روزنامه اعتماد در گفت­ وگویی با علی سعیدی نماینده ولی­ فقیه در سپاه نوشت:

*به اعتقاد ما اگر نظام هستی در تدبیر خدا قرار دارد، نظام حرکت انسان هم در تدبیر خدا قرار می‌گیرد. مشکل فقط در شارعیت است. یعنی خیلی از این سکولارهای ما یا حتی فلاسفه غربی، هیچ کدام‌شان مگر مادیون در خالقیت خدا تردیدی ندارند اما در شارعیت او گیر دارند. این افرادی هم که در کشور ما روی این مسائل گیر کرده‌اند، خالق را خداوند می‌دانند اما در شارعیت خدا گیر کرده‌اند. حالا امام چه می‌گوید؟ در واقع نرم‌افزار بعثت به ما می‌گوید که مثلث ما سه ضلع دارد؛ یک ضلعش شریعت، ضلع دیگرش رهبری الهی و قاعده آن، مردم هستند. «مردم» قاعده نظام ما هستند. این‌طور نیست که مردم در نظام ما بی‌نقش باشند. رهبران الهی اعم از انبیا، ائمه یا ولی فقیه سه کار انجام می‌دهند؛ یکی ارائه نسخه که در واقع همان معرفی شریعت به مردم است. کار دوم آنها عملیاتی کردن شریعت است و در واقع به آن سیستم می‌دهند. اصلا مگر می‌شود بدون سیستم، شریعت خدا را اجرا کرد. سومین اقدام رهبران الهی هم پاسداری از شریعت است. حالا نقش مردم این است که دو رکن شریعت و رهبری الهی روی قاعده مردم قرار گرفته است. اصلا این دو رکن برای مردم آمده است. اساسا «جمهوریت»، جزو لاینفک نظام مردمسالاری دینی است. مگر می‌شود مردم را از آن جدا کرد.

*درباره مردم هم امام فرموده‌اند که مردم هرگز در نصب و عزل ولی فقیه هیچ دخالتی ندارند و فقیهان عادل از سوی شارع نصب شده‌اند. امام همچنین می‌فرماید که اگر ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است و اگر امر خدا لحاظ نشود و انتخاب رییس‌جمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است.

*اما واقعیت مطلب این است که بسیاری از حرف‌ها، سوءاستفاده ابزاری از مردم است. ما نگران هستیم که این شعارهایی که می‌دهند همان بلایی که در گذشته‌های دور با همین شعارهای انحرافی بر سر مردم آوردند باز مردم ما را گرفتار کنند. ما باید واقعیت‌ها را برای مردم بیان کنیم تا این دو مساله یعنی مقبولیت و مشروعیت را برای مردم جدا بکنیم. یعنی در طول این سی و چند سال مساله‌یی که ما گرفتارش بوده‌ایم تفکر نهضت آزادی است. تفکر نهضت آزادی متاسفانه تفکر اسلام ناب نبود. نگاه آنها به اسلام، نگاهی ناقص است که در پی تفکیک دین از سیاست هستند. نگاه آقای بازرگان به امریکا نگاه رفرمیستی بود. نظر او درباره حکومت بعد از انقلاب، نظام جمهوری دموکراتیک اسلامی بود. ما به دنبال دین دموکراتیک نبودیم بلکه به دنبال دموکراسی دینی بوده‌ایم. مردم‌سالاری دینی با دین مردم‌سالار متفاوت است اما تقسیم‌بندی آن خیلی رقیق است و حکومت دینی با حکومت دینداران متفاوت است.

* بعد از او هم بنی‌صدر آمد و همین حرف‌ها را زد. آقای هاشمی هم به نوعی همین حرف‌ها را می‌زند. آقای هاشمی هم به نوعی برخی اظهارات ابهام‌آمیز داشت. ایشان از شورای رهبری سخن می‌گوید. شورای فقهی و شورای رهبری یعنی چه؟ این مدلی که آقایان تکنوکرات‌ها دارند، مدل مالزی است. ماهیت حکومت مالزی به طور کلی با ماهیت حکومتی که امام آن را پایه‌گذاری کرده است متفاوت است. نگاه آقای خاتمی کاملا با نگاه امام در تعارض است. آقای خاتمی ده‌ها بار آزادی را خارج از دین تعریف کرده است. در حالی که آزادی کمال هدفی نیست. خداوند انسان را خلق نکرده که آزاد مطلق باشد اما برای تکامل خود نیازمند آزادی است. متاسفانه تفکر لیبرالیسم بر سر مسوولان ما سایه انداخته است.

