در جوامع توسعه یافته، جرم هرقدر هم که سنگین، شنیع و اسفناک باشد، معذلک فریادهای زیادی برای خونخواهی، انتقام و نابودی مجرمین و متهمین سر داده نمیشود.
برعکس در جوامع توسعهنیافته، در بسیاری از موارد بدون آنکه جرم و اتهام مجرم و متهم مشخص شده باشد، یا یک دادگاه صالحه به اتهام رسیدگی کرده باشد، فریاد مجازات، عقوبت، انتقام و نابودی متهم بر میخیزد که در اصطلاح حقوقی به آن «محاکمه توسط مطبوعات» یا «محاکمه توسط افکار عمومی» میگویند.
یعنی قبل از آنکه جرم متهم در یک دادگاه صالحه رسیدگی شده باشد، مطبوعات، رسانهها و افکار عمومی، متهم یا مجرم را محاکمه کرده و رای هم صادر کردهاند. در اینگونه موارد، مطبوعات و افکار عمومی خواهان اشد مجازات متهم میشوند در حالیکه محاکمه او در دادگاه هنوز شروع نشده است.
برخلاف تصور رایج، در بسیاری از موارد «محاکمه توسط مطبوعات» یا «محاکمه توسط افکار عمومی» سرشار از بغض، کینه، احساسات، عواطف، فرصت طلبیها و سوءاستفادههاست. زنهار که عنان قضاوت را به جای سپردن به قوه قضائیه به افکار عمومی، سیاستمداران و مطبوعات بسپاریم. سپردن قضاوت به احساسات افکار عمومی و برعکس دخالت ندادن عواطف و احساسات عمومی دقیقاً همان مرزی است که میان جوامع توسعه یافته و توسعه نیافته میتوان تمییز داد.
در جامعه ما در مواردی به جای داوری و قضاوت صحیح وبیطرفانه حقوقی، امواج و احساسات به راه افتاده است که به قضاوت مینشیند و حکم هم صادر میکند. در این میان اشکال اساسی آن است که در بسیاری از موارد این احساسات منبع و منشأ غیرحقوقی دارد.
به عنوان مثال میتوان به صدور احکام اعدام برای متجاوزان به عنف خمینی شهر اشاره کرد. آیا اگر آن موج انزجار افکار عمومی علیه حادثه خمینیشهر به راه نیفتاده بود، به این سرعت این احکام اعدام هم صادر میشد؟
اعدام فاضل خداداد و حبس سنگین شهرام جزایری موارد دیگر محاکمات توسط افکار عمومی و محکومیت متهم به منظور بهرهبرداری و پاسخدهی و همراه و همنوا شدن با افکار عمومی بودند چرا که مطبوعات و رسانهها در جوامع توسعهنیافته مطالبی را به افکار عمومی منتقل میکنند و بالطبع خواهان اشد مجازات میشوند؛ مطالبی که با انگیزههای خاصی به افکار عمومی منتقل شده و معلوم نیست چقدر دقیق، درست و منصفانه هستند.
دقیقاً به همین دلیل است که در جوامع توسعهیافته زمام قضاوت را به دست افکار عمومی نمیسپارند چون افکار عمومی ممکن است از روی تعصبات، بغض و عطش انتقامگیری عمل کند.
تقاضای کشتن اسفندیار رحیممشایی در عین خواندن «یهودی و یهودیزاده » هم مثال دیگر «محاکمه توسط افکار عمومی» است. در این میان مسئله اصلی محاکمه و محکومیت توسط افکار عمومی و احساسات
جامعه است که برای نشان دادن تفاوت میان جامعه خودمان و جوامع دیگر، به ذکر مثال نروژ میپردازیم. جنایت آندروس برینگ(حمله کننده به اردوگاه نوجوانان در نروژ) انصافاً تکاندهنده بود، اما نه مطبوعات نروژ و نه سیاستمداران آن کشور سعی نکردند از عواطف و احساسات مردم در آن قضیه بهرهبرداری کنند یا عواطف و احساسات آنان را برانگیزند.
هیچ سیاستمدار نروژی اعم از مخالف یا موافق دولت سعی نکرد از آن جریان بهرهبرداری سیاسی کند و هیچ یک قانون را به دست خود نگرفتند و به خودشان اجازه ندادند در مسند قضاوت بنشینند.
واکنش این محافل در نروژ را میتوان با واکنش محافل سیاسی ایران مقایسه کرد. در مواردی هنوز متهمی به دادگاه نرفته، خواهان مجازاتش میشوند یا در حالی که جرم رقیب یا مخالف سیاسی هنوز در هیچ دادگاهی به اثبات نرسیده، خواهان ریختن خون او میشوند.
به یادم دارم در جوانی به همراه مرحوم ابوی برای مراسم شب احیا پای منبر رفته بودیم. خطیب مجلس میگفت که فردای بعد از ضربت خوردن،مولا(ع) در همان حال به حسنین(ع)میگویند که مراقب حال ابنملجم باشید و میپرسند که آیا به او شیر دادهاید یا نه؟
منبع: آرمان روابط عمومی
نظر شما