به عنوان مثال در منطقه آمريكاي لاتين ادبيات سياسي به شكل خاصي تغيير يافته است. مثلاً:Counter=drug (مبارزه با مخدر) به Counter-Terror (مبارزه با ترور) تغيير يافته است يا واژه narcotrafficker به narcoterror تغيير يافته است. همچنين در مباحث توسعه و امنيت نيز تغيير واژگان صورت گرفته است. مثلاً مفهوم امنيت ملي (national security) به امنيت انساني (human security) و Advisor به instructor و Engagment به security cooperation تغيير يافته است.(31) تغيير واژگان سياسي ابتدا ممكن است جلب توجه نكند اما تحول جدي در رويكرد ايالات متحده محسوب ميشود. مانند تحولي كه از واژه استعمار به قيموميت انجام شد و تمام اين تغييرات در جهت توجيه افكار عمومي جهان و افكار داخلي ايالات متحده صورت ميگيرد. امر مبارزه با مواد مخدر در حوزه آمريكاي لاتين فاقد پشتوانه مداخله نظامي (حداقل از منظر عمومي) ميباشد اما ايالات متحده با دستاويز قرار دادن امر مبارزه با تروريسم به راحتي قادر است به عمليات پيش دستانه مبادرت نمايد.
2-دولت های چپ گرای منطقه
نيروهاي فارك و ارتش آزادي بخش ملي به دليل مؤلفه جغرافيايي ناشي از حضور در مناطق مجاور و هم مرز با اكوادور و ونزوئلا و در حوزه كوه هاي آند ناچار در پيوند با اين كشور ها قرار مي گيرند و ايدئولوژي ناسیونالیستی سرزمين كلمبياي بزرگ سیمون بولیوار تحت مديريت سوسياليسم واحد نيز بر اين حضور دامن مي زند . بديهي است كه به قدرت رسيدن رهبران طرفدار سوسياليسم در ونزوئلا ،آكوادور،بولیوی و سایر کشورها رهبرا ن آن ها را از نظر فكري به فارك نزديك ساخته است.زیرا موجی از چپ گرایی و مفاهیم سوسیالیستی و همکاری جنوب -جنوب شکل گرفته است در حالی که کلمبیا و چند دولت کم اهمیت آمریکای مرکزی راست گرا باقی مانده اند ودر این شرایط توازن منطقه ای به ضرر کلمبیاست و فشار خارجی نیز در پیوند با معضلات داخلی به مشکلات کلمبیا می افزاید.در بحث مرزی از نظر منافع ملي و برخي مؤلفه هاي مهم مانند فقدان كنترل دولت رسمي كلمبيا بر مرزها، تلاش براي كاهش آسيب پذيري تبعات سوء ناشي از حضور نيروهاي متخاصم، ونزوئلا مجبور به سياست ارتباط و مذاكره با فارك در مقاطعي شده است و اين تنها راه حل دولت ونزوئلابراي ثبات بخشي به مرزهايش مي باشد . اين روابط در بحث آزادسازی گروگان بتانکور با تلاش ونزوئلا براي ميانجيگري در آزاد سازي گروگان ها مشخص شده است .
اوضاع منطقه و روابط دولت ها پس از حمله غافلگيرانه ارتش كلمبيا به فارك و قتل رائول ريس فرد قدرتمند فارك به همراه 20 تن ديگر در خاك اكوادور به شدت بحراني شد به گونه اي كه چاوز در مقابل دوربين تلويزيون به وزير دفاع دستور داد با 9 هزار سرباز مرزهاي با كلمبيا را مسدود ساخته و سفير كلمبيا را اخراج كنند و ناسزاگويي به اوريبه به عنوان عامل امپرياليسم افزايش يافت و را فايل كوره ا نيز به همين شكل به تهديد اوريبه پرداخت و آن را يورشي غير قانوني خواند.
