آذرجزایری: ازهمان روزی که احمدی نژاد لیست وزرای پیشنهادی خود را برای آغاز دولت نهم تسلیم مجلس کرد بیشترین حاشیه ها معطوف به نامزد پیشنهادی وی برای نفت بود.برخی می گویند علت این توجهات استفاده از شعار نفت برسرسفره مردم توسط احمدی نژاد بوده که البته بعدها در زمان انتخابات دور دهم ریاست جمهوری از سوی نزدیکان رئیس جمهور رد شد و تاکید شد وی هیچ گاه از چنین شعاری استفاده نکرده است با این حال برخی این شعاررا دلیل اصلی طلسمی می دانند که طی تمام این سال ها دامن صندلی مدیریت وزارت نفت را گرفته است.برخی نیز علت این امر را در انتخاب نادرست رئیس دولت جستجو می کنند.انتخابی که اگر زاویه آن کمی بیشتر به سمت نفتی ها گرفته شده بود شاید امروز از وضعیت مدیریتی این وزارتخانه به عنوان طلسم یاد نمی شد.
در تمام دوران مدیریت احمدی نژاد بر دو دولت نهم و دهم، وزارت نفت( با احتساب دوران سرپرستی شخص رئیس جمهور) 8 نامزد را برای تکیه بر مسند مدیریت نفت، به چشم دیده است. در تمام طول این شش سال تنها سه وزیر پیشنهادی احمدی نژاد در روزهای ابتدایی دولت نهم شانس نشستن حتی چندروزه بر مسند نفت را نداشته اند.
اما طی شش سال گذشته 5 وزیر و سرپرست شانس پیدا کرده اند تا خود را برای مدیریت حساس ترین وزارتخانه کشور محک بزنند.در میان این 5نفر تنها دو مدیرنفتی رنگ مدیریت این وزارتخانه پیچیده و حساس را به چشم دیده اند.شاید اگر بخواهیم تمام 7وزیر پیشنهادی احمدی نژاد برای نشستن بر صندلی نفت را از نظر ارزیابی سوابق مدیریت کلان و بالاخص تخصص نفتی بررسی کنیم باید اولین انتخاب مناسب احمدی نژاد برای تکیه مدیری بر صندلی نفت را غلامحسین نوذری بدانیم.مردی از جنس نفت با تعصبات نفتی! نوذری از جمله وزرای معدودی در دولت نهم و دهم بود که از محبوبیت بالایی میان مدیران نفتی برخورداربود.
هرچند که دوران وزارت وی با بدشانسی توقف پروژه ها به دلیل آغاز شوک جدید تحریم ها در نفت همراه بود و نتوانست مدیریت چندان مناسبی را به نمایش بگذارد اما به هر حال در جمع دیگر وزرای پیشنهادی این شانس را دارد که هنوز هم در نفت از او به عنوان اسطوره نفتی دولت نهم و دهم یاد شود.شاید انتخاب کاظم وزیری هامانه به عنوان دومین وزیر مناسب نفتی در این دو دولت کمی با دودلی همراه باشد.چرا که از سویی وزیری هامانه فردی نفتی بود که به نوعی پایبندی اش به اصولات نفتی باعث برکناریش شد و همین امر باعث می شود به وی به دلیل تعهدش به نفت رتبه دوم نفتی ها را داد و در نگاهی دیگر به دلیل آنکه وی توانایی مدیریت وزارتخانه ای به این بزرگی را از زاویه مدیریتی نداشت باید جایگاه وی را پایین آورد و شاید رتبه سوم و حتی چهارم را نصیبش کرد.
شاید بد نباشد وقتی نام این وزیر که در واقع اولین مدیر دولت احمدی نژاد در نفت محسوب می شود را به عنوان دومین وزیر مناسب نفت می بریم به اظهاراتش بعد از برکناری از این سمت اشاره کنیم.اظهاراتی که موجب می شود وقتی به لیست 7نفره احمدی نژاد برای نفت طول دوران ریاستش بردولت نگاه می کنیم باز هم وی را ناخودآگاه در جایگاه دومین وزیر پیشنهادی مناسب نفت قراردهیم.
