محمد جواد لاریجانی در گفت و گو با خبرگزاری تسنیم با بیان اینکه آقای دکتر روحانی «دوره پسافتنه» را کلید زدند افزود: البته فرد مناسبی هم برای این کار هستند، یعنی کسی است که مورد احترام جناح اصلاحطلب و هم مورد وثوق جناح اصولگراست و خاستگاه جناح اصولگرا را با خود دارد. او در حرفهایش گفته که اتفاقات گذشته را نادیده بگیریم و بگذریم. چارچوبهایی که گفتهاند قانون پایه است، شورای نگهبان پایه است، رهبری ستون خیمه است و نظام جمهوری اسلامی اساس است، منطقی است. در این چارچوب ما باید دوره «پسافتنه» را شروع کنیم. اقتضائات دوره پسافتنه این است که درباره آنهایی که آنچنان در این قضیه وارد نبودند، اغماض صورت بگیرد و میدان فعالیت داشته باشند.
در ادامه گزیده ای از این گفت و گو می آید:
- اذعان به قانون معنایش این است که کسانی که ضدقانون عمل کردند، اشتباه کردند. بهنظرم این چیز بدی نیست. در طراز منافع ملی ما این است که بعد از حماسه سیاسی و این پیروزی عظیمی که پس از فتنه88 پیدا شد، آغاز دوره پسافتنه است. این البته یک اقدام بامصلحت و معقولی هم هست. این اقدام غیر از فهم خود پدیده است. فهم خود پدیده مصلحتاندیشی ندارد، یعنی همواره باید در تاریخ سیاسی کشورمان رسانهها، متکفرین، اصحاب دانش سیاسی و... برای مردم تحلیل کنند که فتنه چه بود و چرا پیدا شد؟ و چرا خطرناک بود و چگونه این مسئله مهار شد که برای آینده هم اصل باشد. این غیر از وظایف سیاسیون در عمل است. دولت و مسئولین سیاسی مسئول تحلیل حوادث تاریخی نیستند؛ آنها نباید زیاد راجع به این مسائل بحث کنند که چه میزان از فتنه تقصیر چه کسی بود، منتها از لحاظ فهم سیاسی بحث دیگری است یعنی در کارهای علمی، بحثهای سیاسی و آکادمیکمان باید این باشد.
- از لحاظ عمل سیاسی دولت و حکومتمان دوره پسافتنه را شروع کرده و اتفاقا آقای روحانی بسیار شخصیت مناسبی برای این کار است. از لحاظ فهم و بصیرت سیاسی، تحلیل فتنه از جهات مختلف بسیار مهم است. از نظر من فتنه یک کودتای تمامعیار بود که هماهنگیهای زیادی بر علیه نظام اسلامی داشت. شعار فتنه این بود که میخواهد نظام اسلامی را به یک نظام سکولار لیبرال تبدیل کند. البته پشت آن دیکتاتوری سکولار بود و با یک تحرک کاملا کودتاگونه به معنای دقیق کلمه. اما چرایی این اتفاق، مهمتر است.
- جریان اصلاحات یک جریان سیاسی در کشور ما است که در درونش انحرافی پیدا شد. گروهی از انقلاب بریدند و از ماهیت اصلی انقلاب که تشکیل یک نظام مدنی- سیاسی بر اساس فکر اسلامی است، دست کشیدند و دنبال یک نظام سکولار افتادند. گفتند دین پروسهای مخصوص به حوزه خصوصی است ولی باید سپهر حوزه عمومی که شامل حکومت است، سکولار باشد. این جناح سیاسی این انحراف را بعد از انقلاب، نتوانست مهار کند. بعد از انقلاب در فضای سیاسی کشور، دو جناح مهم حضور دارند؛ جناح اصولگرا و جناح اصلاحات که این انحراف در جناح اصلاحات پیدا شد و نتوانستند آن را مهار کنند لذا این انحراف جناح اصلاحات را به مسلخ فتنه برد و این جناح به جایی کشانده شد که برعلیه نظام مشروع قیام کرد و به خیابان آمد و فاجعه عظیم و اشتباه بزرگی صورت داد که لکهاش سالها بر دامن جناح اصلاحات باقی خواهد ماند.
- در اینجا میخواهم مقایسه کنم؛ در دل جناح اصولگرا هم انحرافی پیدا شد. در بحثهای تحلیلی سیاسی باید به این موارد بپردازیم. اینها کار وزرا نیست. این بررسیها کار آنهایی است که باید سپهر سیاسی را تحلیل کنند، بفهمند و به دیگران نیز منتقل کنند.
سئوال[در دوره پسافتنه این تحلیلها باید ادامه پیدا کند؟]
- بله. این مربوط به بصیرت سیاسی ملت ماست، مربوط به تجربه عظیم سیاسی ملت ماست و ربطی به دولت ندارد. دولت باید همین دوره پسافتنه را ادامه دهد که کار خوبی است و مجلس هم همراهی کرده و اشکالی هم ندارد.
