۰ نفر
۲۲ دی ۱۳۹۶ - ۰۷:۰۵
قدرت قاهره رسانه‌ها

رسانه‌ها در هر کشوری اهمیت فراوان دارند. در نظام مشروطه رکن چهارم به حساب می‌آمدند و درجمهوری اسلامی هم واجد مقامی بس رفیع است. حق هم همین است. به شرط این‌که آنهایی که صاحبان رسانه هستند از مقام خود سوءاستفاده نکنند و رسالتشان را که جز تنویر افکار مردم و شفاف‌سازی واقعیت‌ها برای پیشرفت و توسعه است را فراموش، و برای خود مقام امپراطوری دست و پا نکرده باشند. اما اگر چنین شدند چه می‌شود؟ می‌شود مثال این بیت که: هر چه بگندد نمکش می‌زنند وای به حالی که بگندد نمک

صرف‌نظر از این‌که قصد واقعی ترامپ رئیس جمهور فعلی آمریکا در مبارزات انتخاباتیش و بعد از آن، چه بوده است، با رسانه های قدر قدرت جهانی مثل سی.ان. ان. و نظائر آن در افتاد و این امر حکایت از این واقعیت می کند که رسانه ها امپراطور اند و می توانند از کاه کوه بسازند و یا برعکس کوهی را کاه کنند و مردم را آنگونه تربیت کنند که خود می خواهند. این نگاه و اقدام ساختار شکنانه وی قابل تأمل است.

این به این معنا است که در جهان در کنار سلطه سیاسی و اقتصادی سلطه خبری هم نه تنها دست کمی از آن دو ندارد و بلکه در بعضی موارد اگر نگوئیم در همه موارد بر آن دو غلبه و سیطره دارد. قدرت تبلیغات است که می تواند کسی را سر کار بیاورد، کسی و یا جمعی را مطرود، اخبار واقعی را سانسور، و زمینه را برای هر اقدام نا مناسب سیاسی و نظامی فراهم کند. شما فکر نکنید حمله اتمی به ژاپن و یا اشغال عراق و افغانستان و یا اجرای پروژه های اسلام هراسی و یا ایجاد جنگ سرد بین قطب های مطرح جهان، تنها با قدرت نظامی انجام می شود. زمینه سازی های قبل و در حین و بعد از آن توسط رسانه ها بسیار مهم تر است.

شکست قدرت قاهره رسانه ها را هم به لحاظ فنی و هم به لحاظ خبری در شبکه های اجتماعی و نیز توئیت ها می توان دید که دیگر به جای آنکه مقامی مسئولی با خبرنگار و یا رسانه ای مصاحبه کند پیام خودش را در سایت شخصی خودش می گذارد و به اصطلاح توئیت می کند و تازه این می شود خوراک رسانه ها. این که از دو جهت گفتم شاید یکی از دلائل توسعه فناوری خبری همین بد عمل کردن رسانه ها بوده که محققان و فناوران را به فکر جایگزین انداخته است.

فریاد پست‌مدرن‌ها منهای اینکه چقدر توانسته اند راه حل های جایگزین پیشنهاد کنند هم همین است. آنها می گویند فناوری در خدمت نظام سلطه و از جمله رسانه ها قرار گرفته تا هر جور بخواهند عمل کنند. به قول یکی از آنها که می نویسد آنها می توانند جنگ خلیج فارس را به رخ مردم بکشند بدون اینکه جنگی اتفاق افتاده باشد. داستان جانداختن اسلام هراسی و اسلام ستیزی و یا سانسور اخبار هر جور دلشان می‌خواهد از این قبیل است. آنها وقتی بخواهند به کشوری حمله کنند و یا آنها را بدوشند از تبلیغات رسانه ای استفاده می کنند. آنها داعش را با تبلیغات بزرگ کردند و می خواستند به جای اسلام به خورد مردم بدهند که اگر آنها در مبارزات انتخاباتی خود را رسوا نکرده بودند چه بسا با حجم تبلیغات وسیعشان در انکار سوء قصدشان بر می آمدند. اگر رسانه ها با نظام حاکم و ستمگر هماهنگ باشد دیگر واویلاست.