شاید بتوان تمام ناگفتههای هامانه از مدیریت دوساله خود در بزرگترین وزارتخانه کشور را در دو جمله خلاصه کرد «وفاداری به نفت».(آقای احمدینژاد به خوبی میدانست من کارم را خوب بلدم چرا بیش از 30 سال از عمر خودم را در نفت گذراندم. به قولی با تمام گوشه و کنارهای مسائل نفتی آشنا بودم. اما مشکل ایشان با نحوه مدیریتم بود. چرا که معتقد بود تغییرات مدیریتی باید هر چه زودتر انجام شود. در حالی که من 30 سال در نفت بودم این مسئله را درک کرده بودم که تغییر شتاب زده مدیریتی در نفت تنها منافع کشور را دچار مشکل میکند. باید تأکید کنم من با تغییر مدیریتی در نفت مخالف نبودم اما با تغییر شتاب زده هنوزم مخالفم. اما متأسفانه ایشان برای تغییر مدیریت در نفت به شدت فشار میآوردند در حالی که من این امر را به صلاح کشور در آن شرایط نمیدانستم. نکته دیگر نیز که کم و بیش به آن اشاره شده مخالفت من با حضور کردان به عنوان قائم مقام خود بود. چرا که با تحقیقاتی که در مورد این شخص انجام داده بودم این مسئله را به صلاح منافع کشور نمیدانستم.میتوان اینگونه مسئله را نگاه کرد وزیری هامانه با احمدینژاد هیچ گونه اختلاف کاری نداشت بلکه مشکل اصلی خودداری من از تغییر شتابزده مدیران بود نه چیز دیگری.)
شاید همین نگاه است که باعث می شود لقب دومین مرد نفت را در دو دولت نهم و دهم به وزیری هامانه بدهیم.مردی که اگرچه در برخی از مواقع در امر مدیریت نفتی ضعیف عمل کرد اما با تغییرات غیرکارشناسانه مخالف بود و به دلیل وفاداریش به نفت از حضور برصندلی حساس ترین وزارتخانه کشور منصرف شد و در نهایت نیز همین مخالفت اش دلیل برکناریش اعلام شد.
برکناری میرکاظمی از مدیریت نفت هنوز هم داغ است.مردی که اگرچه از جنس نفت نبود و انتقادها از نحوه عملکردش در نفت زیاد است اما به هر حال سومین انتخاب مناسب در میان 7 نفر برگزیده شده از سوی احمدی نژاد برای نشستن بر صندلی نفت محسوب می شود.میرکاظمی نفتی نبود اما به هر حال سابقه مدیریت کلان را در پرونده کاری خود داشت. وی تا پیش از نشستن برمسند نفت بر مدیریت وزارتخانه بازرگانی تکیه زده بود و شاید همین دلیل است که نام سومین انتخاب مناسب را نصیب اش می کند. اگرچه نباید فراموش کرد در زمان مدیریت همین وزیربود که سوآپ نفت متوقف شد و همین امر برتعاملات ما با کشورهای منطقه صدمه بزرگی واردکرد.
اگرچه استدلال میرکاظمی برای توقف سوآپ نفت چندان هم غلط نبود اما به هر حال می شد به جای توقف سوآپ و ازدست دادن مشتریان خود از راه حل مذاکره به نتیجه مناسب تری رسید.اما شاید برخورد چکشی وی امروز باعث شده از وی به عنوان مدیری یاد شود که تعاملات نفتی را دچار تغییرات نامناسب کرده است.به هر حال به نظر می رسد این مساله اگرچه در برکناری وی تاثیرگذاربوده اما مساله اصلی تلقی نشود.
شنیده ها حاکی از آن است که هشدارجدی میرکاظمی برای بحران در صنعت نفت در دو سال آینده و رونوشت آن به مقامات بلندپایه کشوری دلیل اصلی برکناری اش از پست وزارت بوده است.اما آنچه به قطعیت رسیده است عمق اختلاف های احمدی نژاد با این وزیر انتخابی اش بوده است.میرکاظمی که در ابتدای تکیه اش بر صندلی وزارت نفت با حضور رفیق 30 ساله احمدی نژاد (محمد علی آبادی) در نفت مخالفت کرد و با تاکید بر استعفای خود رئیس دولت را از تصمیم خود منصرف کرد در روزهای آخر وزارتش و ظرف کمتر از دو سال به اختلاف نظرهایی با احمدی نژاد رسید که رئیس دولت چاره ای جز برکناری یک باره این وزیر آنهم در قالب طرحی به نام ادغام ندید.