*در دوره آقای احمدی‌نژاد نیز بیان برخی اظهارات ابهام‌آمیز را از سوی ایشان شاهد بوده‌ایم که موضوع مکتب ایرانی، بیداری انسانی از این قبیل است. اینکه ایشان دائما بر مردم اتکا می‌کند... نقش مشروعیت الهی حاکمیت، قانونگذاری و نقش ولی فقیه در تداوم مشروعیت الهی را تبیین کند. مشکل این است که بعضا کسانی می‌آیند قوه اجرایی یا مجلس را در دست می‌گیرند که نرم‌افزار پیامبر را خوب نمی‌فهمند. اینها نرم‌افزار امام را خوب نمی‌شناسند. نگرانی آقای مصباح و تئوریسین‌های نظام ما همین است. ما می‌بینیم کسانی که خودشان در راس قوه مجریه هستند و باید مر اسلام را اجرایی کند خودشان در مسائل دینی تردید دارد.

*مشکل ما با آدم‌هاست. البته بخشی از مشکلات این آدم‌ها روحی و روانی است. یعنی افرادی هستند که وقتی می‌بینند یک مقدار رای پشت او قرار گرفته است تصور می‌کنند که رای‌شان استقلالی بوده است. این افراد وقتی مقداری رای را برای خود می‌بینند فکر می‌کنند مشروعیت‌شان از آرای مردم است در حالی که این ولی فقیه است که رای مردم را تنفیذ و رییس‌جمهور را منصوب می‌کند. اگر این تنفیذ و نصب نباشد، در مشروعیت رییس‌جمهور نقص به وجود می‌آید. بنابراین ما عناصری را می‌خواهیم که فشار بر آنها تاثیری نداشته باشد. این درست است که فشار خیلی سنگین است و اگر کسی بخواهد در قوه مجریه مشغول شود باید آنقدر استخوان‌بندی قوی‌ای داشته باشد که بتواند در برابر فشارها ایستادگی کند. فرد مورد نظر ما برای ریاست‌جمهوری کسی است که نرم‌افزار امام و رهبری را خوب فهمیده باشد. او باید فردی باشد که هوا و هوس نداشته باشد. مشکل ما اینجا است که آقایان می‌آیند روی این کرسی (ریاست‌جمهوری) قرار می‌گیرند و بعد برای دوره بعدشان برنامه‌ریزی می‌کنند. اما قانون اساسی می‌گوید که هر رییس‌جمهوری فقط می‌تواند دو دوره اداره کشور را به دست بگیرد و حق ندارد از امکانات کشور برای دوره بعدی استفاده کند. ولی آقایان می‌آیند می‌بینند که رییس‌جمهوری خیلی زیبا و شیرین است و به همین خاطر برای دوره‌های بعدی برنامه‌ریزی می‌کنند. الان سوال این است که علت و منشا تفاوت در مواضع و عملکرد آقای احمدی‌نژاد در دوره نهم با دوره دهم چیست؟ این مساله‌یی است که چندان روشن نیست اما ما تابع ضوابط و شرایط هستیم. من که هیچ حتی امیرالمومنین نیز به منذربن جارود فرمودند که رفتار پدرت باعث شد که من درباره تو اشتباه کنم. یعنی وقتی معصوم به نیروی خودش اعتماد می‌کند طبیعی است که اینجا هم مسوولان به افراد خودشان تا وقتی که کشف خلاف نشده باشد اعتماد کنند. وقتی کشف خلاف شد هم مردم و مسوولان دچار تغییر می‌شوند. ما هم تا مادامی که آقای احمدی‌نژاد در قالب استانداردها و شرایطی که مقبول نظام بود حرکت می‌کرد تاییدش می‌کردیم. مشکل آقای احمدی‌نژاد را اتفاقا من حضوری به خودشان گفتم. به ایشان گفتم شما می‌توانستید قهرمان تاریخی ملت ایران شوید. اما متاسفانه نشد. از این بدتر نمی‌شود که شما همه کسانی را که هوادارتان بودند به مخالفان خود تبدیل کردید. اینکه هنر نیست انسان اینطور عمل کند. ایشان شعارهایی که الان می‌دهند با شعارهای گذشته‌شان تفاوت دارد. بله آدم‌ها دچار تغییر می‌شوند...

