محمداسماعیل دولابی معروف به حاج اسماعیل دولابی (زادهٔ ۱۲۸۲ - درگذشتهٔ ۹ بهمن ۱۳۸۱)، عارفی واصل بود و در جلساتی که سال‌ها در تهران برگزار می‌کرد مفاهیم عرفانی را به روش تخاطب یا گفتگوی دو سویه (با مخاطب) بازگو می‌ فرمود. مرحوم دولابی در محافل پیرامون خود نماینده درک متفاوت و فراگیری از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی بود و این بیان جدید باعث جذب جوانان و قشر تحصیل‌کرده در جلسات هفتگی وعظ ایشان بود. در سالگرد ارتحال این مرد ملکوتی بیاناتش در مورد "موت" خواندنی است، به روح پرفتوحش صلوات و فاتحه هدیه کنیم

مقدمه:
دیدگاه مرحوم دولابی پیرامون مرگ دو وجه دارد  یکی آنکه این رویداد را ملاقات با خداوند ارزیابی می‌کند و از سوی دیگر آنرا هماره همراه انسان می‌داند:

"موت همیشه همراه ماست. وقتی می‌خوابیم گویا می‌میریم و آنرا تمرین می‌کنیم. وقتی که نفس را بیرون می‌دهیم، در حقیقت می‌میریم و با نفس دیگر ادامه حیات می‌دهیم.... وقتی جان دادن خیلی خوب وقتی است، هنگام تجلی خداست... با نزدیک شدن به آن مست می‌شوند به همبن خاطر بدان سکرات گفته می‌شود."

ایشان مرگ طلب نیست اما آمادگی برای آنرا سبب استفاده بهتر از عمر می‌داند: «آمادگی موت خوب است نه زود مردن، بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پر ارزش خواهد بود. حضرت امیر فرمود یک ساعت دنیا را به همه آخرت نمی‌دهم.»

او دنیا و آخرت را به شب و روز تشبیه می‌کند: «دنیا شب صرف است و قیامت روز صرف و برزخ بین الطلوعین است. شیعیان دراین دنیا بین الطلوعین را طی می‌کنند.» او چندان از ارزش دنیا می‌کاهد و آنرا سایه‌ای از آخرت می‌پندارد که حتی آنرا شایسته نکوهش هم نمی‌داند:«دنیا آن قدر خیالی است که اگر با خیالت همراه من بیایی، یک باره می‌بینی که جان داده‌ای و آمده‌ای آن طرف.»

بقول عارفی چه چیزی از موت بهتر که در آن توفیق وصل به حقیقت و ملاقات خداوند و اولیائمان علیهم السلام دست می دهد... مگر ما شیفته ملاقات پیامبر (ص) و علی (ع) و دیگر امامانمان نیستیم؟ پس چرا ترس از مرگ و چه بهتر ازآن ؟ و این است سرّ "الموت احلی من العسل" (مرگ شیرین تر از عسل است) و این وعده دیدار علی (ع) است : یا حارهمدان من یمت یرنی

ای که گفتی فمن یمت یرنی جان فدای کلام دلجویت
                                                            کاش روزی هزار مرتبه من مُردَمی تا بدیدمی رویت

 جمیل بن درّاج (یکى از راویان حدیث) گوید: ابوهاشم سید حمیرى رحمه الله مضمون این خبر را براى من به نظم کشید:

قول على لحارث عجب * کم ثم اعجوبة له حملا 
یا حار همدان من یمت یرنى * من مؤمن او منافق قبلا 
یعرفنى طرفه واعرفه * بنعته واسمه وما عملا
وانت عند الصراط تعرفنى * فلاتخف عثرة ولا زللا
اسقیک من بارد على ظمأ * تخاله فی الحلاوة العسلا
اقول للنار حین توقف للعرض * دعیه لاتقربى الرجلا
دعیه لاتقربیه ان له * حبلا بحبل الوصى متصلا (امالى شیخ مفید رحمه الله / 3، امالى شیخ طوسى رحمه الله 2 / 238، بحار الانوار 6 / 178 و 39 / 239) .

