سخنان ایشان که تمام شد سعی کردم برخی نکات را برایش مطرح کنم تا دریابد که این سخنان و این گونه تجویز کردن، تناسبی با ادعای اصلاح طلبی ندارد. آنچه به ایشان عرض شد در چند محور تقدیم خوانندگان گرامی می شود.اول- نیروهای اصلاح طلب موجود که در جبهه بزرگ اصلاح طلبی فعالیت می کنند، دارای پیشینه ای هستند که نمی توانند از آن جدا شوند. قصد تحسین یا تنقیص این گذشته را ندارم اما باید دانست که این نیروهای اکنون اصلاح طلب، غالبا دارای گذشته «چپ گرایی» در درون حاکمیت بودند و اکثر تحولات تاریخ جمهوری اسلامی یا با حضور آنان رقم خورد یا به دست آنان و به همین دلیل نمی توانند آن گذشته را نادیده بگیرند و یک باره مانند یک اپوزیسیون وارد عرصه سیاسی کشور شوند.
برخی از آقایان می توانند گذشته خود را مورد نقد و انتقاد قرار دهند و حتی به نفی کامل آن حکم کنند اما نباید انتظار داشت که مواضع جدید آنان با همان قوتی پذیرفته شود که در گذشته از آنان پذیرفته می شد. مثلا اگر کسی از انقلاب کردن پشیمان شده باشد، مواضع گذشته اش درباره جریان های سیاسی را تغییر داده باشد، رابطه دین و دولت و حتی دین و سیاست را نفی کند،ساختار کنونی نظام را از اساس نفی کند و خلاصه به انسانی با مواضع سیاسی متفاوت تبدیل شده باشد و باز از دیگران انتظار داشته باشد که حرف امروزش را هم مانند گذشته بپذیرند. از کجا معلوم این افراد با این همه خطاهای بزرگ! باز هم خطای بزرگ تری را مرتکب نشوند؟
دوم- دوستانی که در احزاب سیاسی اصلاح طلب فعالیت می کنند قطعا یک دسته مواضع کلی را هم در مرامنامه خود پذیرفته اند و هم به عنوان پیش فرض مدنظر دارند. هر حزب سیاسی برای کسب قدرت عمل می کند و در واقع می خواهد با کسب قدرت از طرق قانونی، منویات مورد نظر خود را پیاده کند. پذیرش فعالیت در چارچوب قانون یعنی این که اولا ما برای حکومت مشروعیت قائلیم و می خواهیم در آن حضور داشته باشیم و روندهای مورد نظر خودمان را پی بگیریم. ثانیا معتقدیم که حاکمیت، اصلاح پذیر است و روندهای اداره کشور هر چه ایراد و اشکال داشته باشد اما دریچه های امیدی هست. شاید میزان این امیدواری در میان نیروهای سیاسی یکسان نباشد اما این معنا به صورت اجمال پذیرفته شده است که حاکمیت، اصلاح پذیر است و با استفاده از روند قانونی کشور و تکیه بر مبارزات متعارف سیاسی و رقابت انتخاباتی و استفاده از اهرم آگاهی نخبگان و حضور مردم، می توان اوضاع را بهبود بخشید. دست کم این است که زیان این روش را از دیگر روش ها در برخورد با حاکمیت کمتر ارزیابی می کنیم. ثالثا معتقدیم که ما خودمان دارای برنامه و نیروهای توانمندتری هستیم و در صورت رسیدن به قدرت، بهتر از دیگران می توانیم کشور را اداره کنیم. این پیش فرض های سه گانه حتی اگر تصریح و بیان نشود، در ذهنیت همه فعالان احزاب سیاسی اصلاح طلب وجود دارد.
