توی یک کارگاه عمرانی کنار یک روستا کار میکردم از روستا یک بز خریدم و آوردم شهر برای ذبح ولی از دستم فرار کرد و رفت روی پشت بام ، تمام اهالی محل دنبال بز گذاشته بودند و اون هم براحتی از دیوارها پائین و بالا میرفت و از یک پشت بام به دیگری میپرید و... تا بالاخره در طی یک عملیات هماهنگ محاصره و دستگیر شد 😁
نظر شما