۰ نفر
۱۷ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۵:۳۸

علی مصلح حیدرزاده

1- راستش را بخواهید، بعد از «جعبه موسیقی» کاملاً از فرزاد مؤتمن قطع امید کرده بودم. به نظر میرسید در مسیر خطرناک ریاکارانهای افتاده و حداقل تا زمانی که مسئولان سینمایی فعلی بر صندلی مدیریت تکیه زدهاند، همان روند را ادامه میدهد. البته هیچوقت جزو طرفداران نوع نگاه آقای مؤتمن در مقام فیلمساز و نظریهپرداز نبودهام اما بههرحال «جعبه موسیقی» برای فیلمسازی که در فیلمهای قبلیاش لحظههای خوب و قانعکنندهای وجود داشت، فاجعه بزرگی بود که هیچجور نمیشد هضمش کرد.

2- «صداها» بهشدت تحت تأثیر «برگشتناپذیر» گاسپار نوئه است. انکارکردن این مسئله، مغلطهای بیش نیست. نه تنها روایت فیلم معکوس پیش میرود، که مثل همان فیلم با خشونت آغاز میشود و بهتدریج میبینیم که پشت این فاجعه، آرامشی بوده که یک حادثه ویرانش میکند و زندگی چند نفر را به باد فنا میدهد. نمیتوان گفت حق با مخاطبی است که منبع الهام فیلم آقای مؤتمن را دیده یا تماشاگری که آن فیلم را ندیده و اساساً برایش مهم نیست «برگشتناپذیر» چیست و چه ربطی به این فیلم دارد و از این حرفها.

3- این که عقیقی و مؤتمن تصمیم گرفتهاند در روایت معکوس داستان، فصلها را با کمی تأخیر آغاز کنند و با موازیکردن برخی ماجراها به عقب بازگردند، ایده بدی نیست. یک جور تأکید بر اتفاقهاست و زاویه دید (یا بهتر است بگوییم زاویه شنیدن) متفاوت در اختیار تماشاگر قرار میدهد که کمی راحتتر از موضوع سردربیاورد و تأثیر متقابل شخصیتها بر هم و اتفاقها بر شخصیتها را با کمی درنگ ببیند و درک کند.

4- «صداها» فیلم کلوزآپ است. طبیعی هم هست که با توجه به لوکیشنهای داخلی و فضاهای بسته زیاد کلوزآپ ببینیم اما از همه مهمتر آن است که این تمهید، ضیافت باشکوهی برای بازیگران است تا خود را نشان دهند. رویا نونهالی -که اصولاً بازیگر خوبی است- اینجا خارقالعاده است. اگر میخواهید تجسم سینمایی ِ ایرانی ِ عشق  زنانه در میانسالی را ببینید، تماشای بازی خانم نونهالی را در این فیلم از دست ندهید. هرچقدر به ذهنم فشار میآورم، نمونه مشابهی از خلق این میزان شوریدگی زنانه را در سینمای ایران را به یاد نمیآورم. نازنین فراهانی در همان دو سکانس، بهمعنای واقعی مقابل دوربین «راحت» است و حس بیاعتنایی زنی را که فکر میکند جذابیت زندگی را از دست داده، خیلی خوب منتقل میکند. ضمناً باور اینکه طناز طباطبایی همان بازیگر سریالهای درجهدوم تلویزیون است، چندان ساده نیست.

5- کاش نام فیلم این نبود. وقتی فیلم را میبینیم، متوجه میشویم فیلم درباره صدا و نسبیت ذاتی آن در تشخیص حقیقت است. تیتراژ ابتدایی فیلم میخواهد به شکل نمایشگرانهای این را همان ابتدا به ما شیرفهم کند. میکائیل شهرستانی یک بار در فیلم به شبکه سه میآید و از جادوی صدا میگوید که بیشتر شیرفهم شویم. فهمیدن درونمایه محوری فیلم بدون ارجاعهای فرامتنی هم ممکن بود واقعاً.

6- فضاسازی فیلم خوب است. مؤتمن به این فضاسازی خاکستری علاقه خاصی دارد و اینجا داریوش عیاری بهترین خاکستری فیلمهای مؤتمن را رنگآمیزی و کادربندی کرده است. ضمناً این خاکستری به جنس فیلم و اتفاقها میخورد و فقط یک نکته زیبایی شناسانه نیست؛ کارکرد دارد و ما را به این آدمهای نابودشده نزدیک میکند.

7- بهتر است حرف آخر را بزنم؛ «صداها» بهترین فیلم فرزاد مؤتمن تا اینجای کارنامهاش است. حتی به نظرم از «شبهای روشن» -که معمولاً آن را بهترین فیلمش میخوانند- فیلم بهتری است. پرگویی و شعارهای بیدلیل آن را ندارد یا خیلی خیلی کمتر دارد و نمیخواهد حرفهای گنده و فلسفی در دهان شخصیتهایش بگذارد. ضمناً این بهترین فیلمنامهای است که سعید عقیقی نوشته و فیلم شده است (طبیعتاً از فیلمنامههای فیلمنشده او بیخبریم). البته این لزوماً بهمعنای آن نیست که مؤتمن همیشه اینجوری فیلم بسازد. به هزارویک دلیل، در سینمای ایران فیلمساز معمولاً نمیتواند یک سیر طبیعی را ادامه دهد که عدهای آن را دنبال کنند و نتیجه بگیرند. این به نظرم یک اتفاق است که در این زمان مشخص، در و تخته جور شده تا مؤتمن بتواند مجموعه علایق و دغدغههای خود را که در این سالها از آنهاگفته و نشان داده، کنار هم بیاورد و حاصلش بشود «صداها». این فیلم از جنس مؤتمن و علایقش است. او اینجور فیلمسازی را بهتر بلد است. این جنس داستان و روایت و آدمها و فضاها و البته شیوه کنار هم چیدن این عناصر را میشناسد؛ همانقدر که «جعبه موسیقی» از جنس او نبود و ریاکاری و بیربطیاش بدجوری توی ذوق میزد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 3352

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =