۰ نفر
۲۰ آذر ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۶

آزادگی، همان چیزی است که در نبودش ، همگان به رنج می افتند ...


         آزادگی، همان چیزی است که در نبودش ، همگان به رنج می افتند و انسانیت، لگدکوب ستم و جور می گردد. براستی آزادگی چیست که می تواند جایگزین دین گردد و دست کم، پهلو به پهلوی دین بزند؟ آزادگی، فضیلت انسانی زیستن است. انسانی که دین ندارد اما می تواند و باید آزاده باشد. گویی عاشورا نبردی میان آزادگی و رذالت بود. جنایت هایی که در عاشورا رخ نمود، نشان داد که آزادگی، فضیلتی فراموش شده است. از این رو بود که حسین(ع) فریاد برآورد: اگر دین ندارید ،  دست کم آزاده باشید. پیام آن آزاد مرد مظلوم؛ احیای آزادگی بود. آزادگی و آزادگانی که در مناسبات اجتماعی و سیاسی آن دوره از میان رفته بودند. و اینک یک بار دیگر حسین(ع) سرفرازانه می خروشد و فریاد برمی آورد: اگر دین ندارید، دست کم آزاده باشید.
         آنان که بر مزرعه ی انسانی، آتش کین ورزی را فروزان می کنند و حدی را برای دشمنی نمی شناسند و اسب سرکش خشم را نمی توانند لگام بزنند و دیوانه وار بر آن چه هست، می خروشند و برج و باروی اخلاق را در هم می شکنند، و بر افتادگان، پوزخند پیروزی می زنند، و بر جنازه های کشته شدگان، فرس می رانند، آنان کسانی هستند که صدف وجودشان از گوهر انسانی تهی شده است، خواه به ظاهر، دین داشته باشند و یا  دین را کناری نهاده باشند.

امام حسین می دید که اردوگاه مقابل، به نمازهای بلند می ایستند و پیشانی های پینه بسته دارند، اما مگر برای رستگاری، فقط به پیشانی های پینه بسته و طول رکوع ها می نگرند؟ پیشانی پینه بسته را چه سود، اگر دل، سنگواره شده باشد و طول رکوع را چه حاصل، اگر ارتفاع ستم بر مردم به عرش رسیده باشد؟ آنانی می توانند رسم آزادگی و آیین مروت بجا آورند که جانشان، شکوفا شده باشد. براستی که از درون تیره و تاریک، آزادگی برنخیزد. از مزبله و گنداب، بوته ی گلی نروید و از کویر سهمناک و برهوت، درخت جوانمردی و آزادگی، پا نگیرد.
نبرد، کشمکش، پیکار و دشمنی را نمی توان از زندگی آدمی و مناسبات اجتماعی و سیاسی حذف کرد اما می توان و باید آن را انسانی تر و اخلاقی تر نمود. در جنگی که بر پا می شود می توان با دشمن، رویارو شد و حتی او را از میان برداشت. زیرا کشتن خصمی که برای نابود کردن تو آمده است، جنایت نیست. آدمی می داند که در میانه ی کارزار، اگر مورد تعرض و تهدید قرار گیرد، می تواند متعرض را  فروکوبد، اما چیزی در درون او می گوید که نمی تواند انسانیت او را لگدمال کند. نمی تواند تهمت های ناروا به او بزند. نمی تواند به او اهانت کند، بر او بهتان و دروغ ببندد. نمی تواند دست هایش را ببندد و بی دفاعش کند و بر او تازیانه بزند. نمی تواند او را از دفاع محروم کند. نمی تواند جنگ و نتایج آن را بر کسانی وارد کند که در صحنه نبوده اند. او می داند که انسان حرمت ذاتی دارد حتی اگر دشمن باشد. می داند که فرزندان او را نباید از فرصت ها و امتیازات اجتماعی محروم کند. می داند که در دشمنی ورزیدن نباید گشاده دستی کند و بی پروایی نماید. همه ی اینها و بسی بیشتر از این ها را می داند چون آزاده است و جوانمرد. 
امیرخسرو دهلوی نیز گفته:
مروت نباشد ازآزادگان                         لگدکوب کردن برافتادگان
          آزادگی، مهار خشم و رعایت خصم است، دو عنصر والایی که اگر از میان رود جز زشتی و پلیدی، بار نمی آورد. بر درخت خشم بی حساب و ستم بی پروا بر دشمن، جز میوه ی تلخ و کشنده ی رذالت و دنائت برنمی آید. آزادگی، آیین مروت است و جوانمردی. رعایت خصم یعنی: دست گشاده یی برای هر گونه برخورد نداری و باید اندازه نگه داری، خصم را از حقوق اولیه اش محروم ننمایی، برای او همواره حق دفاع قائل باشی، کرامت انسانی او را محافظت کنی، بر او ستم روا نداری، او را نیازاری، جهانش را تلخ نکنی. آزادگی، یعنی پاس اخلاق رقابت و دشمنی را نگه داشتن. در میانه ی کارزار، حدود انسانی را زیر پا نگذاشتن. مبادا کسی را که با تو دشمنی می ورزد، مستحق هر گونه برخورد بدانی. آزادگی، حرمت ها را در هر شرایطی نگه داشتن است.
اما آن که با مدارا دشمن است ، با دشمن چه، با دوست هم مدارا نتواند. آن که با مدارا دشمن است،انسان را به رسمیت نمی شناسد. او که منتقد را معترض و معترض را دشمن، و دشمن را مستحق هرگونه دشنام و ستم می داند، لاجرم پای عمل را از گلیم اخلاق و آزادگی بیرون می نهد و حریم ها را در هم می شکند. و در میدان ستیز و نبرد، بر کودکان هم رحم نمی کند. دست خویش را بر هرگونه جور گشاده می یابد و سرمایه ها را به تاراج می برد و خیمه های اعتماد را می سوزاند و معصومیت پاک را بر خاک می نشاند و سینه ی شرافت و انسانیت را می درد.
حسین(ع) ، خود مظهر آزادگی و دین بود. او نمادی از زیستنی پاک و مومنانه را به نمایش گذاشت. آزادگی اش، رابطه ی او را با دیگران سامان می داد و دینداری اش، رابطه اش را با خدا. او رفت آنچنان که بود. زیرا گفته اند مرگ هر کس به رنگ زندگی اوست.

کد خبر 115088

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۰۶:۱۶ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۶
    1 0
    سلام آقای زمانیان ، خسته نباشید . اشارت خوبی بود ولی در حد یک انشای مدرسه بود.از شما تقاضا دارم در صورتیکه وقت و حوصله اش را دارید همین مطلب را بسط بدهید و به یک رساله و یاکتاب تبدیل کنید که در آن با طرح منطقی و محکم به بیان حقوق اساسی انسانها پرداخته و از همین بستر به تبیین اقتضائات اجتماعی آن بپردازید. موفق باشید.