روزنامه ایران نوشت:ساعت 3 بامداد 21 مرداد ماه سال‌جاری مأموران کلانتری 123 نیاوران در حال گشت زنی در خیابان کامرانیه جنوبی خیابان بیات بودند که در کوچه نادر به سانتافه سفید رنگی که در کنار خیابان به صورت روشن پارک کرده بود مشکوک شدند و زمانی که خود را به یک قدمی خودروی مرموز رساندند با 2 جوان روبه‌رو شدند.


2 پسر جوان زمانی که خودروی پلیس را در یک قدمی خود دیدند تصمیم به فرار گرفتند و با سرعت به سمت خودروی پلیس حرکت کردند.
اتوموبیل سفید بسرعت وارد کوچه شد و در این زمان فریادهای کمک دختری به گوش رسید و دختر جوان که در وضعیت سخت و پوشش نامناسبی قرار داشت در عقب خودرو را باز کرده و خود را به بیرون پرت کرد.
2 جوان در انتهای کوچه با مسیر بن‌بست روبه‌رو شدند و در این صحنه به صورت دنده عقب حرکت کرده و در حالی که نزدیک بود دختر جوان را زیر بگیرند مسیرشان را تغییر داده و با حرکت مارپیچ توانستند از دست مأموران فرار کنند.
مأموران در این صحنه به کمک دختر جوان رفته و با شنیدن اظهارات وی در برابر تراژدی سیاهی قرار گرفتند.
مرجان که هنوز ترس در چشمانش دیده می‌شد به مأموران گفت: ساعت یک بامداد در خیابان اندرزگو خودرویم را خاموش کردم و زمانی که خواستم آن را روشن کنم به خاطر تمام شدن باتری در خیابان منتظر ماندم تا یک نفر کمکم کند که این 2 جوان سوار بر خودرویشان به سمتم آمدند و زمانی که دیدند باتری خودرویم تمام شده ادعا کردند که باید به خانه بروند تا سیم کابل اتصال باتری را با خود بیاورند. وی ادامه داد: 2 پسر جوان پس از دقایقی پیشنهاد دادند تا سوار بر خودرویشان شوم تا با هم به خانه برویم و کابل اتصال را بیاوریم ابتدا مخالفت کردم اما آنها گفتند در این موقع شب یک دختر تنها در خیابان برایش مزاحمت ایجاد می‌کنند که به حرفهایشان اعتماد کردم و سوار بر خودرویشان شدم.

مرجان در حالی که اشک می‌ریخت گفت: در بزرگراه چمران بودیم که یکی از آنها با تهدید چاقو به عقب آمد و مرا تسلیم خواسته شومش کرد سپس دوستش که پوریا نام دارد به سراغم آمد و بهنام پشت فرمان نشست و در حال حرکت وی نیز مرا با تهدید چاقو تسلیم نیت سیاهش کرد.
دختر جوان افزود: سپس 2 جوان طلاو پولهایم را گرفتند و در خیابان کامرانیه کنار خیابان پارک کردند تا بار دیگر با هم مرا تسلیم نیت شومشان کنند هنوز لحظاتی نگذشته بود که خودروی گشت پلیس آمد و توانستم خودم را از خودرو به بیرون پرت کنم.
بدین ترتیب بازپرس حسین‌پور از شعبه پنجم دادسرای امورجنایی تهران دستور داد تا تیمی از مأموران اداره 16 پلیس آگاهی تهران برای دستگیری این 2 جوان شیطان صفت وارد عمل شوند.

کارآگاهان در این مرحله دختر جوان را هدف تحقیق قرار دادند و پی بردند که مرجان زمانی که سوار بر اتومبیل سفید شده گواهینامه پوریا را که روی کنسول وسط خودرو بوده مشاهده کرده و مشخصات وی را به یاد دارد. همین سرنخ کافی بود تا تجسس‌های پلیسی برای دستگیری پوریا کلید زده شود و مأموران با گذشت 7 ماه موفق شدند شماره تماس این جوان را به دست آورند و در تماس با پوریا و استفاده از ترفندهای پلیسی از وی خواستند تا به اداره 16 پلیس آگاهی مراجعه کند که عصر 16 اسفند ماه پوریا با حضور در پلیس آگاهی دستگیر شد.
پوریا زمانی که دید در برابر اتهام سیاه قرار گرفته ابتدا هر گونه آشنایی با دختر جوان را نپذیرفت اما خیلی زود لب به اعتراف گشود و ادعای عجیبی را پیش روی مأموران قرار داد. پوریا 28 ساله که تحصیلکرده است به مأموران گفت: شب حادثه با دوستم برای خوشگذرانی در خیابان اندرزگو بودیم که با این دختر جوان که سوار بر خودرویش بود آشنا شدیم و از او خواستیم سوار بر خودروی ما شود تا بیشتر با هم آشنا شویم. 

