نویسنده در این مجموعه تلخی‌های روابط را زیر ذره‌بین روایتش می‌گذرد و اشتباهات کوچکی را مرور می‌کنند که نتایج بزرگ و ناگواری دارند.

 

به گزارش خبرآنلاین، چاپ چهارم مجموعه داستان «ستاره‌هایی که خیلی دور نیستند» اثر سید علی شجاعی منتشر شد.
این مجموعه که دوازده داستان کوتاه دارد، به مضامینی آیینی و اجتماعی می‌پردازد، محوری که شجاعی در هر دو مجموعه داستان کوتاه بعدی‌اش – «عاشقی به وقت کتیبه‌ها و فرشته‌ها قصه ندارند بانو!»- هم پیگیری کرده، داستان‌های شگفت دینی و موضوعات اجتماعی و روابط آدم‌های معمولی و خاکستری جامعه اطراف‌مان. نویسنده در این مجموعه تلخی‌های روابط را زیر ذره‌بین روایتش می‌گذرد و اشتباهات کوچکی را مرور می‌کنند که نتایج بزرگ و ناگواری دارند.
«رؤیای‌ دیدنی، احمد دیوونه‌، شاید بخاطر...، پاکباخته‌، سقوط‌ در ساعت‌ صفر، مینو، ستاره‌هایی‌ که‌ خیلی‌ دور نیستند، گشایش‌ گمشده‌ای‌ میان‌ ستون‌‌ها، مجنون‌ترین‌ لیلا، فقط‌ همین‌ یک‌ شب، پایان‌ خوش‌ یک‌ داستان‌ و شب‌ طوفانی»؛ نام داستا‌ن‌های این مجموعه‌اند.
در شرح یکی از داستان های کتاب آمده است: « "ایلیا" سال‌ها پس از پایان دانشکده، شبی بی‌مقدمه، به یاد یکی از دوستان دوران تحصیلش افتاده و احساس می‌کند که باید او را بیابد. او برای یافتن "میترا" تلاش زیادی کرده و سراغ این دختر را از همه می‌گیرد، اما نشانی نمی‌یابد. سرانجام یکی از دوستان مشترک با گوشزد این مساله که میترا در دام اعتیاد گرفتار آمده، یک نشانی در اختیار ایلیا قرار می‌دهد. او با اضطراب تمام، راهی محل شده و در آن‌جا از صاحب‌خانه‌ سابق می‌شنود که دختر، اندکی بیش تمام وسایل خود را جمع کرده و به قصد سفر مشهد، برای همیشه آن خانه را ترک کرده است. ایلیا بدون این که دلیل این همه جست‌وجو را بداند راهی مشهد شده و در حرم، سرانجام گم‌شده‌ خویش را می‌یابد. در همان مکان است که متوجه می‌شود میترا برای توبه قدم در راه گذاشته و درخواب به او الهام شده است که سرانجام عشق پیشینش، نزد وی خواهد آمد...»

داستان رؤیای دیدنی این چنین آغاز می‌شود:
«ـ امشب‌ نیّت‌ کرده‌ام‌ که‌ ذکر یا بانو بگیرم‌، هزار بار و بعد از هر صد بار، چهل‌ مرتبه‌ یا رویا، می‌گویند ذکر مجربی‌ است‌. شیخ‌، در حاشیه‌ کتاب‌ شریف‌ مقاتل‌ الضعفا بید اللطفا آورده‌: چون‌ دختری‌ نازک‌ خیال‌ و رعنا صفت‌ به‌ قصد جانت‌ درآمد، این‌ ذکر گیر، باشد که‌ اثر کند و سهل‌تر جان‌ دهی‌ و چون‌ در دام‌ صیادی‌ ...
رویا به‌ پایش‌ زد و بلند خندید، خیلی‌ بلند، آنقدر که‌ نگران‌ همسایه‌ها شدم‌.
ـ این‌ چیه‌ نوشتی‌ رامین‌؟ اگه‌ می‌دونستم‌ دیوونه‌ای‌، اونم‌ اینقدر، باهات‌ ازدواج‌ نمی‌کردم‌.
و در حالی‌ که‌ هنوز می‌خندید، دستش‌ را به‌ کنار مبل‌ کشید و عصای‌ سفیدش‌ را برداشت‌ و به‌ قصد زدن‌ من‌ در هوا تکان‌ داد.
ـ کجایی‌ رامین‌؟
خودم‌ را به‌ رویا رساندم‌ و در آغوش‌ گرفتمش‌ ...
**
در آغوشم گرفت، محکم، گونه‌هایم را بوسید، موهایم را نوازش کرد و گفت:
-به خدا دروغ نمی‌گویم رویا...
و من مطمئن بودم که راست می‌گوید، عاشق هم‌دیگر شده بودیم، ندیده... که نمی‌توانستیم ببینیم. من شعر می‌گفتم و رامین می‌نوشت، کارمان این نبود، اما این نیاز به نوشتن ما را آن شب در آن خانه به هم رسانده بود.
خانه‌ای که با هم بودنش را در آن آرزو می‌کردیم، آرزویی که به محال نزدیک‌تر بود. همه می‌گفتند سخت است، با هم بودن دو نفری که نمی‌بینند غیر ممکن است. اما شد و حالِ امروز من برای آن سختی‌ها نیست...»
 

چاپ چهارم «ستاره‌هایی که خیلی دور نیستند» را کتاب نیستان در 132 صفحه و با قیمت 6000 تومان منتشر کرده است.


 

6060

کد خبر 277917

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین