۰ نفر
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۳:۳۰

جام جم آنلاین از دلیل جداشدن یک زوج،تنها پس از یکماه،آن هم به دلیلی عجیب گزارش داده است.

جام جم می نویسد:وقتی قاضی عموزادی پرونده آنها را بررسی می‌کند، با تعجب می‌پرسد: تنها یک ماه از تاریخ ازدواجتان می‌گذرد، چرا پس از این مدت کم تصمیم به جدایی گرفته‌اید؟

مرد جوان رشته کلام را در دست می‌گیرد و در توضیح ماجرا به قاضی می‌گوید: آقای قاضی من و سمیه با هم تفاهم نداریم. از همین اول زندگیمان مشخص شد که نمی‌توانیم سختی‌ها و مشکلات پیش‌رویمان را حل کنیم و باید مرتب با هم لجبازی کنیم.

او ادامه می‌دهد: من و سمیه بدون هیچ شناختی با هم ازدواج کردیم. ازدواج ما سنتی و طبق خواسته خانواده‌هایمان بود. سمیه دختر یکی از دوستان مادرم بود که از همین طریق به من معرفی شد و ما بعد از چند جلسه صحبت کردن، تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. البته ناگفته نماند که من در همان دیدارها به سمیه علاقه‌مند شدم و از آنجایی‌که او دختر آرام و نجیبی بود تصور می‌کردم زندگی خوبی در کنارش خواهم داشت.

برای همین تصمیمم را گرفتم و مراسم نامزدی و ازدواج ما خیلی زود برگزار شد. پس از شروع زندگی مشترکمان با اختلاف و مشکل جدی مواجه نبودیم، تا این‌که پس از گذشت یک ماه من و سمیه تصمیم گرفتیم یک مهمانی در خانه‌مان ترتیب دهیم. سمیه گفت دوست دارد دخترخاله و پسرخاله‌هایش را به خانه‌مان دعوت کند. او گفت حالا که می‌خواهد آنها را دعوت کند من هم چند نفر از بستگانم را به خانه‌مان دعوت کنم و یک مهمانی برگزار کنیم. از این پیشنهاد استقبال کردم و بستگانمان را به خانه‌مان دعوت کردیم. مهمانی بخوبی برگزار شد و همه چیز عادی بود تا این‌که همه رفتند و فردای آن روز زمانی که سراغ کشو رفتم تا پول بردارم، متوجه شدم مبلغ 100 هزار تومانی که داخل آن گذاشته بودم نیست. از سمیه پرسیدم پول را او برداشته یا نه که او هم اظهار بی‌اطلاعی کرد. خیلی تعجب کردم. من آن پول را با دستان خودم داخل پاکتی در کشو گذاشته بودم ولی نبود. وقتی بیشتر جستجو کردیم متوجه شدیم دو عدد سکه طلا هم گم شده است. ما کل خانه را زیر و رو کردیم ولی پول و سکه‌ها را پیدا نکردیم. آنجا بود که متوجه سرقت شدیم و همین آغاز درگیری شدید بین من و سمیه بود. او بلافاصله و بدون هیچ فکری به بستگان من تهمت زد و گفت که یکی از آنها از خانه ما دزدی کرده است، در صورتی‌که من تمام بستگانم را می‌شناسم و هیچ‌وقت نمی‌توانم چنین تهمتی به آنها بزنم. برای همین بشدت عصبانی شدم و گفتم این کار فامیل‌های تو است. تازه آنجا بود که چهره واقعی سمیه را دیدم. همسرم شروع کرد به داد و فریاد و توهین به تمام خانواده من؛ من هم عصبانی شدم. دعوای ما آن‌قدر ادامه پیدا کرد که هردو به این نتیجه رسیدیم که هیچ‌کدام نمی‌توانیم کوتاه بیاییم، برای همین تصمیم به جدایی گرفتیم.

در این لحظه زن جوان نیز به قاضی می‌گوید: آقای قاضی در میان بستگان وحید، شوهر دخترخاله‌اش مرد تازه واردی بود که حتی خودش هم از او خوشش نمی‌آمد. تمام فامیل‌هایش هم از این مرد که بتازگی با آنها وصلت کرده بود خوششان نمی‌آمد. من هم بعد از گم شدن این پول و سکه‌ها به شوهرم گفتم شاید کار این مرد باشد، ما که او را نمی‌شناسیم ولی وحید به خاطر لجبازی با من بشدت عصبانی شد و به جای منطقی فکر کردن، شروع کرد به تهمت زدن به تمام بستگان من. تا جایی که من هم عصبی شدم و دعوا به راه انداختم. این مرد تنها با من لجبازی کرد و منطقی فکر نکرد. هرچه می‌گفتم من به بستگان تو کاری ندارم و تنها به داماد تازه واردتان شک کردم، فایده‌ای نداشت.