وی افزود: برای خوردن شام به رستوران رفتیم و پس از آن سوار بر خودرو شدیم و این دختر خودش همراهمان شد تا اینکه در منطقه کامرانیه پلیس به سمتمان آمد و ما نیز از ترس پا به فرار گذاشتیم.

پوریا ادامه داد: من در وضعیت مالی خوبی قرار دارم و هیچ طلا و پولی نیز از دختر جوان به سرقت نبرده‌ام و نمی‌دانم چرا از دست ما شکایت کرده است.

بنا به این گزارش، بازپرس حسین‌پور پس از شنیدن ادعاهای پسر جوان با صدور بازداشت موقت برای پوریا دستور داد تا با دستگیری همدست وی تحقیقات پلیسی صورت گیرد.

 

17302

کد خبر 517767

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 34
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۴:۲۸ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    70 2
    واقعا جامعه در وضعیت بدی هستش
  • فرید A1 ۰۴:۳۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    127 8
    ساعت 1 شب...باتری خالی شده... کنار خیابون... پسر ها گفتند بریم خونه کابل بیاریم شما هم بیا... چی بگم والا کاملا قضیه مشخصه
  • لاهیجان IR ۰۴:۴۲ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    64 2
    خبر جان، از این دست اتفاقات و البته از نوع واقعیش، در جامعه ما موج میزنه. این داستان تمام شب های شهر منه. منتها از بد حادثه این دو تا گرفتار شدن. باور بفرمائید خیلی ها از جمله خو د من نخونده داستان رو حفظن، چون وقت و بی وقت از این صحنه ها تو شهر اتفاق میافته. کافیه نیم ساعت اول شب در یکی از خیابون های هدف وایسی و نگاه کنی بببینی اوضاع درچ حد داغونه. این خانه از پی ویران است.
  • اميرعباس A1 ۰۴:۴۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    ١ شب تو اندرزگو باطرى ماشين خراب ميشه ؟ بعد ميگن بريم از خونه سيم باطرى بياريم تو كامرانيه بعد سر از چمران در ميارند ؟ بعد پدر مادرى هم نداره ديگه ؟ من كه پسرم مى ترسم سوار ماشينى كه ٢ تا دختر داخلش هستند بشم ، واللاا حق با پسر است شك نكنيد....
  • آریا BY ۰۴:۵۱ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    69 3
    گواهینامه پسر روی کنسول ماشین بوده و دخترک هم او را به یاد دارد ساعت ۱ بامداد در هیچ کجای دنیا یک دختر سوار ماشین غریبه نمیشه اونم باهاش بره خونه کابل بیاره در حالی که امداد خودرو ۲۴ ساعته وجود داره و ما باید این را بددنیم که خیابان های تهران بعد ساعت ۱۰ برای هیچکس امن نیست
  • بی نام IR ۰۵:۰۱ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    25 2
    عجب
  • بی نام IR ۰۵:۰۲ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    80 3
    چطور پلیس شماره پلاک ماشین رو برنداشته؟؟؟؟ وقتی خانومه اسم طرف رو رو گواهی نامه اش خونده بوده چطور پیدا کردن مجرم هفت ماه تمام طول کشیده؟؟؟ تازه آخرشم مینویسین که طرف با ترفندهای پلیسی به دام افتاده؟؟؟
  • بی نام IR ۰۵:۰۴ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    114 5
    مطمنید گقتن بریم کابل بیاریم ؟نگفتن یه طوطی داریم روپایی میزنه؟ ساعت 1 شب چی فرض کردین ما رو؟
  • بی نام IR ۰۵:۰۵ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    64 11
    می دونم یه عده الان منفی میدن اما اون دو پسر معلول این حادثه و دختر علت اونه خیابان اندرزگو رو که همه میدونیم پاتوق هست ایا دختر خانواده دار اون موقع شب تنها اونجا حضور داره و اگر حضور داره رو چه حسابی سوار ماشین دو تا پسر میشه تا وقتی خودمون رو گول بزنیم و شعار روشنفکری بدیم وضاع همینه
  • پمی A1 ۰۵:۰۶ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    7 24
    امیدوارم نظرات قضاوت گونه ملت شروع نشه
  • مهران GB ۰۵:۰۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    51 8
    احتمالا به این دختر خانوم معصوم گفته ن : یه طوطی داریم سیگار میکشه بیا بریم خونه تا نشونت بدیم . این دخترک صاف و ساده هم قبول کرده و همراشون رفته آخه عزیز من ، کی واسه یه سیم باتری نصف شب همراه دو تا جوون میره ؟؟
    • بی نام IR ۲۲:۱۱ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
      6 11
      اخه يكم اوريجينال باش دقيقاً همونى كه يكى قبل تو گفته رو تكرار نكن ، حالم از ادمهاى بى ..... بهم ميخوره
  • الناز A1 ۰۵:۱۱ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    52 10
    این دخترایی که آبروشون رفته از این حرفا زیاد میگن , یکی میگه پسره گفت بریم خونه به مامانم تو رو نشون بدم.....یکی میگه پسره برد خونش رو نشون بده و ...... من که خونه دوستای نزدیکم هم به زور میرم چه برسه با یه غریبه....... اینا بیشترشون خودشون تمایل دارن برن بعد که گیر میفتن شروع به قصه بافی می کنن