*[درباره دلایل رفتار احمدی‌نژاد] عوامل روحی، درونی و بیرونی دارد. به هر حال فشارهایی که هست و اینکه ایشان ببیند خواسته‌هایش عملی و ایده‌هایش اجرایی نشده می‌تواند از جمله عواملی باشد که ایشان را این گونه کند. اشکال کار اینجا است که روسای جمهور نقش و جایگاه خود را با رهبری نظام اشتباه می‌گیرند. هم تئوریسین می‌شوند و هم فراتر از اختیارات خود را در قدرت اعمال می‌کنند. در حالی که نظام دارای تفکیک قوا است. 3 قوه زیرنظر رهبری است و رییس‌جمهور حاکم علی‌الاطلاق نیست. ولی فقیه باید اعمال ولایت کند و اگر این کار را انجام نداد دیگر معنای آن ولایت فقیه نیست.

*من در آقای احمدی‌نژاد یک تغییر دارم می‌بینم. این تغییر هم در نگرش، رفتار و عملکرد ایشان قابل مشاهده است.

*{در پاسخ به اینکه این تغییری که شما می‌گویید همان پیش‌بینی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نیست که چند روز قبل از انتخابات 88 در نامه‌یی به رهبری آن را پیش‌بینی کرده بودند؟} رهبری به دنبال تحقق آرمان‌های دینی در نظام جمهوری اسلامی هستند و مبنای حرکت ایشان هم آن اصول حاکم بر نرم‌افزار پیامبر است که البته نگاه نرم‌افزاری امام هم روی همین اصول بنا شده بود. اما در عین حال باید توجه داشته باشیم که ولی فقیه بعد از امام، مقلد امام نیست و او باید تشخیص خودش را اعمال کند تا ولایتش انشا شود. حالا می‌دانیم که دولت جمهوری اسلامی ایران بالاخره باید با رای مردم تعیین شود. رهبری هم به دنبال این هستند که توسط همین دولت منتخب مردم، قوه قضاییه و همچنین مجلس شورای اسلامی، آن نرم‌افزار بعثت اجرایی شود. حالا بیاییم سه دولت آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد را درباره اجرای این نرم‌افزار مقایسه کنیم. من اصلا کاری با صحبت آقای هاشمی ندارم و نمی‌دانم ایشان با چه انگیزه‌یی با دولت مخالفت کردند که چهار سال تمام رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام جلوی دولت ایستاد. این اصلا چه مبنایی دارد و در کجای دنیا بخشی از نظام به اپوزیسیون دولت تبدیل می‌شود>... اگر آقای هاشمی در سال 84 رقیب آقای احمدی‌نژاد بود باید همراهی می‌کرد یا اگر آقای خاتمی در انتخابات 88 حرفی هم داشت راهش این نبود که...

*در زمان آقای هاشمی هم من افرادی را سراغ دارم که دعا می‌کردند لحظه‌یی از عمر ایشان کم نشود یا از خدا می‌خواستند که از ثواب کارهای آقای هاشمی چیزی هم نصیب آنها شود. بعد هم که آنها از مواضع پیشین‌شان برگشتند وقتی از آنها دلیل این پشیمانی را سوال می‌کردیم می‌گفتند که ما نمی‌دانستیم که این‌طوری می‌شود و نتیجه آن، حاکمیت عناصری مانند عطاءالله مهاجرانی می‌شود که هیچ اعتقادی به مبانی دینی نداشته‌اند و ندارند. به هر حال می‌توان گفت که بستر جریان اصلاحات توسط کارگزاران فراهم شد.