او هم به خانواده من توهین کرد، همین شد که من هم برای تلافی به خانواده‌اش توهین کردم. الان هم دیگر نمی‌خواهم در کنار این مرد زندگی کنم.

در پایان قاضی سعی می‌کند این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را می‌بیند، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول می‌کند.
1717

کد خبر 531526

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 12 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 19
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۴:۱۸ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    49 9
    هر چه سریعتر جدا بشین از هم تا یه بچه رو بدبخت نکردین..... به حرف اینو اونم گوش ندین که میگن بچه دار بشین زندیگیتون درست میشه.... زندگی شما دیگه زندگی بشو نیست وقتی روتون اینجوری به روی هم باز شده که فحاشی کنین به همدیگه...
  • میلاد A1 ۰۴:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    25 47
    تا زمانی که ازدواج سنتی رایج باشه، آمار طلاق بالا خواهد بود.
    • ali A1 ۱۰:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
      53 12
      اشنايي و ازدواج تو كافي شاپ و يا سركوچه و خيابون و تو پارك خوبه؟
  • امیر تبریز اوغلی A1 ۰۴:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    28 13
    و این است ایران امروزی و جوانانش
  • بی نام IR ۰۵:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    26 1
    امان از این خاله زنک بازیها
  • زن ذلیل A1 ۰۶:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    13 3
    جون هر دو راحت
  • بی نام A1 ۰۶:۲۳ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    31 2
    اینها تا بزرگ نشدند نباید ازدواج می کردند...
  • بی نام A1 ۰۶:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    51 2
    یارو هم دزدی کرد هم باعث طلاق یه زوج شد
  • بی نام DE ۰۶:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    30 2
    نفسشون از جای گرم میاد میخاند طلاق بگیرند
  • محمد A1 ۰۷:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    53 2
    اینا بچه کوچیکن اول باید دوباره برن مهد کودک تا زندگی مشترک
  • بی نام IR ۰۷:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    17 0
    ای داد بیداد ... این بچه بازیا چیه ؟؟
  • بی نام A1 ۰۷:۳۱ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    21 1
    خدا پدر و مادر دزده رو بیامرزه. این زندگی دووم نداشت. حداقل الان هر کدوم میره دوباره شروع میکنه.
  • بی نام EU ۰۷:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    2 20
    مردک بچه من جای زنه بودم مهریه تا اخر میگرفتم..... واقعا بچه هستن
  • بی نام IR ۰۷:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    25 2
    آخه پول و سکه رو چرا دم دست گذاشتن ؟؟
  • بی نام A1 ۰۸:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    28 23
    ایراد از هر دو زوج است البته زن باید کوتاه بیاید و از مرد اطاعت نماید
    • بی نام A1 ۱۴:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۹
      4 0
      برای چی زن باید از مرد اطاعت کند؟ تفاهم و همفکری شرط یک زندگی پایدار هست و نه رئیس و مرئوس بودن. مشکل ما اینه که بلد نیستیم گفتگو کنیم...بلد نیستیم منطقی باشیم...بلد نیستیم حرف بزنیم مشکلات را با دعوا و فحش و توهین به هم بدتر می کنیم
  • سعید A1 ۰۹:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    21 4
    اتفاقا باید از دزد محترم متشکر باشند که باعث شد زوج جوان همدیگر رو بهتر بشناسند کاش این اتفاق قبل ازدواجشون می افتاد بدون شناخت هم ازدواج کردن مثل هندوانه ای میمونه که معلوم نیست توش چیه
  • مقیمی A1 ۱۴:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
    4 2
    تا وقتی پسرها و دخترها قبل از ازدواج کلاسهای مشاوره نرن بعد از ازدواج با کوچکترین اختلافی کارشان به طلاق می کشه . قدیمها دخترها بیشتر کوتاه می آمدند ولی حالا اگر مرد یکی بگه دختر چهارتا جواب می ده
  • رضا A1 ۰۴:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۷
    3 0
    یعنی شما جنبه صد هزار تومان رو نداشتین؟