سوم- شاید برخی از دوستان با مبنا قرار دادن دموکراسی به عنوان غایت آرمان اصلاح طلبی، مدعی شوند که حاکمیت در ایران با ساختاری که در قانون اساسی هست، نمی تواند مدلی از نظام دموکراسی یا به تعبیر رایج در کشور ما «مردم سالاری دینی» را عملیاتی کند و بنابراین از این منظر، اصلاح پذیر نیست. ورود به این بحث نیازمند طرح مفاهیم تئوریک فراوانی است که در این مجال نمی گنجد اما این را باید در نظر گرفت که دموکراسی یک مفهوم قابل تفسیر است و از آن هم معانی و تعاریف متفاوتی عرضه شده است و هم مدل ها و مصادیق گوناگونی دارد. برخی معتقدند که دموکراسی اساسا تعریف ایجابی ندارد و باید تعریف سلبی کرد. یعنی نمی شود گفت چه چیزی دموکراسی است اما می شود گفت چه نظام هایی اساسا دموکرات نیستند. بر این اساس جمهوری اسلامی می تواند مدلی از دموکراسی در ظرف فهم سیاسی تشیع تفسیر شود به گونه ای که در آن هم قوانینی فراتر از حاکمان وجود دارد، هم قالب هایی از انتخاب شدن و انتخاب کردن هست، هم نقد قدرت و حاکمان در یک بستر نسبی آزادی جریان دارد، هم حقوق اقلیت به صورت نسبی محفوظ می ماند و هم به صورت نسبی می توان بر قدرت و حاکمان نظارت کرد و از انحراف و تخلفات آنان جلوگیری کرد. با این منطق، حکومت و ساختار جمهوری اسلامی را مصداق یک مردم سالاری دینی قابل دفاع نمی دانند اما دست کم در این حد می دانند که در آن بمانند و با آن تعامل کنند و نقاط ضعف آن را به تدریج رفع کنند. به خصوص وقتی معتقد باشیم که اشکالات موجود در کشور در حوزه دموکراسی، عمدتا به ذات قانون اساسی بازنمی گردد بلکه به نوع تفسیر و نگاه شورای نگهبان مربوط است که می توان آن را نقد و به تدریج زمینه اصلاح این گونه تفاسیر غلط را فراهم کرد.
بنابراین اصلاحطلبی دارای پیشفرضهایی است.
اولین پیشفرض این است که جریان اصلاحطلب دارای پیشینه در درون حاکمیت است و از تاسیس نظام تاکنون در ارکان مختلف آن کمابیش حضور داشته است. با این حساب به راحتی نمیتواند از گذشته خود جدا شود و ماهیت تازهای برای خود تعریف کند.
دومین پیشفرض این است که اصلاحطلبانی که با تشکیل حزب سیاسی در درون نظام در حال فعالیت سیاسی هستند، به صورت اعلام شده و ناشده، برای کل حکومت و ساختار آن مشروعیت قائلند و فعالیت در درون آن را پذیرفتهاند. همچنین پذیرفتهاند که حکومت قابل اصلاح است و میتوان با نقد و رقابت و نظارت و شرکت در انتخابات و کسب قدرت، برخی روندهای غلط در اداره کشور را اصلاح کرد. در همین ردیف، اصلاحطلبان تصور میکنند که توان آنان برای اداره کشور از دیگران بیشتر است و قادرند بهتر از رقیب کشور را اداره کنند. بنابراین همه جریانها و طیفهای اصلاحطلب به کسب قدرت برای ایجاد تغییرات مورد نظر خود در درون همین ساختار سیاسی معتقدند؛ ولو آنکه آن را نقد کرده و برای اصلاح ساختاری آن تلاش کنند.
سومین پیشفرض این است که جمهوری اسلامی را نمیتوان به مثابه یک نظام سیاسی بسته تلقی کرد، هر چند میزان دمکرات بودن آن را هم نمیتوان در حد مطلوب دانست. بنابراین حداقلی از شاخصهای دموکراسی در آن هست از نظر غالب اصلاحطلبان، آنچه اکنون در کشور اجرا میشود لزوما نظام سیاسی برخاسته از ساختار قانون اساسی نیست بلکه نظامی است که با تفسیر خاص شورای نگهبان از قانون اساسی ایجاد شده است و باید با این نگاه و تفسیر مقابله نظری کرد و سستی این تفسیر را بیان کرد تا به تدریج روند اداره کشور به سوی قانون اساسی سوق پیدا کند.
در ادامه بر آنم تا چند نکته دیگر را هم متذکر شوم:
۱- دموکراسی در ایران دارای سابقه طولانی نیست و به همین دلیل نباید انتظار داشت که به آسانی یک دموکراسی ناب از نوع لیبرالدموکراسی غربی در ایران پیاده شود. روند دموکراسی در ایران با توجه به استبداد تاریخی ایرانی به کندی پیش میرود و نباید تصور کنیم که استقرار دموکراسی کامل در ایران به آسانی رخ خواهد داد. استبداد تاریخی در ایران تمایل دارد به اشکال مختلف خود را بازتولید کند و به همین دلیل، موانع جدی نظری و ساختاری برای استقرار دموکراسی ایجاد خواهد کرد. مشکل تنها به یک جریان حاکم نیست بلکه نخبگانی که مدعی دموکراسیخواهی هم هستند در عمل به سمت استبداد تمایل نشان میدهند زیرا فرهنگ سیاسی کشور خواه در سطح مردم و خواه در میان نخبگان، همچنان استبدادزده است. در این وضعیت نمیتوان وضع موجود را با وضع مطلوب ذهنی سنجید و روندهای طی شده در ایران برای استقرار دموکراسی و همچنین بهبود نسبی اوضاع سیاسی کشور را نادیده گرفت. باید در همین بستر ناقص دموکراسی در کشور عمل کرد، تجربه اندوخت، ساختار ایجاد کرد، نهادهای مدنی را شکل داد، فرهنگ نخبگان سیاسی را ارتقا بخشید و به سوی عقلانیت و اعتدال سوق داد و در نهایت امید داشت که به تدریج اصلاحاتی به نفع مردمسالاری و نفی استبداد صورت گیرد.
۲- ما باید مدل دموکراسی خودمان را طراحی کنیم و به تدریج به سمت آن برویم. امریکاییها در این مسیر به مدلی رسیدند که شاید با دموکراسی واقعی سازگار نباشد اما آنان به همین مدل تن داده و به آن وفادار ماندهاند و نتایج نامتعارف آن را میپذیرند. در چند انتخابات اخیر امریکا، اگر به حکم دموکراسی عمل میشد حتما یک دموکرات باید به قدرت میرسید زیرا «الگور» و «خانم کلینتون» بیش از رقیب رای آورده بودند اما در عمل یک جمهوریخواه رییسجمهور شد چون در امریکا تعداد رای الکترال را میشمارند نه کل آرای مردم را. در این دموکراسی اصولی حاکم است که با ساختار و معنای دموکراسی در دیگر کشورها سازگار نیست اما امریکاییان به مدل مورد نظر خودشان رسیدند و از آن دفاع میکنند. ما هم باید مدل دموکراسی خودمان را با عنوان مردمسالاری دینی تجربه کنیم و به چارچوب خودمان برسیم. قرار اولیه همه انقلابیون مسلمان در سالهای قبل و اولیه انقلاب این بود که ساختاری بسازیم که جمع دین و دموکراسی را ممکن کند. اکنون نیز اصلاحطلبان در جستوجوی همین مدل هستند.
۳- انتخابات یک قالب رایج در ساختار دموکراسی است و نوعی چرخش قدرت را موجب میشود و مسوولان را تغییر میدهد و روندهایی را بهتر یا بدتر میکند. در ایران هم انتخابات همین نقش را دارد و هیچ نیروی سیاسی که در قالب احزاب رسمی فعالیت میکند، نمیتواند خود را از این فرصت محروم کند. طبعا همه این احزاب سیاسی به روند برگزاری انتخابات با نظر واحدی نگاه نمیکنند و مثلا اصلاحطلبان از نظارت استصوابی و نوع تایید صلاحیتها ناراضیاند اما در همه دورههای گذشته و در بدترین شرایط و سختگیرانهترین نوع تایید صلاحیت نامزدهای اصلاحطلب، باز هم جملگی در انتخابات شرکت کردند و باز هم بنا دارند مشارکت کنند. این واقعیت را اصلاحطلبان پذیرفتهاند که انتخابات یک فرصت برای طرح مواضع و معرفی نامزدها و برنامهها و نقد صاحبان قدرت و جلبتوجه مردم به مواضع خود است. حتی اعتراض به روند برگزاری انتخابات و تلاش برای ایجاد یک ساختار کارآمد همچون تشکیل کمیسیون مستقل انتخاباتی، در بستر برگزاری یک انتخابات و در اختیار گرفتن مجلس، بهتر قابل پیگیری است. مدعی نیستیم که همه اهداف و آرمانهای مورد نظر اصلاحطلبان در بستر برگزاری انتخابات قابل تحقق است اما بر این باوریم اصلاحطلبانی که نظام را در مجموع مشروع میدانند و در همین ساختار قصد فعالیت متشکل حزبی دارند، نمیتوانند از خیر انتخابات بگذرند؛ ولو آنکه نقدهای جدی به روند اجرای انتخابات داشته باشند.
* منتشر شده در روزنامه اعتماد مورخ ۴ شهریور ۹۸
نظر شما