البته تحليل گران معتقدند كه اهداف سياسي از حمله به اردوگاه فارك وجود داشته است كه مهم ترين آن فقدان دستاورد اوريبه در مقابله با فارك بوده است و كاهش عمليات فارك نتيجه حملات ارتش كلمبيا نبود، بلكه تلاش ديپلماتيك و نفوذ چاوز در روابط با فارك بود وحضور چاوز براي ميانجيگري موجب تضعيف موقعيت داخلي اوريبه مي شد و هدف اوريبه جلوگيري از ميانجيگري چاوز از طريق ايجاد تشنج در منطقه بود.بلافاصله پس از تنش، دو كشور درگير در اجلاس سران كشور هاي امريكا آشتي كرده و بحران نيز فروكش كرد اماتبعات ناشي از بحران موجود بود. به علاوه رسانه هاي غربي نيز با درج مقالات و مطالبي دائماً به همكاري ونزوئلا با فارك دامن مي زنند،اما این ارتباط فراتر ازروابط مقطعی باید با توجه به تنش های مرزی مصنوعی دو کشور خارج از مسایل سیاسی مقطعی یا فعلی مورد ارزیابی قرارگیردزیرا سابقه ی تاریخی دوکشور در اختلافات مرزی دیرینه است. سابقه اختلاف با كلمبيا به دهه هاي پيش باز مي گردد. مرز طولاني با كلمبيا پيش از 2219 كيلومتر عامل اصلي اختلافات است كه سابقه اش به 1830 ميلادي بازمي گردد و از 1930 بود كه مذاكراتي براي حل آنها آغاز شد. درباره شورشيان فارك، ونزوئلا سعي داشته است موضع بي طرفانه اتخاذ كند و با شورشيان به جهت جلوگيري از حمله به خاكش پيمان عدم تجاوز امضاكند. اين اقدام ونزوئلا بدون تأييد رسمي دولت رسمي كلمبيا صورت گرفت.توجيه دولت وقت ونزوئلا پيگيري منافع امنيت ملي خودبوده است.ونزوئلا مدعی است که کلمبیا به دلیل ناتوانی از تسلط به قلمرو جغرافیایی خود فاقد حاکمیت مرکزی است وهزینه ی این ناتوانی در اداره ی امور نبایداز سوی همسایگان پرداخت شود،زیرا به ناارامی در کشورهای همسایه هم دامن زده میشود،خشونت در کلمبیا به درون مرزهای دیگر هم تسری می یابد.امادولت کلمبیا سعی دارد این ارتباط فارک با همسایگان را به شرایط جدید سیاسی پیونددهد. از منظر كلمبيا تحولات 1998 ونزوئلاو خريد تسليحات نظامي و درگير شدن نظاميان ونزوئلايي در امر سياست و گسترش پديده چپ گرايانه نوعي تهديد جدي تلقي مي شود .
در مقابل ونزوئلا نيز برنامه كلمبيا و گسترش تسليحات نظامي را تحت مديريت وكمك مالي گسترده ايالات متحده نوعي ابزار مداخله و منازعه احتمالي برای خاکش تلقي مي كند و بهانه كلمبيا را براي مبارزه با قاچاقچيان نمي پذيرد .
كلمبيا در سطح منطقه اي و خرده منطقه اي احساس وظيفه انقلابي ونزوئلا را وضعيتي تجديد نظر طلبانه و عدول از منافع امنيت ملي منطقه اي تلقي مي كند و معتقد است اين حركت با سياست هاي وحدت منطقه اي سازگار نيست .
از منظر حكومت فعلي ونزوئلا شمار زيادي از مؤلفه هاي مؤثر بر مرزهاي دو جانبه وجود دارد كه به عنوان تهديد هاي بالقوه امنيت و دفاع ونزوئلا محسوب مي گردد ولذادولت ونزوئلا براي كاهش آسيب هاي امنيتي اقدام به امضاء پيمان عدم تجاوز با شورشيان نموده است زيرا تنها راه ونزوئلا براي ثبات بخشي به مرز هاست ، لذا ونزوئلا همواره با سياست صبورانه ، استراتژي انبساط(32) و جستجوي فرصت ها رادر مذاكره حفظ كرده و سعي در كاهش سطوح جرايم و حوادث خشونت بار مرزي دارد.در اين فرايند به نظر مي رسد فارك جزيي از مسايل كلان مرزي بين ونزوئلا واکوادور با كلمبيا مي باشد كه با توجه به ایدئولوژی فکری نزدیک به چپ گرایان،مسایل جغرافیایی ،مرزی و قاچاق مواد مخدرمدیریت آن به راحتی و در کوتاه مدت میسر نباشد.
