گل من چندین،منشین غمگین،شام محنت به سر آمد... آخ که چقدر می چسبد این ترانه افتخاری وقتی که بیایی. تلویزیون علی الدوام هم که پخشش کند و شورش را هم که در بیاورد باز هم کم است.اصلا بگذار همه کم کاری های این همه سال را جبران کنند.اگر قهرمان وزنه برداری هم بودی حالا در شهر ما یکی دو خیابان و میدان به اسم تو بود و صدا و سیما کلی نماهنگ برایت پخش می کرد.
تو بیا! خیالی نیست، بگذار سیاسیونی که در این سال ها خوابیده بودند و خودشان را بخواب زده بودند،دوباره بیایند پشت میکروفون ها و ژست بگیرند و از تلاش شان برای آزادی تو گزارش کار بدهند.بگذار شرکت شیلات ایران هم تصویر بزرگ تو با آن قامت رعنایت را روی بنر بزرگی چاپ کند و بزند توی چهار راه ولیعصر که از قافله تبریک گفتن های آزادی ات عقب نماند. همین امروز،همین الان که دارم این دلتنگی ها را می نویسم روزشمار غفلت آنها 35 ساله شده است. اصلا چه اهمیتی دارد. بگذار آنها این بار هم نان خودشان را از این سفر بردارند.فقط خدا کند که بیایی.
کلمات بی قراری می کنند که کنار هم ردیف شوند و روزنامه ها تیتر بزنند که:«امام موسی صدر آزاد شد.» از زندان های لیبی که آزاد شدی،مقصدت کجاست امام من؟ بیروت یا تهران؟ فقط تهران اگر آمدی به قول آن فلانی:«آشنایی خبر کن که شهر سخت با تو غریبه است.»
در همه این سال ها هرگز به این فکر نکرده ام که زنده نباشی.تقدیر تو نیامدن هم که باشد اهمیتی ندارد. خیلی ها برای آمدن تو دعا می کنند .من دلم خوش است به این گفته امام صادق که : «الدعاء یرد القضاء بعد ما ابرم ابراما» دعا قضا را برمیگرداند هر چند آن قضا محکم شده باشد.
مگر نه اینکه خدا همیشه آدم ها را غافلگیر می کند. این بار هم حتما همین جور خواهد بود و قاعده « انه علی رجعه لقادر» بر قرار است. تو ذخیره خدایی و خدا خوب می داند از آنچه ذخیره کرده چگونه پاسداری کند.
آقا موسی صدر! امام موسی ! دلم گواهی می کند که زنده ای و کور شوم اگر ذره ای در آنچه می نویسم،ناپاک باشم. گاهی که به عکس تو نگاه می کنم،دلم می ریزد. نگران چشم های درشت خاکستری و مهربانت می شوم که نکند میان تاریکی های سلول کم سو شده باشند.دلواپس قد بلندت می شوم که زیر بار شکنجه دوتا نشده باشد.بعد برایت صدقه می دهم و آیه الکرسی می خوانم.
35 برای شمردن سال های دوری یک مرد از ملتش عدد کمی نیست.غیبت شما طولانی شده است.در سال های اسارت حتما از آنچه بوده ای به خدا نزدیک تر شده ای.حالا خودت برای آزادی خودت دعا کن.چه اشکالی دارد خودت کاری کنی که برگردی؟چه آرزوی نزدیکی هستی ای مرد !
همیشه کسی به من گفته یکی از آن 313 نفر هستی.چه شباهت ها که بین تو و سلمان فارسی هست آقای موسی صدر،ای صحابه رسول خدا به روزگار رنج این سال ها ! آمدن تو افسانه هم اگر باشد،واقعا که چه افسانه قشنگی است امام موسی ...
درِ گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است
به امید آن که روزی تو به چشم من در آیی
/6262
نظر شما