*مگر اطرافیان آقای هاشمی اهل بودند؟ مگر شما از پرونده‌ها و محاکمه‌ها خبر ندارید؟...افراد دولت فعلی که نااهل نیستند. اینکه در دولت نااهلان هستند دیدگاه ایشان است. چه کسی می‌گوید که این دولت نااهل است؟ ما حق نداریم که...

*[در پاسخ به اینکه آیا شما قائل به وجود جریانی موسوم به انحرافی نیستید؟] بحث انحراف یعنی چه؟ من نمی‌دانم شما چرا این مسائل را مطرح می‌کنید. من اصلا کاری با این مقایسه ندارم که بخواهم وارد جزییات شوم به این دلیل که این مسائل از حیطه اطلاعات من خارج است. اما اینکه آقای هاشمی هشدار داده است به هر حال ایشان یک شهروند نظام جمهوری اسلامی هستند. اما ایشان نقش اپوزیسیون بازی کرده است. رهبری نسبت به شعارهای آقای احمدی‌نژاد نظر مثبت داشتند وگرنه این طور نبود که ایشان از آقای احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست‌جمهوری حمایت کنند. در آن روز هم که اصلا بحث ایشان نبود. رهبری کلیاتی را بیان فرمودند و مثل همیشه تنها به معیارها و ضوابط اشاره فرمودند. اما آقای هاشمی از روز اولی که آقای احمدی‌نژاد آمد، تعابیر بسیار زشتی را درباره ایشان به کار می‌بردند. من نمی‌دانم واقعا آیا به کارگیری چنین تعابیری زیبنده یک روحانی است؟ من اصلا نمی‌دانم این دو نفر از کجا با یکدیگر خصومت و درگیری داشته‌اند...

*انصافا آقای احمدی‌نژاد در دور اول ریاست‌جمهوری‌اش به لحاظ شعارها، پرکاری، احیای تفکر حضرت امام، ایستادگی در برابر امریکا و صهیونیست‌ها و بازگشت به ارزش‌های جامعه بسیار خوب عمل کرد و اوضاع را خیلی عوض کرد. ببینید ما نباید بی‌انصافی کنیم و توجه داشته باشیم که میزان مانور ما را در دوران قبل از احمدی‌نژاد به حداقل رسانده بودند و ما در دنیا مشکل داشتیم. خود آقای بوش گفت که ما رفته بودیم مساله هسته‌یی ایران را حل کنیم ولی احمدی‌نژاد بساط ما را به هم ریخت. دولت قبل از احمدی‌نژاد اصلا هسته‌یی را تعطیل کرده بود. شما توجه داشته باشید که اگر رییس‌جمهور کسی مانند شاه سلطان حسین باشد رهبری را نیز با مشکل مواجه می‌کند. در دوران قبل از احمدی‌نژاد بحث هسته‌یی اصلا تعطیل شده بود و در آن قفل زده بودند. مجلس ششم درصدد نوشتن نامه به رهبری بود که جام زهر بنوشد اما احمدی‌نژاد آمد و در این معادلات تغییر به وجود آورد و جایگاه نظام را در جهان ارتقا داد.

*ما که علم غیب نداشتیم. این متاسفانه نوع ذائقه آدم‌هایی است که مکتبی حقیقی نیستند. ارتباط با امریکا چیزی است که هم آقای هاشمی و هم خاتمی و هم احمدی‌نژاد به دنبال آن بوده‌اند و هر کدام‌شان هم می‌خواستند این مساله را به نام خودشان تمام کنند. من نمی‌دانم این کوفتی (ارتباط با امریکا) چه هست که آقایان می‌خواهند مدالش را بر گردن خودشان بیندازند. من واقعا نمی‌دانم الان در ذهن احمدی‌نژاد چه می‌گذرد که بحث ارتباط با امریکا را مطرح می‌کند. در حالی که اساسا اختلاف ما با امریکا یک اختلاف مبنایی است

*رییس‌جمهور باید کسی باشد که واقعا برای خدا کار کند نه اینکه اسیر این آدم و آن آدم بشود. تیم آقای هاشمی، تیم آقای خاتمی و تیم آقای احمدی‌نژاد متاسفانه همه‌شان این ضعف‌ها را داشته‌اند و دارند.

