انبیاء آمدند و گفتند: انسان در درون خود یک قلب دیگر، یک چشم دیگر و یک گوش دیگری دارد. اوّل این حرف را تفسیر کردند. فرمودند چه فرد یا جامعه‌ای مریض است، چه فرد یا جامعه‌ای سالم! آنها را که فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ بود درمان کردند، به جایگاه إذا جآءَ رَبَّهُ بِقَلبٍ سَلِیمْ (1) و یا إلا مَنْ أتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلِیمْ (2)رساندند. این کار انبیاء باعث می‌شود که جهان و انسان درست تفسیر ‌شود و درست تغییر پیدا کند.

انبیاء گفتند: مَنْ ذَالَّذِی ذاقَ حَلاوَهَ مَحَبَّتِکْ فَلا مِنکَ بَدَلاً. خدایا! آنکه لذّت مناجات تو را چشید، آن را با چه چیز عوض می‌کند؟ و این مختص انبیاء نیست چون شاگردان انبیاء هم به جائی رسیدند که می‌گفتند: کَأنّی اَنظُرُ إلی عَرشِ الرَّحمنِ بارِزاً...

قرآن کریم می‌فرماید: اگر این مردم درست حرکت کردند، ذات أقدس إله نظام آفرینش را به سود انسان‌ها تغییر می‌دهد. و اگر خدای ناکرده مردم درست حرکت نکردند، خداوند نظام آفرینش را به سودشان تغییر نمی‌دهد. این که فرمود: وَ لُو أنَّ اَهلَ القُری آمَنُوا وَاتَّقُوا لِفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماء وَالأرض(4)، یعنی اگر جامعه درست تفسیر شد و درست تغییر پیدا کرد، درست در مسیر حرکت کرد، کلّ نظام عوض می‌شود...انبیاء برای همین تفسیر و تغییر آمدند.

...در تعبیر امیرالمؤمنین (ع) از وجود مبارک پیامبر (ص) آمده است: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه (6). یعنی وجود مبارک پیامبر (ص) یک طبیبی است که با داشتن همة مبانی طب، در مراحل گوناگون دور می زند؛ جائی که جای مرهم است، مرهم می‌نهد و جائی که جای اعمال شدّت است، با شدّت رفتار می کند. مانند یک پزشک جراح... همچنان که قرآن از خود گاهی به عنوان شفاء‌ یاد می کند و گاهی به قضاء تعبیر می کند؛ دین هم از پیامبر(ص) گاهی به عنوان قاضی یاد می کند، گاهی به عنوان طبیب.

درباره گناه هم اینچنین است. گاهی از گناه به عنوان شعله یاد می شود، گاهی به عنوان سمّ. و گاهی هم به عنوان رِین و چرک یاد می شود. کار طبیب آن است که هم محیط را آلوده نکند و از آلودگی محیط بپرهیزاند، و به بهداشت توجه کند که پیشگیری باشد؛ و اگر هم یک وقتی کسی بیمار شد، داروی شفا بخش عطاء کند.

چه اینکه کار قاضی این است که بکوشد جامعه تن به فساد ندهد؛ اگر یک وقتی فسادی در جامعه رخنه پیدا کرد، قاضی حق مظلوم را از ظالم بگیرد. در بیانات رسول خدا (ص) آنطوری که در نهج البلاغة آمده، داریم: لَنْ تُقَدَّسُ اُمَّهٌ حَتّی یُؤخَذُ لِلضَّعیفْ حَقُّها (7). هیچ امتّی مقدّس و منزّه نیست، مگر آنکه حق ضعیف در آن جامعه از ظالم گرفته شود.

......................

(1) صافات / 84
(2) شعراء / 89
(3) یوسف / 94
(4) اعراف / 96
(5) اسراء / 82
(6) نهج البلاغه / خطبه 108
(7) نهج البلاغه / نامه 53  

کد خبر 91095

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =