۰ نفر
۲۶ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۴:۵۴

اما<BR> تو<BR> ای سیاره ی بخشاینده!<BR> نور بپاش<BR> به<BR> پنجره ها!<BR> به پنجره ها نور بپاش!

بهار که می رسد، فقط بهار نیست که می رسد؛ همه ی نارسیدنی ها هم می رسند. نارس ها هم می رسند. نو رس ها هم می رسند. طبیعت هم می رسد اما با لباسی نو! طبیعت، زنده می شود؛ از همه ی نارنگ ها، رنگ می بازد؛ خودش می شود؛ سبز می شود. همه چیز نو می شود. و همه ی آنچه که پیدا و ناپیدا، زنده و پویاست، ویژه می شود؛ خصوصاً شوکران!
در چهل و هفتمین شماره ی دوماهنامه ی "شوکران"، ویژه نوروز، از بزرگان ادب، شعرهایی می خوانیم که نقاش ها باید که به صورت کشند و تصویر آن، قاب شود بر چهره ی هر کوی و شهر و برزن؛ تا که زیبا، زیباتر نمایان شود.
سرمقاله ی این نشریه ی وزین، همچون رسم یازده ساله، به درج چند شعر اختصاص داده شده که حکایت از نزدیک شدن فصل شکار، بهار، دارد و صاحب امتیاز، اقرار می کند که نمی داند "شوکران" به کجا می رود! مدیرمسؤول، نیز سال نود و یک را پشت دیوارها جا گذاشته و می خواهد سبکبال، تا رسیدن به یکهزاروسیصدونودودو بدود؛ چون بدون چمدان و کفش می رود. سردبیر هم، در این سفر، بار سنگین پر درد دنیا را جا می گذارد و هم حتی خودِ خودش را جا می گذارد!

در این "شوکران":
شمس لنگرودی همچون عقابی خاموش پر می زند؛ فرهاد عابدینی از یک دقیقه مانده به صبح می سراید؛ جایی زیر باران، فرزانه قوامی ایستاده است؛ منیره پرورش هم تمام آب های زمین را پشت پای مسافرش، می ریزد؛ حسن فرازمند نیز دوست دارد که به یاد "عمران صلاحی"، هر بهار، برایش کارت پستال بفرستند؛ بهاره رضایی از شاهنامه و فرو رفتن در ابرها گزارش می دهد؛ و شهاب مقربین، از پیمان هر ساله ی بهار می گوید؛ فرزین هومان فر از شب کوری سخن می راند و می نویسد که در سیاهی، کسی رنگ پس نمی دهد!؛ و آنکه از زنده رود می سراید، یاسین محمدی است؛ خسرو سینایی هم در سه اپیزود، پرده از شهر تو و اتاق صورتی برمیدارد؛ رودخانه ی ساره دستاران، خروشان است؛ و ساسان فریدی فر نیز عاقبت می گریزد از این فردایی که برای همیشه در دست تعمیر است.
صلصال گیلانی از گمشده اش در لا به لای کتاب هایش می گوید؛ و به هوش باش که شادی بهار در نگاه محمود معتقدی، پنج قسمتی است؛ و سپیده شمس است که سکوت را نقاشی می کند؛

 

و من هم که شاعری مردمی هستم!

گذاشته ام
روی گوشی ام
عکس رخ خویش
را
به جای یار!
شاید
که
به خود آیم!
شاید!

 

در ادامه، این حسام صفری است که توصیه می کند بیا با چشمانی باز بخوابیم؛ و مجید مؤمن که یونس، پیغمبری که رفته در آب را صدا می کند؛ و مسعود شیرمحمد جماعت، آمدن هزار قافله گل را از پس کوچه ها به انتظار نشسته است؛ و دست آخر، مهرشاد فکری از کیستی یار پر آشوب می پرسد، از همین رو، حالش اصلاً خوب نیست!
گفتنی است این دوماهنامه ادبی که سال یازدهم انتشار خود را به صاحب امتیازی و مدیرمسؤولی و سردبیری پونه ندائی پشت سر می گذارد، برای شماره ی اسفند و فروردین ماه، در حدود سی صفحه؛ اما خواندنی های ژرف اندیش، بسیار دارد؛ شعر ژاپن، شعر ترکیه و بین النهرین و شعرهایی برگردان شده از شاعرانی مترجم همچون "دفن اسب"، ترجمه ی اسدالله امرایی، داستان هایی خواندنی و مقاله ای را با عنوان "راهی که هیچ رفته از آن ره نگشته باز" که به بازخوانی شعرهای فریدون توللی و شارل پیر بودلر می پردازد؛ از جمله خواندنی های بسیار قابل تأمل و شعف انگیز شماره ی نوروزی "شوکران" است که در روی جلد، اسامی نام آشنای دیگری به چشم می خورد، همچون؛ اردال آلووا، فرید ائدگو، آتیلا ایلحان، علیرضا بهنام، ع.پاشایی، شونتارو تانیکاوا، نگار تقی زاده، شیرین خسروی، اوکتای رفعت، آیدین روشن، عمر سیف الدین، همت شهبازی، تقی صداقتی، کامیار عابدی، احمد عارف، مهیار علیزاده، محمد علیزاده ثانی، کیمیه مائه دا، میراندا میناس، علیرضا نبی لو، نگار نصراللهی، گریگوری نورمینتن و یوکیکو یائو!


علاقمندان به شعر و ادب و "شوکران" می توانند سری به دکه های مطبوعات بزنند.

 

کد خبر 282607

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 7 =