*[ در پاسخ به اینکه شما سال 88 در مصاحبه‌یی گفته بودید که اگر شورای نگهبان دقت بیشتری در تایید صلاحیت‌ها کرده بود آن وضع پیش نمی‌آمد. منظورتان هم احتمالا تایید صلاحیت آقایان موسوی و کروبی بوده است. حالا بفرمایید الان که کار آقای احمدی‌نژاد به اینجا رسیده و شما هم به برخی از مشکلات‌تان با ایشان اشاره کردید به نظر شما این وضعیت حاصل بی‌دقتی کدام بخش‌های نظام است؟] اولا که شورای نگهبان علم غیب ندارد. ضمن اینکه دست این شورا بسته است. حتی درباره ائمه معصوم هم گاهی چنین اتفاقاتی می‌افتاده است. ائمه هم به افراد اعتماد می‌کردند و تا مادامی که آنها افراد خوبی بودند ائمه هم از آنها حمایت می‌کردند و زمانی که منحرف می‌شدند هم نظر ائمه تغییر می‌کرد. اما به نظر من مشکل اینجا است که دست شورای نگهبان بسته است و ما نقص و خلأ قانونی داریم. این جایگاه نظام نیازمند رجالی است که با این سقفی که امروز در جامعه می‌بینیم خیلی متفاوت است....به هر حال ما که علم غیب نداشتیم تا بدانیم در ذهن آقای احمدی‌نژاد چه می‌گذرد و در آینده ایشان می‌خواهد چه کار کند. اصلا خود این مساله اعتماد به رای مردم است. نمی‌شود که بگوییم رای مردم برای آقای خاتمی معتبر و برای آقای احمدی‌نژاد غیرمعتبر است. ما نباید این نگاه دوگانه را داشته باشیم. رای مردم معتبر است. حالا اگر آقای هاشمی با این رای انتخاب شده باشد تا مادامی که در چارچوب اصول حرکت می‌کند باید احترام ایشان نگه داشته شود. اصلا امام و رهبری خیلی روی رای مردم حساب باز می‌کردند و معتقد بودند که خود مردم باید بفهمند. درباره آقای بنی‌صدر زمانی شهید بهشتی تعریف می‌کردند که خدمت امام رسیدند و از ایشان پرسیده بودند که بالاخره باید چه کاری با بنی صدر بکنیم و امام فرموده بودند که یک طرف باید کوتاه بیاید. آقای بهشتی به امام گفته بودند شما به من بگویید کوتاه بیا، من همین فردا روزنامه جمهوری اسلامی را کنترل می‌کنم. بعد که مسائل ادامه پیدا می‌کند و دوباره آقای بهشتی خدمت امام می‌رسند، امام می‌گویند مگر بنی‌صدر را من به ریاست‌جمهوری انتخابش کرده‌ام که حالا بخواهم عزلش کنم؟ به هر حال مردم رای داده بودند و باید متوجه شوند که به آن کسی که رای داده‌اند چقدر ظرفیت داشته است. ریاست‌جمهوری که انتصابی نیست. متاسفانه ما افراد غیرانتصابی را هم به رهبری مربوط می‌کنیم. یعنی ایرادات آن افرادی را هم که مردم انتخاب کرده‌اند متاسفانه به رهبری نسبت می‌دهیم در حالی که واقعا اینطور نیست.

*من نمی‌دانم این حرف‌های آقای رییس‌جمهور یعنی چه و از سوی دیگر می‌دانیم که چند وقت پیش دور گردن مجسمه کورش چفیه انداختند و گفتند که کورش هم بسیجی بود. من معتقدم که این نوع کارها و حرف‌ها اصلا درست نیست و ما بالاخره اگر مردم را قبول داریم باید آنها را عاقل و هوشمند بدانیم.

*متاسفانه تفکر لیبرالیسم بر سر مسوولان ما سایه انداخته است

*ولی فقیه بعد از امام، مقلد امام نیست و او باید تشخیص خودش را اعمال کند تا ولایتش انشا شود.

/29217

کد خبر 253071

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین