پیش از این در مورد کارکردهای گوناگون دشنام نوشتیم. یکی از مهمترین کارکردهای دشنام تسکین است. در چنین مواردی کسی که فحش میدهد میخواهد خشم، تنهایی، درد، ترس، یا چیزی از این دست را در خودش تسکین بدهد. طبیعتا این تسکین وقتی دست کم حداقل کارکردش را خواهد داشت که صدای این دشنام به گوشی برسد. دشنام در خلا حد اقل تسکین را نیز ایجاد نمیکند.
هفتهی گذشته در بازیای مهم، دروازهبان تیمی که خد را برندهی بازی میدید در برابر هواداران تیم رقیب در آخرین دقیقههای بازی به هر بهانهای چنگ میزد تا وقت را بکشد. هواداران تیم رقیب که امکان جبران را لگدمال این رفتار او میدیدند یک صدا به او دشنام میدادند. این شاید در استادیوم کارکردی داشت، اما در رسانه کارکرد چندانی نداشت، تلویزیون آن صحنهها را بدون صدا پخش کرد و صدای فحشها به هیچ جا نرسید.
ماجرا واضح است. ممکن است یک رئیس جمهور در حدی از مصونیت رسانهای باشد که اگر دربارهی ریختن آب به جایی که میسوزد حرف بزند، صحبتش سانسور نشود، اما من و شمای شهروند با سانسور اخلاقی مواجه ایم؛ بنا بر این وقتی فحش میدهیم در عمل حکم به حذف صدای خودمان دادهایم و فحشی که صدایش به جایی نرسد، البته که تسکین نیز نمیدهد.
استادیوم تنها نمونه نیست. چند روز پیش از تعداد کم کامنتهای یک مطلب پربیننده به مسئولان خبرآنلاین اظهار تعجب کردم. گفتند کامنتها بسیار بیش از این بود اما شاید حدود نود درصد کامنتها چون از سر همراهی با متن رفتار ناهنجار موضوع متن را فحش داده بودند، قابل انتشار نبودند. به چرخه دقت کنیم:
۱. رفتار ناهنجاری رخ میدهد.
۲. یک نفر دربارهاش مینویسد و ناهنجاری را نقد میکند.
۳. شما موافق متن هستید و به ناهنجاری یا پدیدآورندهاش فحش میدهید.
۴. صدای شما چون شامل فحش است حذف میشود.
این اصلا چرخهی مفیدی نیست. باید بیاموزیم چه طور در برابر این سانسور اخلاقی ظاهر شویم. چه طور حرفمان را بزنیم، خشممان را بروز بدهیم، و در عین حال سانسور نشویم. باید تمرین کنیم دست کم در رسانهها خشم یا دیگر احساسات منفیمان را بدون شرم و بدون فحش نشان بدهیم. نباید خودمان باعث شویم صدایمان را حذف کنند.
نظر شما