بازیگر فیلم سینمایی «عصر جمعه» از این اثر به عنوان فیلمی شرافتمند و با ارزش یاد کرد که معضلات اجتماعی را در سینمای ایران به نمایش می‌گذارد.

سمیه علیپور: هانیه توسلی در نخستین فیلم سینمایی مونا زندی حقیقی در نقش خواهری ظاهر می‌شود که حضور او در خانه خواهرش پرده از رازی بسیار قدیمی برمی‌دارد.

این بازیگر در گفت‌وگو با خبرآنلاین درباره بازی در این فیلم سینمایی و ویژگی‌‌‌های آن سخن گفت.

معضلات اجتماعی کمتر فرصت نمود در فیلم‌های ایرانی را داشته‌اند و «عصر جمعه»‌ یکی از همین معدود فیلم‌هایی است که در سال‌های اخیر با این رویکرد ساخته شده است. به دلیل همین کم بودن تعداد فیلم‌هایی از این دست نقش‌های موجود در آن نیز برای بازیگران متنوع‌‌تر از دیگر کارها به نظر می‌رسد.
وقتی مشکلی در جامعه وجود دارد باید از سوی سینما نیز مورد توجه قرار بگیرد. بخشی از کار تصویرگری معضلات اجتماعی در فیلم‌های مستند اتفاق می‌افتد و از طرف دیگر می‌توان این نابه‌سامانی‌های اجتماعی را در آثار سینمایی به نمایش گذاشت. حالا شخصیت‌پردازی‌ها هرچقدر باورپذیرتر باشد به بازیگر نیز بیشتر کمک می‌کند.

این باورپذیری در نقش بنفشه در فیلم «عصر جمعه» تا چه حد وجود داشت؟
در این فیلم نقش دختری را بازی می‌کنم که خواهرش با معضلات روبرو بوده و خودش دچار آسیب اجتماعی جدی نشده است. او خانواده‌ای سنتی داشته و زمینه‌ای به وجود آمده که خواهر با مشکلی اینچنینی روبرو شود؛‌ مشکلی که با ورود بنفشه به زندگی سوگند صحبت آن بعد از سال‌ها به میان می‌آید. در مورد باورپذیری نقش بنفشه باید این مسئله را بپذیریم که او واسطه‌ای است برای بیان حقایقی که سال‌ها پنهان مانده است.

بنفشه در فیلم در اصل کاتالیزوی است برای رسیدن به نتیجه؛ نتیجه‌ای که گفتید منجر به بیان حقایق می‌شود. چنین نقشی که در اصل اسبابی است برای رسیدن به نکات پنهان قصه از نظر شما در مقام بازیگر چه جذابیتی داشت؟
دقیقاً همانطور که گفتید بنفشه می‌تواند کاتالیزور داستان باشد، زیرا قصه، قصه بنفشه نیست. اینکه او می‌خواهد خواهرش را پیدا کند موجب می‌شود وارد زندگی سوگند شویم و کشف این ماجرا که چه بر سر سوگند آمده به خاطر حضور بنفشه است. اگر او نمی‌خواست دنبال خواهرش برود هیچ وقت شاید امید هم نمی‌فهمید که زاییده یک فاجعه است و همان قصه قدیمی مادرش را باور می‌کرد. با ورود بنفشه این زندگی که سوگند سعی کرده آرامشی در آن به وجود آورد به هم می‌ریزد و حقایق موجود کشف می‌شود. نقش بنفشه به لحاظ شخصیتی ویژگی خیلی خاصی نداشت. او دختری معمولی بود، اما با همان خانواده‌ای که سوگند را با مشکل روبرو کرده بود.

اگر بنفشه دانشجوست و به تهران آمده نشان از جنگیدن او با خانواده‌اش دارد و در نهایت سرنوش خواهر برای بنفشه اهمیت پیدا می‌کند و او مایل می‌شود به این راز پی ببرد. در کنار همه این لایه‌هایی که می‌توان برای شخصیت او در نظر گرفت، اما به طور مشخص نمی‌توان گفت او ویژگی شخصیتی خاصی داشت. فقط جستجوگر بودن و یافت حقیقت برای او اهمیت بالایی دارد. علاوه براینکه او دختری مهربان است و برخلاف فاصله 16 ساله‌ای که بین آن‌ها وجود دارد، اما در برخوردها واضح است که به این خواهر علاقه دارد. این‌ها نکاتی بود که در فیلمنامه وجود داشت و فیلمنامه به این ترتیب نوشته شده بود و خانم مونا زندی نیز در در هدایت برای رسیدن به نقش به ما کمک کرد، هرچند که تاکید می‌کنم نقش اصلی و کار اصلی با سوگند و بازیگرش خانم نونهالی بود.

