زمانه قصه خود بر تو آشکار کند/ ملاقات ویژه با علی معلم بعد از 20 سال

بیش از دو دهه از چاپ اولین مجموعه اشعار علی معلم دامغانی گذشت تا اینکه امسال به همت انتشارات سپیده باوران مجموعه اشعار و ترانه​های او در یک کتاب به دوستداران این شاعر پیشکسوت ارائه شد.

به گزارش خبرآنلاین، «گزیده اشعار علی معلم دامغانی»، با پیگیری‌ها و تلاش محمدکاظم کاظمی به نتیجه رسیده است؛ طوری که در مقدمه کتاب آورده شده:
«شاید اولین کسی که پس از انتشار رجعت سرخ ستاره در پی تدوین شعرهای علی معلم دامغانی در دفتری منظم و مرتب برآمد، صاحب این قلم باشد که در اوایل دهه 70، مجموعه مثنوی‌های رجعت را همراه با دیگر مثنوی‌های این شاعر که غالبا در مطبوعات و جُنگ‌ها منتشر شده بود، به صورت مجموعه‌ای حاصل از بریده روزنامه‌ها و صفحاتی که از کتاب رجعت کپی شده بود گرد آورد.»

اما به گفته گردآورنده مهم‌ترین نکته این کتاب این است که متن و پاورقی‌های آن به رؤیت جناب معلم رسیده و حاصل آن، بعضی اصلاحات و رفع برخی ابهام‌هاست. پیش از این هم شاعر ما غالبا از این کار شانه خالی کرده بود؛ حتی در چاپ دوم رجعت سرخ ستاره؛ چنان که جناب ترکی در مقدمه آن بدین نکته اشاره کرده است.

این کتاب در چهار فصل تنظیم شده است: فصل اول مثنوی‌های کتاب رجعت سرخ ستاره است. فصل دوم مثنوی‌های بعد از رجعت سرخ ستاره، فصل سوم قصیده‌های شاعر است که تاکنون در هیچ جا چاپ نشده‌اند و فصل چهارم گزیده‌ای از ترانه‌های استاد علی معلم است...

کتاب در 512 صفحه با جلد سخت به قیمت 29 هزار تومان منتشر شده است که در نمایشگاه کتاب هم با استقبال دوستداران شعر و البته علی معلم همراه شد.

‌

بخشی از شعر منتشر نشده معلم را که در این مجموعه به چاپ رسیده است، در ادامه می خوانیم:

الا ز جنس شمایم، کلام من شنوید
کلیم نی، رمهپایم، پیام من شنوید
نه بندهزادة میرم، نه مول خانزاده
ز پشت برزگری زادهام، شبانزاده
مرا ز ارثِ شبانی شمی است پنهانی
ز حَرث و برزگری شامهای است حیوانی
به آن، ز بازی بز، کوه و غاب را دانم
به این، ز خندة گل، ابر و آب را دانم
به آن، ز بوی هوا درد دام را شنوم
به این، ز لطف صبا جوش عام را شنوم
از آن، به ره نگرم ماه مَرق را خوانم
از این به مَه نگرم باد و برق را خوانم
منم که مژدة باران ز مور میشنوم
هجومِ بیگهِ سیل از ستور میشنوم
منم که سال چو زد، غلّه را بشورانم
چو عطسه کرد زمین، گلّه را بشورانم
منم که ماه چو برزد، کتان نپوشم هیچ
قمر چو راند به عقرب، به جان نکوشم هیچ
چو زاغ نعره زند، جای ماکیان بندم
چو جغد نوحه کند، پای مادیان بندم
به دِه چو گاو زِهَد از گروه برخیزم
چو استخوان خورد اشتر، ز کوه برخیزم
منم که از رمه خوانم بهار پرخنده است
منم که زین همه دانم حیات پاینده است
ببین که مرتعه زنده است و زندهاند رمه
ببین که زینهمه دانی که زندهاند همه
چو زنده بینی و بینی که زنده کار کند
زمانه قصة خود بر تو آشکار کند

 

6060

کد خبر 354337

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • خانم IR ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۱
    1 0
    خدا نگه‌دار پهلوان ادب معاصر باشه...

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین