دزدان، مسافر پایتخت را پای چوبه دار بردند
روزنامه ایران نوشت: دزدان کیفقاپوقتی در پایانه مسافربری جنوب ساک دستی مسافر زاهدان - تهران را به سرقت می بردند، تصور نمیکردند به دنبال این سرقت صاحب ساک را پای چوبه دار خواهند برد.
نیمه دوم سال 88 مأموران پلیس هنگام گشت در پایانه جنوب تهران دو پسر جوان را دیدند که به یک مرد مسافر هجوم برده و ساک دستیاش را سرقت کردند. مأموران با مشاهده این صحنه در عملیات ضربتی دزدان را به دام انداختند.در ادامه تحقیقات مشخص شد مرد مسافر از زاهدان به تهران آمده بود تا ساک را به فردی تحویل دهد، اما طعمه دزدان شده بود.از سوی دیگر مأموران پس از بررسی محتویات داخل ساک با محموله یک کیلو و 35 گرم «شیشه» و مقداری تریاک که به شکل ماهرانهای در جداره ساک جاسازی شده بود، روبهرو شدند.
دزدان که تازه متوجه شده بودند به کاهدان زدهاند، با گریه و التماس به مأموران گفتند: صاحب ساک را نمیشناسند. ضمن اینکه 20 روز قبل از زندان آزاد شده و هیچ ارتباطی با قاچاق مواد مخدر ندارند.مأموران نیز پس از بررسی سوابق آنها دریافتند کیفقاپها هیچ ارتباطی با ماجرای مواد مخدر ندارند. در نتیجه پرونده دزدان از مرد مسافر تفکیک و برای رسیدگی به دادسرای جنایی فرستاده شد.
پرونده مرد مسافر نیز برای رسیدگی به دادگاه انقلاب تهران ارجاع شد.سپس متهم در دادگاه انقلاب تهران با حضور نماینده دادستان تهران و وکیل مدافع تسخیری پای میز محاکمه ایستاد. او در دفاع از خود گفت: «من و برادرم در یک کارگاه سنگبری در حوالی زاهدان کار میکردیم. اما متأسفانه ورشکسته شده و نتوانستیم بدهیهایمان را بپردازیم. در نتیجه طلبکاران حکم جلب برادرم را گرفتند. همسرش نیز با داشتن یک دختربچه او را ترک کرد. یک روز هم باخبر شدم مأموران برادرم را دستگیر و زندانی کردهاند. به همین خاطر با چهار طلبکار تماس گرفته و با التماس از آنها خواستم به برادرم فرصت یک سالهای بدهند تا او بدهیاش را بپردازد. اما پس از گفتوگوهای طولانی فقط یک ماه مهلت دادند. در جریان همین ماجرا به سراغ یکی از دوستان قدیمی ام به نام جمشید رفته و کمک خواستم. چند روز بعد جمشید با من تماس گرفت و گفت قصد کمک به برادرم را دارد. بعد هم گفت در صورتی که چند ساک حاوی لباس را به تهران و چند شهرستان ببرم پولدار خواهم شد و میتوانم بدهی برادرم را بپردازم. چند روز بعد هم او فردی را نزد من فرستاد و یک بلیت اتوبوس به تهران و یک ساک لباس و مبلغ 200 هزار تومان پول به من داد و گفت: «در ترمینال جنوب فردی ساک را تحویل خواهد گرفت. وقتی در تهران از اتوبوس پیاده شدم دو جوان به طرفم حمله کرده و ساک را دزدیدند که مأموران دستگیرشان کردند. اما متأسفانه مأموران موفق به شناسایی جمشید یا فردی که قرار بود ساک را تحویل بگیرد نشدند!»
پس از پایان جلسه محاکمه، دادگاه متهم را به اتهام نگهداری و حمل یک کیلو و 35 گرم ماده مخدر «شیشه» به اعدام محکوم کرد.پرونده نیز با اعتراض متهم برای رسیدگی نهایی به دیوان عالی کشور ارجاع شد.