انحراف حلقه احمدینژاد از نوع غُلات بود
- اگر بخواهم انحراف دوستان اصولگرا را گونهشناسی کنم، از نحله غُلات بودند. مرحوم شیخ مفید درباره انحرافات عالم تشیع گونهشناسی خیلی زیبایی دارد که یکی از آثار بزرگ ایشان است.
- یکی از نحلههایی که مرحوم شیخ مفید به آن اشاره میکنند که در همه شعب اسلام وجود داشته و در تشیع بیشتر بوده، غُلات بوده است.
سه ویژگی برای انحراف از نوع غلات
- مرحوم شیخ مفید سه ویژگی برای این انحراف بیان میکنند.
- ویژگی اول اینکه میگویند این دسته یک شخصیت محبوب دینی را میگیرند و علاقه بر او را بر شرع مقدم میکنند؛ ممکن است این فرد پیغمبر(ص) یا حضرت علی(ع) یا امام زمان(عج) باشد. این انحراف در دوره پیغمبر هم بود. در قرآن داریم: «یا ایهاالذین آمنو لاتغلوا فیدینکم» یعنی این موضوع سابقه دارد منتها راجع به امام زمان(عج) از همه بیشتر است. در ادعیه میگوییم: «خدایا ما به پیغمبرت و ائمهات اعتقاد داریم و مرید آنها هستیم, همان اندازه که خودت گفتی و برای دینت است». یعنی همه مقیاس حب و بغض در مکتب اهلبیت، الهی است. ما به امام زمان(عج) به خاطر گل رویش، علاقه نداریم -اگرچه بسیار زیباست- ما بهخاطر اینکه ایشان محی و مفسر دین است و میخواهد دین را احیا کند، علاقه داریم. وقتی زیارتنامهها را میخوانیم شهادت میدهیم که اینها (معصومین) در راه اقامه دین آنچه که بود، کردند. به کسی قطع نظر از دین، حب خاصی نداریم حتی برخی گفتند اگر چنین حبی باشد ورای این مِکیال دینی ممکن است شرک باشد. اما غلات به خود حب فرد موضوعیت میدهند و او را مقدم بر شرع میکنند.
- ویژگی دوم که شیخ مفید برای نحله غلات برمیشمارد اباحهگری یعنی عدم لزوم اجرای احکام شرع است. اینها اصلا بیاعتنا به شرع هستند و میگویند به امام زمان(عج) عشق داشته باش، به علی(ع) عشق داشته باش، به مقصد میبردت. حالا تا برسد به آنجایی که بگویند دورهاش گذشته و از این حرفها که شنیدهاید.
- ویژگی سوم؛ ادعای ارتباط اختصاصی است. شیخ مفید در این زمینه، گونهشناسی بسیار دقیق و زیبایی داشته و این پدیدهای نیست که یک عالِم معمولی انجام داده باشد. مرحوم مجلسی در بهار هم بعد از اینکه چیزی حدود140-130 حدیث از ائمه(ع) علیه نحله غلات، نقل میکند، به جمعبندی بسیار زیبایی اشاره میکند که ایده ریشه جمعبندیاش از مرحوم شیخ مفید است ولی از جمعبندی شیخ مفید دقیقتر است چون در این فاصله ایشان هم نمونههایی از غلات داشت بهخصوص در زمان صفویه که این مطلب ادامه داشت.
انحراف اقای احمدی نژاد و مشایی غیر از مسئله هیات دولت است
- به هر صورت مسیری که آقای احمدینژاد و مشایی طی کردند، انحرافی از نوع غلات بود. انحراف بود و البته باید بگویم که این غیر از مسئله هیات دولت است. وزرایی که در هیات دولت از مجلس هم رای اعتماد گرفته بودند، آدمهای متدین و به دور از انحراف بودند. هرگز پای انحراف را امضا نکردند و شاید چندینبار با من شخصا تماس گرفتند و گفتند که ما فکر میکنیم خلاف شرع است در این دولت باشیم و خواستار این بودند که سوال شود اگر خلاف شرع است بیرون بیایند. البته اینجور نبود و خلاف شرع نبود و تا وقتی که دولت مورد تائید رهبری و ولیامر باشد، خلاف شرع نیست. میخواهم بگویم حساب عزیزانی که وزیر بودند با حساب آنها جدا بود.
نقش اصولگرایان در مهار احمدی نژاد
- جناح اصولگرا در مهار آقای احمدینژاد هم نقش بسیار مهمی داشت. چرا فقط نقش بالارفتن از نردبان را نگاه میکنیم درحالی که جریان اصولگرا در مقابل انحرافی که آقای احمدینژاد و آقای مشایی و یک نحله غلاتی که اینها پایهگذاری کرده بودند، ایستاد و نهتنها اصولگرایان بلکه علما نیز در این زمینه نقش داشتند.