در این بین بیش از هر کس گروه جوانان در خطر اند و تحت تأثیر این تبلیغات وسیع اند. متن زیر از یکی از کتابهایی است که نویسنده آن از قول یک محقق پست مدرن به شرح ماوقع پرداخته است (تردینیک، لوک، بستر های اطلاعات دیجیتال. 1396. ترجمه رضا فارسی نژاد.از انتشارات نهاد کتابخانه های عمومی کشور و چاپار):

ژان بودریار هم یکی از بحث انگیزترین اندیشمندان در بین منتقدان فرانسوی است. او به قدرت روایت دستکاری شده رسانه ای می پردازد که چگونه اذهان را تسخیر می کند. داستان های ساخته شده در تلویزیون جای حوادث واقعی را می گیرد. او در کتاب سیمولاکرا و شبیه سازی خود نشان می دهد که «رسانه های جمعی به فناوری اطلاعات و ارتباطات، بحث تأثیر فرساینده سرمایه داری شرکتی، معیار های تجربه را به گونه ای تحریف کرده و وارونه جلوه داده اند که سیمولاکرا نسخه بدلی از بدل، بدلِ بدون اصل، جای تجربه واقعی را در دنیای پسامدرن می گیرد. بدین ترتیب واقعیت به حادّواقعیت تبدیل می شود که در آن همه تجارب ما دستکاری و تحریف شده است». او می گوید ما در دنیایی زندگی می¬کنیم که اطلاعات روز به روز بیشتر و معنی کمتر و کمتر می شود. جمله ای که سخت قابل تأمل است. بودریار سه فرضیه را مطرح می کند اول اینکه می گوید: با اینکه اطلاعات کماکان به تولید معنی ادامه می دهد نمی تواند فقدان وحشتناک دلالت را در همه حوزه ها جبران کند. این نکته شاید معادل همان بحران مشروعیت لیوتار باشد. او می گوید بخاطر پاره پاره شدن فرهنگ، مفهوم اعتبار از بین می رود و معنی سرگردان می شود واین همانیست که در مدل شانون آن را تجربه کردیم. فرضیه دوم او این است که اطلاعات کاری به دلالت ندارد اطلاعات مدلی عملیاتی از مرتبه ای دیگر، خارج از معنی و جریان معنی است. و سومین فرضیه او این است که همبستگی محکم و ناگزیر بین این دو وجود دارد، تا حدی که اطلاعات مستقیما معنی دلالت را از بین می برد و یا خنثی می کند. او می گوید: سرمایه داری مدرن، رسانه های جمعی و فناوری اطلاعات نسخه های شبیه به واقعیت به وجود می آورند و بدین ترتیب سیمولاکرا، بدلِ بدل، جای تجربه را می گیرد. او ایالات متحده را نمونه ای از حادّواقعیت می داند که در آن نماد های فرهنگی مانند دیزی لند، لاس وگاس، و مجتمع های خرید نشانگر جامعه مصرفی است؛ بی آنکه ربط مستقیمی به ارزش هایی که بر آن دلالت می¬کنند داشته باشند. آنها پیام های خاصی را بر مصرف کننده تحمیل می کنند که مطابق دلخواه خودشان است. او استدلال می کند که رابطه بین اطلاعات و معنی معکوس است. انفجار اطلاعات مستقیما به حذف معنی می انجامد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 734209

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محسن A1 ۰۹:۱۹ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۲
    0 0
    فكر ميكردم ميخواي صدا و سيماي خودمون رو نقد كني.ديدم نه بابا دلت خيلي خونه از دست رسانه اي معاند.البته بد نيس گريزي به صدا و سيماي خودمون بزني كه هميشسه كشور رو گل و بلبل نشون ميده در حالي كه مردم تو مشكلات حل شدن.