وقتی منشی شعبه 268 نام آنها را خواند این زوج وارد اتاق شدند و روبهروی قاضی قرار گرفتند.
مینا رو به قاضی گفت: 7 ماه است که ازدواج کردیم از آنجایی که مهدی فامیل
دورمان بود هرگز فکر نمیکردیم بخواهد نقش بازی کند و دروغ بگوید. وقتی در
یک میهمانی خانوادگی مرا دید خانوادهاش از من خواستگاری کردند. دل پدر و
مادرم گرم بود که با غریبه وصلت نمیکنم و تا حدودی آنها را میشناسند
اما...
این زن 27 ساله که اشک در چشمانش جمع شده بود ادامه داد: مهدی گفته بود
کارمند شرکت داروسازی است و مدرک فوق لیسانس دارد چون آشنا بودیم از او
مدرک نخواستیم ولی کم کم همه چیز مشخص شد که جور دیگری است.
مهدی و خانوادهاش با دروغ قدم پیش گذاشتند و مرا فریب دادند از آنجایی که
من تجربه نداشتم نفهمیدم که دارم بازی میخورم به همین خاطر پیش مشاور
ازدواج رفتم، اما مهدی نمیآمد با اینکه مشاورم به من هشدار داده بود که من
و مهدی مناسب هم نیستیم ولی من که تا آن زمان بدی از او ندیده بودم ، وارد
زندگی شدم.
مینا در ادامه به قاضی عموزادی گفت:مهدی بعد از مراسم عروسی سرکار نرفت و
فهمیدم از مدتها قبل از محل کارش به خاطر بدرفتاریهایش اخراج شده در این
مدت دریغ از یک کادو خریدن. در صورتی که همه وقتی ازدواج میکنند به عنوان
تازه عروس بیشتر مورد توجه قرار میگیرند اما... همه هزینه و خرجیهای
شخصیام با خودم بود و او هیچ احساس مسئولیتی نمیکرد و فقط گاهی برای خانه
خرید میکرد. حتی امروز همراه پدرش آمده او از لحاظ بلوغ فکری رشد نکرده و
من نمیتوانم به او تکیه کنم تا در شرایط سخت همراهم باشد به جای مهربانی،
دائم بداخلاقی میکند و مرد بودنش را به رخم میکشید و با سلطهجویی رفتار
میکرد به همین خاطر تصمیم گرفتیم توافقی از هم جدا شویم، من اشتباه کردم،
مشاورم گفت اگر این چنین ازدواج کنی میبازی، من هم ازدواج کردم و باختم.
در این میان مرد جوان نیز ادامه داد: حرفی ندارم بزنم و بهتر که بتوانیم جدا شویم.
قاضی حسن عموزادی با شنیدن اظهارات این زوج جوان به دلیل عدم سازش حکم
طلاق را صادر کرد و زن جوان مهریه 114 سکهایاش را بخشید و تنها 35 سکه را
طلب کرد و بدین ترتیب حکم طلاقشان صادر شد.
17302
نظر شما