امروز در خیابان در حال قدم زدن بودم. از کنار دو نفر که جلوی مغازهای ایستاده بودند و در حال حرف زدن بودند عبور کردم. مرد تقریبا ۵۰ ساله به آن دیگری میگفت: فوقالعاده خوشمزه است و مقوی. اگر چهار تاش رو بخوری دیگه تا شب نمیتونی چیزی بخوری. در حال دور شدن بودم که شنیدم گفت: البته من تا به حال نخوردم ولی خیلی اوصافش رو شنیدم.
شنیدن این جمله باعث شد تا محل کار ذهنم مشغول شود. برایم عجیب بود که چطور مرد ۵۰ ساله چیزی را که آخرش هم نفهمیدم چه بود نخورده این گونه توصیف میکند؟ شنیدهایم که میگویند تجربه مادر علم است اما چه اتفاقی افتاده که در این روزها بدون علم و تجربه در مدح یا مذمت چیزی کلمات را غرغره میکنیم و بر سر دیگران هوار میکنیم؟
روز گذشته و ماجرای تصویب لایحه cft و حواشی پررنگتر از متنش نمونه روشنی از واقعیات این روزهای جامعه ماست. بدون اغراق میتوان گفت بیش از ۹۰ درصد موافقان و مخالفان این لایحه در میان عموم مردم هرگز از متن آن آگاهی نداشتهاند و آن را نخواندهاند و در بهترین حالت فقط توصیفاتی که برایشان گفتهاند غرغره میکردند. پس چه میشود که نخوانده و ندیده و بدون علم و تجربه بر سر هم فریاد میزنیم و دیگری را متحجر یا خائن مینامیم.
تصور نگارنده این است که این پدیده را باید در بستر اجتماعی و فرهنگی بررسی کرد نه سیاسی و البته که سیاسیون و سیاستگذاران در به وجود آمدن این مسئله دخیل و مقصرند. جامعهای که از آرامش و امنیت روانی برخوردار نیست نسبت به هر موضوعی و خبری حساس میشود و از اینجاست که شاید بتوان فهمید چرا ملت ما در مترو و اتوبوس کتاب نمیخوانند و سر در گوشی دارند. این عدم مطالعه نه از سر عدم علاقه به کتاب که از سر عدم امنیت روانی در جامعه است که باعث شده افراد از کله صبح یا نصف شب دنبال موضوع و خبر و حادثهای در صفحات ۴ اینچی کف دستشان باشند و باز هم اینجاست که نسبت به هر موضوعی که تصور میکنند در دریای متلاطم وجودشان سنگی میاندازد و آن را اندکی هم مواجتر میکند حساستر میشوند.
از طرفی باید به این موضوع عدم تخلیه هیجانی جامعه را هم اضافه کرد. جامعهای که در بستر درست خودش نمیتواند هیجانات خود را تخلیه کند از هر روزنهای برای ابراز وجود استفاده میکند و بلکه ابزار دست موجسازان و پردهنشینان و صاحبان منافع میشود.
اگر نظام بتواند کنشگریهای سیاسی و اجتماعی مردم را در بستر درست و عاقلانه تعریف شده اعم از احزاب و تشکلها و صنوف و سمنها جاری و ساری کند آنگاه افراد جامعه در هر موقعیت میتوانند نیازهای سلسله مراتبی خود را مرتفع سازد و در جایگاه اصلی خود فریاد بزنند و در این صورت هیجانات کاذب و موضعگیریهای بدون پشتوانه رخت برمیبندد و آنانی که ستونهایشان را بر فنداسیون جهل عوام بنا کردهاند و در بستر جنگ روانی، آرامش و روان جامعه را نشانه رفتهاند تیرشان به سنگ میخورد. شاید باید تجربه کنیم و تجربه کنیم تا بدون علم و تجربه سخن نگوییم.
2929
نظر شما