با همه این نکاتی که اشاره کردید، و به خصوص قرار گرفتن بنفشه در کنار قصه اصلی چه ویژگی یا نکته بارزی در نقش بنفشه دیدید که ایفای آن را پذیرفتید؟
انتخاب یک کار قطعاً چند دلیل دارد که یکی از آن نقش خوب است. فیلمنامه و کارگردان دیگر عواملی هستند که می‌توانند من را به عنوان بازیگر جذب کنند. وقتی فیلمنامه «عصر جمعه» را خواندم متوجه شدم فیلمنامه خوب است، هرچند نقش بنفشه چندان محوریت ندارد. فیلمنامه با ارزش «عصر جمعه» مرا جذب کرد.

با توجه به اینکه «عصر جمعه» اولین فیلم سینمایی مونا زندی بود،‌شناختی از او در مقام کارگردان داشتید؟
سابقه کاری مونا زندی را می‌شناختم و می‌دانستم از این گروه کارگردانان نیست که یک ‌شبه بخواهد کارگردان شود و فیلمی بسازد. او سال‌ها کارگردانی کرده بود و با پشتوانه وارد عرصه کارگردانی شده بود.

پس فیلمنامه و شناختی که از کارگردان داشتید شما را به حضور در این فیلم راغب کرد؟
بله،‌ با وجود اینکه نقش من محوری نبود، اما دیگر ویژگی‌های مورد نظرم به گونه‌ای تامین شده بود که زمینه حضور جذابی را در این فیلم برایم به وجود آورد.

صحنه‌های اعتراف سوگند و صحنه‌هایی احساسی از این دست که خودتان هم در آن‌‌ها حضور داشتید چطور گذشت؟
این‌ها قصه سوگند و اعتراف‌های اوست. برداشت‌های این صحنه و مدل گرفتن آن پلان کار سختی بود. یادم است خانم نونهالی در دو سه باری که صحنه اعتراف‌های سوگند گرفته می‌شد، انرژی بسیار بالایی صرف می‌کردند و کاملاً در دو سه برداشت عین هم بازی کرد لحظه‌ها و لحن را به درستی حفظ کرد. او تکنیک بالایی در بازیگری دارد و خیلی خوب می‌تواند احساسش را کنترل کند. بازی من در آنجا بیشتر بازی شوک بود و قطعاً بار اصلی این صحنه‌ها به دوش خانم نونهالی بود.

بعد از پنج سالی که از «عصر جمعه» گذشته، چقدر آن را به خاطر می‌آورید، یعنی حضور در این فیلم تجربه‌ای تازه و متفاوت برای شما بوده که بعد از پنج سال و تجربه‌های بازیگری دیگری هنوز آن را کاملاً در ذهن داشته باشید؟ یا تجربه‌های تازه‌تر و عجیب‌تری آن را جایی عقب‌تر از باقی کارها گذاشته؟
این حس را ندارم که در این پنج سال تجربه‌های تازه‌تر و عجیب‌تری را پشت سر گذاشته‌ام. هر کدام از کارهایم ویژگی خودش را داشته است. در میان فیلم‌هایی که بازی کرده‌ام، هرچند به دلیل محوری نبودن نقشم در «عصر جمعه»‌ نمی‌توانم بگویم بهترین کارم است، اما جزو کارهای با ارزش و شرافتمندی است که در کارنامه دارم. از حضور در این فیلم خوشحالم به خاطر اینکه خودش اثر خوبی است و کارگردانش آدم باشعوری است که می‌توان برای او احترام قائل شد.

چقدر از این قبیل کارها به شما پیشنهاد می‌شود؟ کارهایی که با وجود نقش یک نبودن شخصیت مربوط به شما، به دلیل شعور کارگردان و اعتماد به کار در پروژه حاضر شوید؟
اگر پیش بیاید باز هم حاضرم به خاطر کارگردان و فیلمنامه در یک اثر نقشی که محوریت نداشته باشد ایفا کنم، اما بعد از «عصر جمعه» چندان با شرایط اینچنینی مواجه نشدم.

این خواهر بودن و جستجو برای یافتن خواهر در «عصر روز دهم» هم دیده می‌شود... با وجود شباهت اولیه کلیات، اما بازی در این دو فیلم البته باید تفاوت زیادی داشته باشد.
می‌توان اینچنین نگاه کرد که آنجا هم خواهری به دنبال خواهری می‌گردد، اما همان طور که بعد از دیدن دو فیلم روشن می‌شود فضا و قصه کاملاً با هم فرق دارد.

54143

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 123158

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 7 =