- نقش تشکیلات اصولگرا فقط در این نیست که کسی را رئیسجمهور کند یا به مجلس بفرستد. پائین آوردن هم نقش بسیار مهمی است. البته ایشان بعدا گفت که به هیچ حزبی وابسته نیستم و درصدد تشکیل حزب جدید و سامان دادن به سه، چهارهزار وبلاگنویس و تشکیلات بهاری بود. راهانداختن حزب و تشکیلات شاخ و دم که ندارد. بنابراین احمدینژاد میخواست خاستگاه خود را از اصولگرایی به جای دیگری منتقل کند و حق هم با او بود چون اصولگرایان وی را منحرف میدانستند بنابراین لازم بود خاستگاهش را به جای دیگری منتقل کند.
احمدی نژاد دو سال آخر زیر بغل مشایی را می گرفت
- عملکرد احمدینژاد بهخصوص در یکسال و نیم و دو سال آخر که اقتصاد را بهطور کامل رها کرده و از صبح تا غروب به دنبال این بود که زیر بغل آقای مشایی را بگیرد و وی را معرفی کند و کار مملکت تنها معرفیکردن آقای مشایی شده بود، ضربه بزرگی به مملکت و بهخصوص به رضایت مردم زد. ببینید ممکن است در بحث رضایت مردم شاید در مواردی مثل اینکه دشمن به ما حمله میکند و ما را تحت فشار گذاشته، به کردم بگوئیم همراهی کنند و مردم هم شرایط را بفهمند و پایش بایستند. اما اینکه شب بخوابند و صبح قیمت روغن دوبرابر شود یا نابسامانی پیدا شود، اینها موارد قابل قبولی نیست. یعنی اگر کم داریم با همدیگر با مکیال خوب و پیشبینی جلو میرویم ولی وادادگی سیستم اقتصادی درحالی که آقای احمدینژاد اهل کار است، پذیرفتنی نیست.
- احمدینژاد در هدفمندی یارانهها نشان داد که میتواند. نقطه مثبت او همین بود ولی در مهار این ازهمگسیختگی کار را رها کرد. این مسئلهِ پنهانی نیست. کسی که روزانه سه جلسه برای هدفمندی یارانهها برگزار میکرد، هفتهای دو جلسه هم حتی حوصله نداشت که برای بازار و ارز جلسه برگزار کند. و مسائل دیگر.... مردم از این عملکرد ناراضی شدند. ما این موضوع را به چه استناد کنیم؟ خودمان را جای مردم بگذاریم. باید از تمام مجموعهای که بهنحوی به احمدینژاد هم وابسته هستند، ناراضی باشیم و بگوییم اینها آمدند و خراب کردند. طبیعتا این نارضایتی بخشی از جناح اصولگرا را نیز دربرمیگیرد و درست هم است. آقای احمدینژاد یک کاندیدای جناح اصولگرا در انتخابات اول و دوم بود و خراب کرد. درست است که بعد جناح اصولگرا در مقابلش ایستاد ولی باید بگوییم که کاندیدای ما بود که خراب کرد. صداقت داشتن با مردم خیلی خوب است و مردم همین را تشخیص دادند و گفتند که کاندیداهایتان به درد نمیخورند. البته نتایج انتخابات یازدهم خیلی به هم نزدیک بود.
شگفت زده سازی احمدی نژاد
- آقای احمدینژاد عبارتی داشت که همیشه نسبت به آن ناراضی بودم؛ میگفت "تصمیمات ما مردم را شگفتزده خواهد کرد". این حکایت از یک حالت روحی دارد. دولت باید با عملکردش مردم را شگفتزده کند نه با تصمیماتش. اصلا معنای اعتدال که اکنون لغت متداولی است، همین است. اعتدال در حوزه اندیشه یعنی عِدل حق راه رفتن. راه حق یکی است یعنی اینجور نیست که اگر دو نفر با هم اختلاف پیدا کردند شما بگوئید "اعتدال" و وسطش را بگیرید و خیرش را ببینی! این اعتدال نیست. اعتدال در عالم تشخیص یعنی عِدلِ حق بودن. زیرا عقلانیت ما حقمحور است و سکولارها معتقد به حق نیستند و معتقد به نفع هستند. اصلا میگویند حق یک عنوان غلطانداز است و بهنظرشان حق conventional و قراردادی است.