دو سال پی در پی، هر روز حداقل یک کیف میقاپیدم
روزنامه تهران امروز نوشت: کورس کیفقاپ با جوانی که با دیدن صحنه سرقت دست به تعقیب وی زده بود با تصادف سارق و دستگیری وی پایان یافت.
بعد ازظهر 20 مهرماه خودروهای عبوری میدان توحید شاهد دزدیده شدن کیف یکی از شهروندان که با پای پیاده در حوالی میدان در حال حرکت بود، شدند. در حالی که سارق جوان پس از ربودن کیف، سوار موتورسیکلت هوندای خود شده و شروع به گاز دادن آن کرد، داد و فریاد مالباخته مردی را که در حال عبور با یک موتور پولسار در آن حوالی بود به کمک ترغیب کرده و این شهروند وظیفه شناس با سرعت هرچه تمامتر شروع به تعقیب موتو رسارق کرد. دقایقی بعد سارق در حال مانور دادن در خیابان شادمان برای فرار از دست تعقیبکننده خود بود که یکمرتبه با یک خودرو سواری برخورد کرده و نقش بر زمین شد. جوان تعقیب کننده هم با داد و فریاد رهگذران را از جریان سرقت با خبر کرد که با کمک مردم سارق دستگیر شده و تحویل ماموران گشت کلانتری 118 ستارخان شد.
با تشکیل پرونده متهم به کارآگاهان مبارزه با کیفقاپی پلیس آگاهی تهران بزرگ تحویل شده و رسیدگی به اتهامات وی آغاز شد. کارآگاهان در تحقیقات خود دریافتند سارق جوانی به نام علی است که پیش از این در سالهای 82 و 84نیز به اتهام کیفقاپی و گردنبند قاپی روانه زندان شده است. با دعوت از شهروندانی که طی چند ماه اخیر اعلام کرده بودند توسط یک موتور سوار مورد کیفقاپی قرار گرفتهاند این افراد در اداره آگاهی حاضر شده و دهها نفر از آنها علی را بهعنوان سارق کیف یا گردنبند خود معرفی کردند.
علی با اعتراف به این سرقتها گفت: هر روز در محلههای مختلف شهربا موتور چرخ زده و صورت مهیا بودن شرایط کیف و گردنبند افراد را میقاپیدم. متهم افزود: پس از آزادی از زندان در سال 88 هر روز دست به سرقت زده و به طور متوسط روزانه یک سرقت یا حتی بیشتر انجام میدادم. مطابق اعترافات سارق بیشتر این دزدیها در محدوده بازار، خیابان فردوسی، خیابان ولی عصر، میدان منیریه و میدان 7 تیر رخ داده است. با این حساب احتمال داده میشود تعداد شاکیان این فرد بیش از 500 نفر باشد. بر طبق اطلاعات به دست آمده بیشترین مبلغ کیفقاپی این سارق 4 میلیون تومان و در چند مورد مبلغ سرقتی بین یک تا 3 میلیون تومان بوده است.
سرهنگ کارآگاه مهرداد یگانه رئیس پایگاه دوّم پلیس آگاهی تهران بزرگ با تایید این خبر از مالباختگانی که از سال 88 به بعد از آنان به شیوههای فوق سرقت شده دعوت کرده است تا جهت شناسایی متهم به پایگاه دوم پلیس آگاهی واقع در خیابان آزادی ـ خیابان زنجان شمالی مراجعه کنند.
معمای جنایت در دست های سوخته
روزنامه ایران نوشت: همزمان با دستگیری مظنون شماره یک پرونده قتل مرد مغازهدار که در خودرواش به آتش کشیده شده بود، تحقیقات جنایی وارد مرحله تازهای شد.
