این حرف اگرچه برای آنان که از دور دستی برآتش دارند خیلی حرص درآر است اما دست کم از حرف های تکراری و ناصحانه مدیران پیشین بهتر است و اگر حالتان کمی خوب باشد و همه چیز را جدی نگیرید شاید مایه انبساط خاطرتان هم بشود. اما من فکر می کنم جدای از حرف های تکراری و اختلافاتی بر سرآمار سرانه مطالعانه در کشور، ما اصلا صورت مسئله را درست طرح نمی کنیم و به ناچار پاسخ هایمان نیز پاسخ هایی فانتزی و انتزاعی خواهد بود که گرهی از کار فروبسته ما نخواهد گشود. این درست که اطلاع رسانی درستی درباره کتاب انجام نمی شود، تعداد کتابخانه ها و کتاب فروشی ها هم به اندازه ای که باید باشد نیست، فرهنگ کتابخوانی ترویج نمی شود و ...الخ. اما مشکل اساسی این است که اصلا ضرورت کتابخوانی احساس نمی شود. اگر این ضرورت احساس شود بقیه چیزها به خودی خود حل می شود. فی المثل وقتی در یک شهر کوچک و کم جمعیت پیتزا فروشی باز می شود یعنی تقاضایی برای مصرف این خوراکی گران قیمت و مضر وجود دارد. اگر احساس و نیاز به مطالعه در مردم یک منطقه وجود داشته باشد کتاب فروشی و کتابخانه هم از پی آن خواهد آمد. با ایجاد کتابخانه و کتاب فروشی مردم کتابخوان نمی شوند بلکه نیاز به کتاب است که کتابخانه و کتاب فروشی را پدید می آورد. اما سئوال اساسی تر شاید این باشد که مردم چه زمانی نیاز به مطالعه را در خود احساس می کنند؟ صرف تمنای فهمیدن کافیست؟ بدون شک این نیاز، عاشقانه ترین صورت مطالعه است اما می دانیم و می دانید کسانی که بی چشمداشت و بی تمنای مزد و منت بخواهند کاری را انجام دهند همواره اندکند. مردم باید احساس کنند با خواندن کتاب چیزی در زندگی آن ها تغییر خواهد کرد. مردم باید ببینند آن که عمر خود را برسر خواندن و آموختن گذاشته است در کوچه و خیابان و اداره شان و منزلتی دیگر دارد. اگر مردم ببینند آن که مظهر بی خردی است و هیچ گاه کوششی برای آموختن و فراگیری علم نداشته برمسند قدرت تکیه می زند و با یک اشاره او زندگی دانایان و خردمندان زیر و زبر می شود، آیا به خواندن ترغیب می شوند؟ اگر مردم ببینند امکانات بی حد وحصر بیت المال برای ساختن یک فیلم سینمایی پرهزینه در اختیار کسی قرار گرفته است که در عمر خود حتی یک فریم عکس هم نگرفته است و در عوض بسیاری از جوان های مستعدی که همه نوجوانی و جوانی خود را بر سر آموختن گذاشته اند برای ساختن یک فیلم کوتاه امکانات در اختیارشان قرار نمی گیرد، آیا میلی برای آموختن و مطالعه در آن ها باقی می ماند؟ اگر مردم ببینند یک بساز بفروش که هیچ تعهدی به دیگران ندارد و جز به پول درآوردن به هیچ چیز دیگری نمی اندیشد نزد همگان ارج و قربی بیش از فلان عالم دارد چه نگاهی به کتاب و کتابخوانی خواهند داشت؟ مثال هایی از این دست بسیار است. غرض این که مردم باید احساس کنند که مطالعه و دانش آموزی در زندگی آن ها اثری ملموس و جدی دارد و جامعه ای که درآن زندگی می کنند برای کسی که اهل دانش است حرمت قائل است و اگرنه با شعاردادن،ما، هم چنان هفته کتاب برگزار می کنیم و از تیراژ کتاب هایمان کاسته می شود.
نظر شما