برخی می گویند تصمیم دولت برای ادغام نفت در نیرو در تصویب اولیه تنها به این دلیل بوده که میرکاظمی از دولت کنارگذاشته شود.استدلالی که با عدم حضور میرکاظمی در مراسم تودیع اش پررنگ تر شد.البته نوشتن پارچه ای تحت عنوان وزیر اسبق وزارت نفت و نصب آن در محل مراسم توسط روابط عمومی وزارت نفت به شایعاتی در خصوص آنکه میرکاظمی معتقد بوده که باید مراسم تودیع وی با احمدی نژاد صورت می گرفت و به همین دلیل در مراسم تودیع و معارفه حاضرنشده به این استدلال رنگ بیشتری داد.
در این بین،بهتر است رتبه چهارمین وزیر مناسب برای نفت را به سیدمحسن تسلطی اختصاص دهیم. وی در زمان معرفی به مجلس در پرونده مدیریتی خود از سال ۶۷تا ۷۸ریاست کل امور مهندسی و ساختمان طرحهای زیربنایی شرکت ملی صنایع پتروشیمی را داشت.ضمن آنکه در زمان معرفی تسلطی وی مدیر عامل و رییس هیأت مدیرهٔ سازمان منطقهٔ ویژهٔ اقتصادی پتروشیمی بود. پس از معرفی وی به مجلس شایعاتی همچون داشتن تابعیت دوگانه، زندگی برخی از فرزندان در کانادا و آمریکا و از همه مهمتر رأی دادن به معین مطرح گردید. اما ظاهراً مهمترین انتقاد نمایندگان اکثریت مجلس، عدم مشورت احمدینژاد با آنان پیش از معرفی او و معرفی کردن فردی که فراکسیون اکثریت با وی موافق نبودهاند بوده است.
براین اساس، محمد علی آبادی در رتبه پنجم و سعیدلو در رتبه ششم قرار می گیرند.اما اگر بخواهیم تنها سوابق کاری این دو نامزد پیشنهادی را مقایسه کنیم باید سعیدلو در مقام پنجم قراربگیرد.اما دلیل آنکه علی آبادی در رتبه پنجم قرار گرفت در سوابق مدیریتی و اجرایی این دو فعال اقتصادی است.سعیدلو اگرچه مسوولیت های بزرگی را تجربه کرده است اما نسبت به محمد علی آبادی از سوابق اجرایی و عمرانی کمتری برخورداراست.البته نباید فراموش کرد که این دو در لیست یاران نزدیک احمدی نژاد قراردارند.
صادق محصولی در انتهای لیست ما قرار می گیرد. اگرچه در حال حاضر محصولی از نظر سوابق مدیریتی نسبت به علی آبادی و سعیدلو تجربه اجرایی بیشتر دارد که این امر به واسطه انتصاب در مدیریت وزارت کشور و وزارت رفاه و تامین اجتماعی در دولت نهم و دهم است اما پیش از معرفی به عنوان نامزد ریاست جمهوری در سال 84 وی سوابق اجرایی و مدیریتی جدی در پرونده اش دیده نمی شود. البته شاید بد نباشد به انصراف محصولی برای گرفتن رای اعتماد از مجلس در سال 84 هم اشاره کرد.وی که با نظرسنجی سرانگشتی هم می دانست رای اعتماد از مجلس برای نشستن برکرسی وزارت نفت خیالی خام است در دقیقه های آخر با ارسال نامه ای به مجلس از تصمیم خود برای مدیریت نفت انصراف داد و احمدی نژاد باز هم در مقامی قرارگرفت که برای سومین بار وزیری دیگر را برای نفت معرفی کند.انصراف در شرایط بحرانی برای یک مدیر که باید در تمام تصمیمات خود واژه ای به نام ریسک را لحاظ کند خطای کوچکی محسوب نمی شود و همین امر دلیل مهمی است که محصولی در صنعتی به نام نفت که تمام دقایق آن با ریسک مدیریت می شود باید مقام آخرین نامزدی را به دوش بکشد که می توانست نفت را مدیریت کند./22131
نظر شما