شامگاه پنجشنبه - 5 مهر امسال - مأموران کلانتری 131 شهرستان ری و آتشنشانان، به دنبال تماسهای مردمی از آتشسوزی خودروی پراید در محله ای خلوت حوالی خیابان فدائیان اسلام باخبر شدند.پس از اطفای حریق نیز آتشنشانان با جسد سوخته یک مرد در صندلی عقب روبهرو شدند. سپس با حضور قاضی «دانشور» - بازپرس کشیک ویژه قتل دادسرای شهرستان ری - و تیم بررسی صحنه جرم اداره دهم پلیس آگاهی تهران، تجسسهای ویژه جنایی در اینباره آغاز شد. کارآگاهان در ادامه دریافتند خودرو متعلق به مرد 40 سالهای به نام غفار - مقتول - بوده است. از سوی دیگر کارآگاهان در تحقیق از نگهبانان کارخانهای در نزدیکی محل قتل دریافتند زمان حادثه پسر جوانی که پیراهن کرم به تن داشته، از خودرو پیاده شده و فرار کرده است. بدینترتیب با بهدست آمدن این اطلاعات جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی انتقال یافت.
کارآگاهان در گام بعدی به تحقیق از همسر مقتول پرداختند. او نیز گفت: «شوهرم یک فروشگاه تزئینات لوازم داخل خودرو در رباطکریم داشت و همیشه اجناس مورد نیازش را از تولیدی پسر جوانی به نام «رضا» در خیابان فدائیان اسلام تهیه میکرد. روز حادثه نیز «رضا» با شوهرم تماس گرفت و گفت سفارشها را آماده کرده است. شوهرم نیز با 4 میلیون تومان پول نقد به دیدن او رفت. ساعتی بعد هم تلفنی تماس گرفت و گفت همراه رضا برای زیارت به قم میرود و بلافاصله نیز تلفنش بهطور عجیبی قطع شد. حدود پنج دقیقه بعد هم رضا چندینبار با پسرم تماس گرفت و گفت: «پدرت با من نیست.» حالا هم به خاطر تلفنهای مشکوکش به او مظنون هستیم.
کارآگاهان بلافاصله رضا را با دستور قضایی دستگیر کردند، اما وی منکر هرگونه جرمی شد، اما پس از مشاهده آثار سوختگی در دستهایش بازپرس پرونده با احتمال اینکه وی مرتکب جنایت شده باشد، دستور بازداشت متهم را صادر کرد. تحقیقات جنایی همچنان در اینباره ادامه دارد.
مرد خشمگین رباینده دخترش را کشت
روزنامه ایران نوشت: پدر دختر خردسال ربوده شده پس از کشتن آدمربا، خود را تسلیم پلیس کرد.
هفته گذشته مرد میانسالی به یکی از کلانتریهای شیراز رفت و از قتل دوستش خبر داد. بدینترتیب تیمی از مأموران، همراه بازپرس ویژه قتل شیراز رسیدگی به پرونده را آغاز کردند. آنها پس از حضور در محل حادثه با جسد مردی روبهرو شدند که گلویش با کارد بریده شده بود. مقتول لباس بیمارستان به تن داشت و چند ساعتی هم از مرگش گذشته بود.
عامل قتل درباره انگیزهاش گفت: مقتول رحمان نام داشت و از دوستان قدیمیام بود. اما متأسفانه از اعتمادم سوءاستفاده کرد و با همدستی چند تن دیگر دخترم را با انگیزه اخاذی ربود. پس از آزادی دختر بچهام، به دنبال راهی برای انتقام بودم که دیروز متوجه شدم او در جریان یک درگیری با ضربههای کارد مجروح شده و در بیمارستان بستری است. بلافاصله خودم را به آنجا رسانده و پس از ترخیص «رحمان» به بهانه حل اختلافهای قدیمی او را به محلی خلوت کشانده و با کاردی که همراه داشتم ضربهای به گلویش زدم.
45282
نظر شما