودش نه خالقانش که از دوز و کلک دور بودند. در فیلم بود اما فیلم بازی نمیکرد. برای همین بود که دوستش داشتیم. فیلمش در آن زمان (سال 73) پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران شد. ایستادن در صف را دوست نداشتیم اما ایستادن در صف فیلم او فرق داشت. طولانی و چند ساعته اما لذت بخش. محلی برای صحبتهای صمیمی و آزاد. عجیب بود که همه با وجود در صف بودن، خوشحال بودند. عجیب بود که یک عروسک آنقدر هوادار داشت. ولی نه؛ در واقع زیاد هم عجیب نبود.
در طول سالهای بعد سر و کلهٔ قهرمان کوچولوی ما گهگاه در تلویزیونی که تعداد کانالهایش جلوتر میرفت و خودش عقبتر، پیدا میشد. ما داشتیم بزرگتر میشدیم و دنیای اطرافمان کوچکتر. او اما همان طور بود که بود. صاف و صادق و بیآلایش. رشد نکرد اما کوچک هم نشد و خودش را کوچک نکرد. همان بود که بود. عاری از زر و زوری که در دنیای آدم بزرگها جاری بود و برایش سر و دستها شکسته میشد.
سالها گذشتند و گذرش بار دیگر به سینما افتاد؛ همراه سرو ناز. همه چیز دستخوش تغییراتِ بیش و کم بود اما او همچنان از دنیای بد آدمکها دور...
پس از سالها پسرک دوباره آمد، با سازندگان هنرمندش، ایرج طهماسب و حمید جبلی، و دوستانی جدید و جذاب از جنس خودش. فیلمش به خوبی قبل نبود و ضعف زیاد داشت، ولی ما بچههای سابق و بچههای جدید، باز نشان دادیم که دوستش داریم، چرا که دلایل زیادی برای دوست داشتنش داریم.
5757
نظر شما