راه کارهای دولت کلمبیا در مدرن سازی کشور
حکومت کلمبیا نیز با توجه به مشکلات مذکوردر مقاطع مختلف راه کارهای متفاوتی داشته است.در مقاطعی که قدرت شورشیان برتر بوده و کنترل سرزمینی بیشتری داشته اند،دولت کلمبیا ترجیح داده است با آنان مذاکره نماید و یا قلمروهای دهقانی را به رسمیت بشناسد و در سال های اخیر به یاری کمک های ایالات متحده ور در جهت بهبود شرایط برنامه ی کلمبیا،طرح امنیت دمکراتیک ،قانون صلح و آشتی و بسیج زدایی از شبه نظامیان ،حملات مکرر به فارک و انحلال سازمان اطلاعات را به اجرا گذاشته است که مهمترین آن ها بررسی می شود.
برنامه كلمبيا:
در ژولاي سال 2000 بيل كلينتون رييس جمهور وقت ايالات متحده لايحه كمك 1 ميليارد دلاري به پليس و نيروهاي نظامي كلمبيا را به امضاء رساند.
برنامه كلمبيا سرفصل همكاري ايالات متحده و كلمبيا بود كه در آن تنها به كمك نظامي عليه مواد مخدر و شورشيان تمركز شده بودو بسياري از مسايل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و قضايي مورد غفلت و فراموشي قرار گرفته بودكه همين مسأله بعدها چالش بزرگي براي برنامه محسوب مي شد.
دولت وقت پاسترانا اعلام كرد كه برنامه كلمبيا به 5/7 ميليارد در عرض سه سال نياز دارد كه 5/3 ميليارد آن كمك جامعه بينالمللي است. دو مسأله موجب شد برنامه بيشتر از سه سال طول بكشد. اولين مسأله پيشنهاد پاسترانا درباره روند صلح و مذاكره با شورشيان فارك و ELN بود، پاسترانا معتقد بود كه روند مذاكرات ممكن است در طول چند دوره رياست جمهوري طول بكشد، اما اميدوار بود بتواند شالوده مذاكرات را پايهگذاري نمايد. دومين مسأله درباره استراتژي ضد مواد مخدر بود، تنها بخش برنامه رهيافت روشن ان مبنيبر كاهش توليد كوكا به نصف تا پايان سال 2005 بود، گرچه ارزيابي نشان ميدهد در تا پايان سال 2004 هدف مذكور محقق نشده بود. در آغاز سال 2002 جامعه بينالمللي كمي بيشتر از 2 ميليارد دلار را متعهد شد و ايالات متحده در 7/1 ميليارد دلار مشاركت كرد، چيزي حدود 80 درصد را اختصاص به مبارزه به موادمخدر داد و 20 درصد را براي تقويت دموكراسي و نهادسازي به ويژه حول حقوق بشر هزينه كرد.
بقيه مشاركت كنندگان كانادا، ژاپن و كشورهاي مختلف اروپايي بودند. سپس پاسترانا درگير مذاكره با شورشيان شد. مذاكرات به دليل اينكه شورشيان خواهان كسب قدرت سياسي بودند، متوقف شد. البته شكست مذاكرات از قبل هم سابقه داشته است. برنامه كلمبيا حمايتهاي وسيع جاسوسي، نوسازي آموزش ارتش براي مقابله با شورشيان و گروههاي شبه نظامي را براي كلمبيا به همراه داشت. اماارزيابيها و از نتايج برنامه كلمبيا متفاوت است. به طور مثال گزارش استراتژي كنترل ملي موادمخدر در 2005 بر كاهش هروئين و كوكائين تأكيد دارد گرچه گفته ميشود كوكا كماكان در نقاط دوردست و پنهان كلمبيا كشت ميشود. در آوريل 2006 اداره سياستگذاري ملي مواد مخدر كاخ سفيد (ONDCP) اعلام كرد كه تصاوير ماهواره از گسترش 39000 هكتار از زمينها به كشت كوكا حكايت دارد، اما اين از سوي دولت كلمبيا رد شد. گرچه كشاورزان كوكا را در نقاطي دوردست و در مزارع كوچكتر كشت ميكنند. كاندوليزا رايس وزير خارجه وقت آمريكا در ملاقات آوريل 2005 از كلمبيا نتيجه برنامه را مطلوب ارزيابي و اعلام كرد ايالات متحده كمكها را استمرار خواهد داد. تمام گزارشات رسمي برنامه را در حال پيشرفت اعلام كردند. البته بين 70 تا 80 درصد برنامه كلمبيا صرف مبارزه با مواد مخدر و تروريسم شده است و بين 20 تا 30 درصد نيز به موضوعات نرم مانند تقويت دموكراسي، نهادسازي، جايگزين توسعه، كمك به پناهندگان و بهبود حقوق بشر شده است.