- اساس مکتب ما بر حق است. کلمه «حق» در قرآن نزدیک به 300 مورد آمده است: قرآن حق است، خدا حق است، نزول قرآن حق است، تبلیغ حق است، بهشت و دوزخ حق است. یعنی حق یک کلمه کلیدی است. در عالم فکر و مبنا اعتدال به معنای مبنا، حقمحور است یعنی عدل حقبودن. اعتدال بهمعنای "منشا" یعنی تکنیک، یعنی ما از شگفتزدهکردن مردم در تصمیمات خودداری کنیم. یعنی مردم بتوانند پیشبینی کنند و زندگیشان را تنظیم کنند. شوکتراپی نداشته باشیم. اعتدال در مبنا این است و دقیقا با همین مطلب دولت آقای احمدینژاد در "منشا" اعتدالگرا نبود. ایشان رسما میگفت ما با تصمیماتمان مردم را شگفتزده میکنیم و این کار خوبی نیست. ما باید با دستاوردهایمان مردم را شگفتزده کنند و ببینند اقتصاد خوب اداره شد و شگفتزده شوند. مردم ببینند در دانش و تکنولوژی نیرو در کره ماه نیرو پیاده کردهایم و شگفتزده شوند! شگفتزده کردن در دستاوردها باید باشد نه در تصمیمات. اینها اشکالاتی بود که در آن دولت وجود داشت.
احمدینژاد جوانان را به میدان آورد ولی خودش آنها را لت و پار کرد
یکی از کارهای خوب آقای احمدینژاد این بود که بهخصوص در دوره اول ریاستشان، راه را باز کرد و جمعی از این افراد وارد موسسات مختلف شوند اما خودش اینها را لت و پار کرد! و نتوانست از اینها قدردانی کند. درست نیست افرادی مانند فتاح و لنکرانی و ... را یک روز بهعنوان بهترین نیروها بداند و یکباره بهعنوان نیروهای بد آنها را حذف کند. این رفتارها آثار بدی برجای گذاشت و بعد از آن پدیده زنجیرهای اتفاق افتاد که به این کار احمدینژاد ضربه زد.
نیروهای جوان سرمایه عظیم نظام هستند. وزرایی که انتخاب شدند، باتجربهاند. باید از بهکار بردن اصطلاحات بد راجع به افراد معمر احتراز کرد. در منطق اسلامی باید بزرگسالان خودمان و کسانی که سنی دارند را احترام کنیم چون تجربیات خوبی دارند منتها این تجربیات باید به کمک این نسل بسیار مهم که باید شناسایی شوند، بیاید. نگرانیها از شناسایی ورودیهای این نسلهاست که باید ورودشان به بدنه دولت را تمهید کنیم و نیروهای متدین، بسیار فرهیخته و نخبه از لحاظ تحصیلات، با فکر از لحاظ مدیریتی و جوان و پرانرژی به کار گرفته شوند. این کار خواهد شد و این چیزی است که باید صورت گیرد. باید دولت را کمک کنیم. به هر صورت نیروهایی که آمدهاند از آسمان نیامدهاند و نیروهای داخل کشور بودهاند و هر کدام 5 نفر را میشناسند، این دایره شناسایی را باید بزرگ کنیم. اینها با این نیروها احتمالا در تماس نبودهاند یا کمتر بودهاند. باید استخری که نیروهای خوب را در خود دارد و خیلی بزرگ است، محدود نکنیم به کسانی که آنها را میشناسیم یا کسانی که زید و عمر معرفی کردهاند. آقای دکتر روحانی بسیار گوش شنوایی برای این قسمت دارند و همه باید کمکشان کنیم.
- در یکسال و نیم آخر دولت آقای احمدینژاد تمام همّ وی به این معطوف بود که آقای مشایی را رئیسجمهور کند و این بزرگترین ضربه را به منافع ملی زد. البته ایشان همچین وظیفهای نداشت. یکی از آفتهای پست ریاستجمهوری این است که افراد خود را منجی در نظر بگیرند، وظایف فضایی برای خود تعریف کنند درحالی که وظایف رئیسجمهور مشخص است. رئیسجمهور باید متواضعانه وظایفش را انجام دهد. اینکه بخواهد دنیا را زیرورو کند و ملت را نجات دهد و این حرفها، معنی ندارد. هم در زمان آقای خاتمی این مسائل بحث شد و به منافع ملت ضربه زد و هم دوره آقای احمدینژاد.
- باید روی هر کسی که بوی منجیگری از صحبتش میآید، علامت سوال بزرگی گذاشت. ما علیالاصول منجی نمیخواهیم و یک کارگزار مومن به انقلاب و فداکار میخواهیم که متواضعانه کار کند. هیچکسی هم با سحر و جادو نمیتواند مسائل را حل کند یعنی کلید جادویی ندارد و ما هم انتظار جادویی از کسی نداریم. با همت دستهجمعی و با قدمهای حسابشده انشاءا... جلو میرویم و خدا هم کمک میکند.
/2727
نظر شما