بخشی از این مصاحبه را میخوانید:
صبرکن: جالب است بدانید پاکنیت در بسیاری از کارهایش اسبسواری کرده و اتفاقا سر این قضیه آسیبهای جدی هم دیده است.
پاک نیت: سر کاری باید اسبسواری میکردم. اسبی که به من داده بودند، واقعا روانی بود و به هیچ صراطی مستقیم نمیشد! هرچه به گروه گفتم این اسب مشکل دارد، کسی قبول نکرد و در آخر بلایی به سرم آورد که شانس آوردم زنده ماندم. در سریال «مختارنامه» هم قرار بود نقش کسی را بازی کنم که میخواست مختار را بکشد. به من گفتند در این کار صحنههای متعددی هست که باید اسبسواری کنم و همزمان بجنگم و این حرفشان باعث شد عطای بازی در مجموعه را به لقایش ببخشم! در صورتی که مجموعه خوبی بود و میتوانست باعث شود خیلی دیده شوم. البته بلافاصله بعد از آن سراغ «یوسف پیامبر (ع)» رفتم.
صبرکن: محمود سر «پس از باران» هم با اسب آسیب دید. البته این آسیبها فقط مختص به اسب نبوده و بارها در صحنههای جنگی دچار حادثه شده است. در فیلم «جنگجوی پیروز» قرار بود فاطمه گودرزی یک تغار توی سر پاکنیت بکوبد و آن تغار از وسط نصف شود. متاسفانه این صحنه باعث پارگی رگ نزدیک به شاهرگش شد که هنوز هم جایش مانده است. در فیلم دیگری یک انفجار در نزدیکی دستش رخ داد. جالب است که او صحنه را با همان آسیب، طبیعی بازی کرد و بعد از اینکه کارگردان کات داد، متوجه شدند خون دستش واقعی است. این حوادث را میتوان کتاب کرد.
45302
نظر شما