( این گفتار على علیه السلام به حارث عجیب است وچه عجایبى را حارث از حضرتش تحمل کرد !: اى حارث همدانى هر که بمیرد از مؤمن ومنافق مرا رویاروى مى بیند، دیدگان او مرا مى شناسد ومن نیز او را به وصف ونام وعمل مى شناسم. وتو در نزد صراط مرا مى شناسى، پس از هیچ لغزشى بیم مدار. تو را در حال تشنگى شربت سردى بنوشانم که آن را در شیرینى عسل پندارى. من به آتش دوزخ هنگامى که آن را براى عرضه بر دوزخیان بازمى دارند گویم: این مرد را رها کن وبه او نزدیک مشو، رهایش کن وبه او نزدیک مشو، که ریسمان او به ریسمان وصى پیامبر صلى الله علیه واله وسلم متصل است).


*******************************************************************
*موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن


*طوبی لِمَن ذَکَرَ المَعادَ وَ عَمِلَ لِلحِسابِ وَ قَنَعَ بِالکَفافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللهِ.

از خدا که رضا شد تازه در خانه وارد شده است.اینکه بعداً با اوچه میکنند معلوم نیست. اینها برای دم در است، وقتی که وارد میشود این چهار چیز را دارد یعنی اینها شرط ورود است.

وقتی می آمد این چهار چیز را در دنیا از دست داد و به سفلی افتاد. حالا که برگشته است دارد میرود داخل. از خدا رضا هم هست. آیا این شب زفاف نیست؟ این موت انسان است. آن را حداقل برابر با زفاف دنیا حساب کنید.

زفاف دنیا را به یاد بیاورید که انسان جوان است، مردم برایش دست میزنند و برایش مانوس می آورند تا قلبش آرام بگیرد. چه مانوسی از خدا بالاتر؟ چه مانوسی از حقیقت بالاتر.

خیلی به موت اهانت کردم که آن را با زفاف برابر گرفتم. اما چه کنم؟ مردم موت را که ملاقات خداست به قاعده ی زفاف هم قبول ندارند.این را اینجا نگویم کجا بگویم؟ زفاف دنیا دو شب است.پس فردا پیش قاضی میروند. مردم ملاقات خدا را به اندازه ی این هم قبول ندارند،‌ مگر هیدجی ،‌ که موت را به عنوان شب زفاف قبول داشت. البته ازدواج نکرده بود و شاید به آن خاطر که زفاف دنیا را نخواسته بود و عروسی نکرده بود؟ آنجا دچار شد. در مدرسه بود. درس میداد و درس میخواند. پیر که شد، شاعر شد و عاشق شد. آخر عمرش وصیت کرد. نوشت اگر در دنیا مال داشتم میگفتم رفقا آبگوشتی درست کنند تا در شب موت من که شب زفاف من است دور هم بنشینند و کیف کنند، من هم به عشق آنها خوش باشم. پشت سرش نوشت سید لاجوردی رحمه الله علیه با من قرار گذاشته است که اگر من زودتر مردم این سور را برای او بدهم و اگر او زودتر مرد این سور را بدهد. او دستگاه آن طرف موت را گفته بود که اگر تو زودتر از دنیا رفتی سور و سات شب زفاف را راه بیانداز، آب گوشتی در قیامت راه بیانداز، رفقای من و عاشقان آن قیامت را جمع کن تا وقتی که من می آیم باهم کیف کنیم.

حتی رحمه الله علیه هم پشت سر اسم او گفته بود، اما بازماندگان به خیال اینکه تاجر زنده است رفتند خبرش کنند تا آب گوشت را بار کند. وقتی سراغش را گرفتند دیدند بیست سال است مرحوم شده است. دوباره وصیت نامه با باز کردند، دیدند خودش هم گفته است رحمه الله علیه.مگر کسی که وصیت نامه را میخواند هوش است که چه میخواند؟ ولو اینکه هیدجی آن را نوشته باشد. او آنجا را اصل میدانست. تا انسان آن طرفی نشود حالیش نمی شود. آیا دیدی زفاف چیست؟

خوشا به حال کسی که یاد معاد کند. تازه فقط یاد کرده است. هنوز نرفته است. اما همین که یاد کنیم میرویم. عملش هم روی حساب باشد و قانع به کفاف دنیا و آخرت باشد، هر دو، و راضی از خدای خودش باشد.

