مردم از دیرباز تا امروز
مىنشستند و کار میکردند
وقت رفتن به میهمانى ها
خویش را نو نوار میکردند
گاو و خر بود مَرکب آنها
همه را هم سوار میکردند
شاعران نیز طبق عادتشان
گله از روزگار میکردند
خویشتن را به خاطر معشوق
خوار و زار و نزار میکردند
از سر شب ز هجر روى نگار
تا سحر زار زار میکردند
مىنشستند صبح تا سر شب
بار دیگر هوار میکردند
گاه بسیار ساکت و آرام
گاه گرد و غبار میکردند
نه به اجبار بلکه از سر مِیل
خویش را غصهدار میکردند
تازه بعد از تمام این حرکات
که به آن افتخار میکردند
یار را در قصیدهاى مبسوط
تا ابد ماندگار میکردند
عاقبت هم به خاطر آن یار
جان خود را نثار میکردند
شاعر آن قدر، گاه، بد مىشد
همه از او فرار میکردند
همه غیر از کلاغ ها که فقط
یک صدا قار قار میکردند
بود هر کس به کار خود مشغول
عمر از این رهگذار میکردند
عدهای صید این و آن بودند
عدهای هم شکار میکردند
ناشران آن زمان نمىدانم
شعرها را چه کار میکردند!
شک ندارم اگر فقط یک بار
صحبت از انتشار میکردند
همهی شاعران فقط هوس
«املت دستهدار»* میکردند!
* نام کتابی از صاحب همین ابیات.
6060
نظر شما