  • بی نام IR ۰۵:۱۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    16 38
    اگر ريگي به كفش پسره نبوده چرا با ديدن ماشين پليس فرار كرده پس؟؟
  • بی نام IR ۰۵:۲۵ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    37 2
    همین سرنخ کافی بود تا هفت ماه بعد بتونند متهم ها رو پیدا کنند. خخخخ
  • بی نام IR ۰۵:۲۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    15 4
    کی راستشو میگه؟
  • منتقد IR ۰۵:۲۸ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    46 10
    صحبت های پسر واقعی تر به نظر میاد.......
  • بی نام IR ۰۵:۳۸ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    47 6
    معلومه حق با پسرس.خانم دیده هوا پسه از ترس عواقب ماجرا این سناریو را پیاده کرده.
  • ایرانی IR ۰۵:۴۲ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    28 3
    بعدش رفته رستوران؟ من حرفی ندارم...
  • بی نام A1 ۰۵:۴۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    35 7
    معلومه پسره داره راست میگه، دختره داره فیلم تخیلی تعریف میکنه
  • محمد IR ۰۶:۰۲ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    38 7
    اگر روشنفکران اشکال نگیرن من میگم پسره راست میگه.. مگه میشه خودش سوار شده شک نکنید اینم یه روش اخاذی از مردم شده..
  • وحید زنجان اوغلی A1 ۰۶:۱۴ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    39 5
    چقدر راحت اين خبرا منعکس ميشه,شايد بيست يا سي سال قبل اين خبرها منتشر ميشد يه جامعه تکون ميخورد ولي الان به راحتي و هر روز داريم خبراي تجاوز و قتل رو ميشنويم بدون اينکه اندکي آزرده خاطر بشيم,تو مملکتي که 500 هزار شهيد و هزاران جانباز داده به خاطر ناموس و وطن چه اتفاقاهايي که مشاهده نميشه
  • بی نام A1 ۰۶:۲۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    13 23
    حرف های پوریا تنافض داره،اول میگه من نبودم بعد یک داستان دیگر که وکیلش یادش داده سر هم کرده
  • محمد IR ۰۶:۳۳ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    27 9
    نميشه قضاوت كرد ولي به نظر من داستان پسره بيشتر به واقعيت نزديكه.
  • علی IR ۰۶:۳۴ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    43 6
    ساعت یک بامداد تو خیابون چیکار میکردی؟؟ ماشینت خاموش شد چرا زنگ به دوستات و خونوادت نزدی بیان کمکت؟؟ میتونستی تو ماشین بشینی در و قفل کنی تا بیان کمکت؟؟ ساعت یک شب سوار خوردو سانتافه اونم با دو تا سرنشین پسر؟؟؟ جیییگر فرض کردی ملتو
  • تیننا IR ۰۶:۵۳ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    20 26
    خاک بر سر شما 2 تا جون که شعور اجتماعی تون هنوز تومه مرحله بیشعوریه .
  • بی نام IR ۰۶:۵۴ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    21 2
    اتومبیل عزیزم
  • مهدی IR ۰۶:۵۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    34 6
    چه قدر پسرا بدشانس بودند مطمن بااشیذ داستان چیز دیگه ای بوده
  • بهنام IR ۰۷:۰۵ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    35 7
    بازم از این داستانهای باورنکردنی، دختره سانتافه رو دیده دلش لرزیده سوارش شده حالا گیر پلیس افتاده داره مظلوم نمایی میکنه...
  • حمیدرضا IR ۰۷:۱۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    34 12
    مشخصه که دختره رضایت داشته. بعد یه داستانی ساخته الکی. زیادن دختر پسرای اینجوری
  • بی نام A1 ۰۷:۳۵ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    40 8
    من فکر کنم پسره راست میگفت کسی که سانتافه سوار میشه دیگه ادم خفت نمیکنه
  • مسعود A1 ۰۷:۴۸ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    44 7
    به نظر گفته های پسر به واقعیت نزدیکه . گرچه عمل زشتی انجام داده.
  • بی نام A1 ۰۹:۳۰ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    30 5
    مورد شدیدا مشکوکه
  • amir A1 ۲۰:۳۶ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    13 0
    پلیس خودش استاد این جور مسائله. با هزار ترفند میفهمه کی راست میگه کی دروغ. در ضمن قابل توجه کسایی که میگن پسره اگه ریگی به کفشش نبود چرا فرار کرد. خوب معلومه، صد ضربه شلاقزندان و جریمه و سوءسابقه و ابروریزی و از همه بدتر بندال شدن دختره و خانوادش. حتما ازشون شکایت میکردن و میگفتن دخترمون اغفال شده. کلی پول میکندند بعد میرفتند.