زیاد ذکر موت را بکن بعد از موت وقتی مردی و زنده شدی دیگر زاد و راحله نیاز نداری
زاد وراحله برای این است که فهمت خوب شود و از خواب آلودگی خارج شوی
وقتی مردی حالا دیگر بنشینی نماز است نماز بخوانی نماز است بایستی نماز است کارکنی نماز است حرف بزنی نماز است
مُردنی که چشم را باز کرده هم پیغمبر را می بینی هم خدا را می بینی هم خودت را می بینی هم سبک شدی هم دنیا ازبین رفت هم خیالات طبیعت از بین رفت
خیلی ها توی خاک هستند فوت کرده اند هنوز دنیا را رها نکرده اند ،همش در خواب افراد می آیند که برایم نماز بخوان
قبل از فوت بمیرید موت خیلی بزرگ است
مؤمن هر جا به یاد خدا می نشیند قبرستان است مرحوم شده و رفته است
این لقمه چرب ونرم است یک مقدار کم هم که خوردی ،سنگین است
امیدوارم قشنگ بگیری اگر هم سنگین است یکی دو روز صبر کن تا هضمش کنی
خدا خودش خوب است یا بهشتش؟جوابش معلوم است
این اول قدم مردن است مهمان خدا باشید کم می دهد زیاد می دهد دیر می دهد زود می دهد حرف نزنید ببینید چه می شود
بیایید باهم قرار بگذاریم که هر کاری این صاحب خانه کرد چیزی نگوییم

تا وقتی نمرده ای یوم العمل است اما وقتی که مردی یوم الجزاست
وقتی نماز می خوانی دنبال مزد نباش همین نماز از مزد بالاتر است ،اگر نمازت را ببینی می گویی اگرهمه آسمان و زمین مال من باشد می فروشم که این نماز را بخرم
نماز یعنی محمد (ص)،این نماز فروختنی است مگر عقلم کم است ؟!
بعد از موت نماز که می خوانی جمال محمد(ص) را می بینی ،بعد از موت روزه که می گیری فقط علی (ع) را مشاهده می کنی
بعد از مردن چیزی برای خرید وفروش نداری چون اصل معامله دوچیز بود:پول ونفس ،چون این دو تا را دادی و به موت رسیدی دیگر خرید و فروش نمی کنی .در مقابل مال و نفست ،بچه هایت نور خودشان ،حیات خودشان را به شما دادند
اگر به اختیار خودت نمیری بالاخره شما را می میراند .قبول کردن موت ،موت است
وقتی که مردی پول،عبادت،گناه، همه چیز را گذاشتی ومرحوم شدی
موتوا قبل ان تموتوا
چون به میل خودت مردی ،خدا به غیر حساب رزق می دهد
خداوند به زور،جان دوستان اهل بیت را نمی گیرد فرمود:من تردید دارم که جان دوستان اهل بیت را بگیرم
جان دادن دو جور است اینکه با عطا و احسان می توانی شهید کنی .با شمشیر می شود کشت،ولی خوبی خیلی سریع تر از شمشیر می کشد.شهادت محبت نه سر وصدا دارد نه خون می ریزد
بیایید بمیرید تا روز قیامت سر افراز باشید .در امر دنیا جوری کار کن که همیشه زنده ای ودر امر آخرت طوری کار کن که امشب می میری
وقتی مردی جهنمی ها و بهشتی ها حرف شما را می زنند و ازشما تعریف می کنند .شما هم همش برای آنان دعا می کنید که صاحب خانه خودش را به آنها نشان دهد بلکه آنها هم پیش شما بیایند
حالا که مردی نه می خوری نه می خوابی ،جمال حق ویاد خدا سیرت می کند
کسی(منظور خود حاج اسماعیل دولابی) نزد حضرت علی (ع) دعا کرده بود که علی جان من بیایم پابوست همین که زیارتت کردم بمیرم رفت نجف اول نذرش را فراموش کرده بود بعد از زیارت همین که به خانه رسید تب کرد فردا که تبش شدیدتر شد یادش آمد که با حضرت چه قراری گذاشته رفت حرم و گفت علی جان من اشتباه کردم ،که را گفتم.امیرالمومنین(ع) به عزرائیل فرمود سی سالی رهایش کن .وقتی عزرائیل خدمت حضرت می رفت به مریض برخورد کرد .مریض حالش خوب شده بود می گفت الهی شکر که ازدست (ع) در رفتم.
عزرائیل به مریض گفت به خاطر دو ،سه روز عمر دنیا علی (ع) را ناراحت کردی
وقتی قول می دهی چرا زیرش می زنی و دبه می کنی آخرش که باید بروی توی بغل علی (ع)
معنی اش اینکه آنها خیلی دوست دارند که ما زودتر برویم پیششان شما دیگر عقب نیندازید آماده باشید.
منابع : اینجا و اینجا

