سمابابایی : این روزها گالریهای تهران پر از «گل و مرغ» شده است. در گالری «فروهر»، بهرام دبیری نقاشیهایش را با موضوع گل و مرغ،گل و زن و زن و مرغ به نمایش گذاشته و از آن طرف گیزلا وارگا سینایی نمایشگاه دیگری با این موضوع برپا کردهاست. نمایشگاهی که البته در آن «کلاغ» جای «مرغ» را گرفته است.
بر دیوارهای گالری «سین» این روزها 13 تابلوی نقاشی، دو اره، دو ساتور، یک قمه و شش دشنه آویخته شده که روی آنها گل و کلاغهای خاصی کشیده شدهاست.
گیزلا وارگاسینایی می گوید:«پرندهها را در گل و مرغ به این شکل دیدهام، در واقع نگرشی که به این پرنده در این شکل نقاشی داشتهام، همینی بوده که ترسیم کردهام. از طرفی با وجودی که کلاغ معمولا پرندهای است که نگاههای متفاوتی به آن وجود دارد، اما نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که برای بسیاری این پرنده به دلایل مختلف دوست داشتنی است و همین کنتراستی را به وجود میآورد که برای من به عنوان یک نقاش جذابیت داشت تا دستمایه کارهای جدیدم قرار گیرد.»
او به نکته دیگری هم اشاره می کند:«در واقع این ما انسانها هستیم که زیباییهای طبیعت و زندگی را میگیریم.»
گیزلا حالا 66 ساله است. او که در دانشکده هنرهای تزئینی وین درس خوانده بود، در اروپا و پس از یک کنسرت موسیقی با خسرو سینایی آشنا شد، با او ازدواج کرد و همراهش به ایران آمد و حالا قریب 40 سال است که مشغول فعالیت هنری است.
قرار بود در فرهنگسرای نیاوران مروری بر آثار او طی 4 دهه فعالیت هنریاش به نمایش درآید که این اتفاق رخ نداد و حالا بعد از 5 سال بار دیگر نمایشگاه انفرادی برگزار کرده است. در این مدت البته همچنان «گل و مرغ» به عنوان یکی از دغدغه هایش مطرح بوده است.
او اردیبهشت سال جاری به همراه یک نقاش فنلاندی و امریکایی نمایشگاه «نقطه ملاقات» را در بوداپست مجارستان برپا کرد که در آن 12 تابلو با همین موضوع را به نمایش گذاشت.
این بار اما همه چیز متفاوت است. دشنهها و ارهها چیدمانی را به وجود آوردهاند که در کارهای او برای دومین بار اتفاق میافتد؛« در گذشته همان طرحهایی را که ما هم اکنون به عنوان گل و مرغ میشناسیم، بر روی دشنه، چاقو و حتی اسلحه نیز میکشیدند که برای من بسیار عجیب است. این همه ظرافتی که در این نقشها وجود دارد به همراه کاربردی که دارند خود میتواند دست مایه کار یک هنرمند قرار گیرد.به همین خاطر علاوه بر نقاشیهایم، بر روی آنها کار کردم و به نمایش گذاشتمشان. این تجربهای است که من در نمایشگاه دیگری نیز البته به شکلی متفاوت انجام داده بودم.»
وارگا سینایی را باید نقاشی دانست که در این سالها بیش از دیگران دغدغه نقاشی ایرانی داشته است. او در تمام مدت حضور خود در ایران سعی کردهاست تا نگاهش به نقاشی متناسب با آن چیزی باشد که در فرهنگ ما وجود دارد.
او در نخستین سالهای حضور خود در ایران به زندگی روزمره ایرانیان پرداخت،سپس براساس اشعار خیام نمایشگاه بزرگی برپا کرد. بعد از آن آثار تاریخی ایرانیان از جمله تخت جمشید را دستمایه کارهای خود قرار داد. مینیاتورها هم از جمله آثاری بودند که در دوره ای از کارهای او مورد توجه قرار گرفت و حالا هم به «گل و مرغ» ها رسیدهاست؛ «سوژه های ایرانی همیشه برای من جذاب بوده و بسیاری از المانهای نقاشی کلاسیک ایران را برای کارهایم انتخاب کردم،البته همواره نگاه خودم را به آنها داشته و آن را لحاظ کردهام. یعنی هیچ گاه نخواستهام تا دقیقا آن چیزی را که به عنوان سنت در نقاشی مطرح است، پیاده کنم.»
این اتفاق البته تنها به خاطر علاقه او به ایران نیست و یا تواناییهایی که نقاشی ایران با آن روبه روست؛«با وجودی که من اهل مجارستان هستم، اما معتقدم اشتراکات فرهنگی فراوانی میان ما و آنها وجود دارد. به همین خاطر است که من از ابتدای ورودم به ایران، به هیچ عنوان احساس غربت نمیکردم و کم و بیش همان حسی را داشتم که در وطن خودم. زندگی و هویت اصلی من مربوط به ایران است. فضای ایران تاثیر زیادی روی من گذاشت. ایران را خیلی دوست دارم. خیلیها میپرسند کدام را بیشتر دوست داری، ایران یا مجارستان را؟ در جواب میگویم از پرستو میپرسی پاییز میشود چرا به جنوب میرود؟! من هر دو را دوست دارم. »
گیزلا همچنین به این مساله اشاره دارد که وضعیت نقاشی در ایران در مقایسه با آنچه در جهان رخ میدهد، مناسب است و حتی این برتری را دارد که نقاشان جوان در آن حضوری جدی دارند و در این میان سهم زنان نیز غیر قابل انکار است:« بر خلاف آن چیزی که تصور میشود، زنان هنرمند با جریانات هنری روز دنیا آشنا هستند و دست به تحلیل مناسبی از آن میزنند. این اتفاق در حالی رخ میدهد که به شکل طبیعی زنان هنرمند در این شرایط راحتتر میتوانند ذهنیات خود را منتقل کنند.»
شاید به خاطر همین نگاه است که او در تمام این سالها دغدغه انتقال تجربیات خود را به هنرجویان جوان داشته و کارگاههای متفاوتی را برپا کردهاست.
گیزلا می گوید که تدریس را دوست دارد و همواره در کنار نقاشی به آن نیز پرداخته است:«من بیشتر از 20 سال است که در ایران تدریس میکنم و کارگاههای مختلف تشکیل دادهام. لذت تدریس به هنرجویان به اندازه نقاشی مرا مجذوب خود میکند. به همین خاطر است که به هر بهانهای این کارگاهها را تشکیل میدهم. در این سالها چند کارگاه نیز در خارج از کشور برگزار کردم که یکی از آنان در شهر اوری برای زنان مهاجر مسلمان بود و دیگری برای زنان آفریقایی. نکته مهم این است که من به شکل عینی مشاهده کردهام که هر کس نقاشی را فرا میگیرد تا چه اندازه نگاهش به زندگی و پیرامونش زیباتر میشود.»
/ر
نظر شما