برنامه ی کلمبیا توسط سانتوس درسال 2010 تجدیدنظرشد تا به بخش های توسعه ی منطقه ای،کاستن از فقرروستایی و توجه به بومیان و گروه های داوطلب بیشتر پرداخته شود. وزارت خارجه ایالات متحده در ارزیابی 2011 خود از برنامه بهبود در کلیه زمینه های اجتماعی سیاسی،فرهنگی را یادآورشده است و برابر اماربه کاهش 92درصدی آدم ربایی،45درصدی قتل و 71درصدی حملات تروریستی اشاره می کند.طبق براوردها تولید کوکائین از700تن 2001 به 270 تن در 2009 و یا یک کاهش 61 درصدی همراه بوده است.گزارش اذعان می کند که با این حال چالش های اساسی همچنان باقی مانده است.(33) با اين حال اگر قرار باشد كلمبيا و نگرش ايالات متحده به آن كشور و ساير كشورها در اين حوزه مورد بررسي قرار گيرد ،ذكر چند مسأله ضروري است.
مشكلات برنامه كلمبيا
دو كشور ايالات متحده و كلمبيا نسبت به اجراي برنامه خوشبين بوده و اجراي آن را براي منطقه مثبت ارزيابي كردند. اما انتقادهايي نيز از سوي نيروهاي داخلي و همسايگان نسبت به برنامه صورت گرفته است در داخل كلمبيا تحليلگران چند مورد انتقاد جدي به برنامه كلمبيا داشتهاند:
-1-/ ايالات متحده آمريكا در بررسي و تجزيه و تحليل مشكلات كلمبيا به عدم توسعه چند دهه اين كشور بيتوجهي كرده است و تنها به رهيافت فشار نظامي و سياسي براي حل مشكلات متمركز بوده است ،لذا ساير ساختارهاي پايهاي توسعه در اين امر مغفول مانده است. براي حل و فصل مشكلات داخلي يك كشور نياز به رهيافتي تلفيقي و چندجانبه از تمام مباحث مربوط به توسعه در زمينه فرهنگ، اقتصاد، اجتماع مورد نياز است در حالي كه رهيافت و نگرش ايالات متحده يكجانبه و تنها در حوزه نظامي و پليس متمركز بوده است.به عبارت ديگر ايالات متحده، جامعه بينالمللي، اروپا و حتي خود كلمبيا به مسايل نرم (Soft) توجهي نداشته و تنها مسايل سخت (Hard) را در حوزه نظامي مورد توجه قراردادهاند.- عليرغم تقاضاي مكرر كلمبيا و ايالات متحده ساير نقاط جهان و از جمله اروپا مشاركت جدي در هر دو حوزه نرم و سخت نداشتهاند، زيرا منافعي براي خود در اين حوزه متصور نيستند، تنها منافع اروپا فروش كالاها و امور تجاري ميباشد و در ساير حوزهها علاقمندي خاصي به منطقه ندارند.- نخبگان داخلي كلمبيا به اجماعي در زمينه تقويت امور كشور نرسيدهاند و عدم تمايل مذكور آسيب جدي بر روندامور وارد خواهد آورد، زيرا بنا بر تفسيرهاي مختلف طيف وسيعي در داخل كشت كوكا را به عنوان كالايي كشاورزي تصور ميكنند و تقاضاي جهاني يا تقاضاي بازار ايالات متحده را در مسأله مقصر ميدانندكه به مساله ماهيتي مواد مخدري ميدهد.
منتشرشده در روزنامه دنیای اقتصاد
نظر شما