کد خبر 335399

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 12
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۴:۴۸ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
    71 0
    خدا با اولیا خدا همدمش کند
  • بی نام IR ۰۶:۰۶ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
    9 0
    من كتاب طوبي محبت ايشان را خواندم، بسيار عالي است و بهمه پيشنهاد مي كنم بخوانن.
  • ساکت IR ۰۶:۱۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
    1 4
    پارادوکس درنقل قول ازائمه اطهارچرا؟این ادعابه سیره عملی آقا ومولای ملک وملکوت تطبیق نداردکه"یک ساعت دنیا رابه همه آخرت نمی دهم!!!"دنیای که ازسال 11قمری تا61آن به طول انجامید مرادآقابود!؟یادنیایی که دورازاغیارسردرگریبان چاه آن رابه فریادکشید؟یادنیایی که سه جنگ راعلیه حجت مطلق خداعلم کرد؟یارددنیا درقبال ستاندن باستم پوست جوازمور؟لابدبه زعم راوی این موارددرمقوله دنیانیست؟ به حق آقاعلی اصغر(ع) خداوندافهم معارف اصیل مکتب اهل بیت علیه السلام به ماعطا فرماکه بدایم مرادمولااگرصحت داشته باشد،دنیاطلبی نبوده است .
    • ناطق IR ۱۹:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
      0 0
      همون بهتر که شما ساکت باشی دوست عزیز و بیشتر از آنچه که می نویسی و اظهار نظر می کنی فکر و مطالعه کنی... .
  • روزبه والا IR ۰۶:۳۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
    6 0
    با سلام ممنون و متشکر از درج این مطلب ،بسیار تمنا دارم تا چنین مطالبی را از حاج اسماعیل دولابی و چنین مردانی را بصورت روزانه در سایت قرار دهید تا هرروز مطالعه کنیم با تشکر و سپاس
  • بی نام A1 ۰۶:۳۹ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
    7 0
    تو چهره اش آرامش و مهربونی رو میشه دید خدا رحمتشون کنه و با اولیا همدم بشن.
  • بی نام IR ۰۶:۳۹ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
    0 1
    اقای جامی ممنون از مطالبتان اگه بشه قدری فشرده و مختصرتر بنویسید بسیار بهتر است.
  • مرتضي ابراهيميان A1 ۰۶:۴۶ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
    5 1
    بسمه تعالي اين ولي خدا از بركت عشق امام حسين ع سينه سان به محبت خداوند و اهل بيت محمد منشرح شده بود و قصص قران را در قالبهاي بسيار ظريف در دل مشتاقان قرار ميداد ند.يكي از روحانيان از ايشان پرسيد ، حاج آقا شغل شما چيست ، ايشان با همان صداقت وپاكي فرمودند من زارع هستم در ادامه پرسيد ،زراعت شما چيست وباز با همان صداقت فرمودند بروي زمين دل مردم زراعت ميكنم.
  • بی نام A1 ۰۶:۵۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
    2 0
    شعر را اشتباه نوشته ايد: اي كه گفتي فمن يمت يرني جان فداي كلام دلجويت كاش روزي هزار مرتبه من مُردَمي تا بديدمي رويت
  • بی نام A1 ۰۶:۵۳ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
    4 0
    لراستی عاقبت بخیری وچهره نورانی داشتن یکی از بهترین رحمت های الهی است روحش قرین رحمت حق باشد.یا علی
  • بی نام A1 ۰۷:۱۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
    8 0
    من افتخار دیدار از نزدیک با ایشان را داشته ام خدا رحمتشان کند روح بزرگی داشتند
  • شاهین A1 ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۹
    0 0
    چند صباحی است گرفتارم کرده نا جور قلبمو تو قبضه گرفته خدایا عاقبت بخیری مسئلت دارم

آخرین اخبار