سه سوال و تکمله‌ بر انتخابات  یازدهم اسفند ۱۴۰۲: اندیشه‌هایی برای فردا  

گسستن چرخه‌ی استبداد-آشوب شاید مستلزم تجدید نظر در همین الگوی خاص برای عبرت‌آموزی از گذشته هم باشد. وقتی یک الگوی تحلیلی برای درس گرفتن از تجربه‌ها چند دهه است ثمرات تلخ می‌دهد، شرط عبرت گرفتن از تجارب این است که در خود آن الگو هم تجدید نظر کنیم.

تکمله‌ی یکم بر انتخابات یازدهم اسفند ۱۴۰۲: اندیشه‌هایی برای فردا

برخی خوانندگان یادداشت «انتخابات یازدهم اسفند ۱۴۰۲: اندیشه‌هایی برای فردا» سه پرسش انتقادی را در نقد این یادداشت آورده‌اند که ممکن است به ذهن دیگر خوانندگان هم رسیده باشد یا برسد. این سه پرسش را در این یادداشت و دو یادداشت بعدی نقل می‌کنم و پاسخ می‌دهم.

سوال نخست: این حکم که «امروز در ایران، گروه‌های درگیر در سیاست همگی در اقلیت اند» چه دلیلی دارد؟

پاسخ: این حکم که همه‌ی نیروها در اقلیت‌اند، از دو راه قابل تحقیق است. یکی، برگزاری انتخابات آزاد با مشارکت عموم جریان‌های سیاسی و رأی‌دهندگان. این راهی است که متاسفانه تا اطلاع ثانوی مسدود است. راه دوم تحلیل آرایش آماری جمعیت واجد صلاحیت برای رأی دادن بر اساس نتایج انتخابات است. من از این راه دوم رفتم به این نتیجه رسیدم که همه‌ی نیروهای سیاسی موجود در وضعیت کنونی در اقلیت اند. آن تحلیل را این‌جا می‌نویسم تا اگر خطاست، روشن بفرمایید:

- بین یک‌چهارم تا یک‌سوم واجدان شرایط به علل و دواعی و دلایل مختلف تقریبا هیچ‌وقت رأی نمی‌دهند (مجموعه‌ای از اقلیت‌ها که یک اقلیت ۲۵ تا ۳۰ درصدی را تشکیل می‌دهند)؛

- در این انتخابات حول‌وحوش ۴۰‌درصد واجدان شرایط (‌بیش‌وکم) رأی داده‌اند. حداقل سه‌چهارم و چه‌بسا چهارپنجم از این جمعیت رأی‌دهنده به مجموعه‌ای ناهمگن و متخاصم از اصول‌گرایان تند و کند رأی داده‌اند. معنایش این است که هیچ‌یک از این گروه‌های اصول‌گرا که رقیب یک‌دیگرند، اکثریت ندارند و هریک اقلیتی است کنار دیگر اقلیت‌ها.

- ۳۰ تا ۳۵ درصد باقی می‌ماند که می‌شد انتظار داشت رأی بدهند ولی به علل و دواعی و دلایل مختلف رأی ندادند. این ۳۰ تا ۳۵ درصد تقسیم می‌شود میان همه‌ی گروه‌های سیاسی باقی‌مانده‌ای که در این انتخابات نامزدی نداشتند و/یا انتخابات را تحریم کردند و/یا حامی و داعی عدم‌شرکت در انتخابات بودند (یعنی باز هم مجموعه‌ای از اقلیت‌ها).

بنابراین، با مجموعه‌ای از اقلیت‌ها مواجهیم.

تکمله‌ی دوم بر « انتخابات یازدهم اسفند ۱۴۰۲: اندیشه‌هایی برای فردا»

سوال دوم: معطوف به پاسخ پرسش نخست، آیا ما با یک اکثریت تقریبا ۶۰ درصدی حاصل مجموع دو گروهی که شرکت نکرده‌اند، مواجه نیستیم؟

پاسخ: نه، «مشارکت نکردن» این دو گروه که هریک تقریبا سی‌درصد واجدان شرایط اند، از یک قماش نیست. شرکت‌نکنندگان ابدی که بین ۲۵ تا ۳۰درصد اند، تابع علل و دواعی و دلایل متفاوتی «هیچ‌وقت» شرکت نمی‌کنند و حتی شرکت‌کننده‌ی بالقوه هم نیستند. ولی گروه ۳۰ تا ۳۵ ‌درصدی شرکت‌نکنندگان این دوره، شرکت‌کنندگان بالقوه‌اند. شرکت‌نکردن‌ این گروه دوم هم درست است که تابع علل و دواعی و دلایل مختلفی است، ولی دامنه‌ی همه‌ی این علل و دواعی و دلایل محدود است به فقدان احزاب یا تشکل‌هایی سیاسی که بتوانند ایشان را بازنمایی و نمایندگی کنند؛ اگر چنین احزاب یا تشکل‌هایی در میان ‌بودند، بخشی بزرگ از این گروه هم شرکت می‌کردند.

در تحلیل نهایی، در غیبت حداقلی از ویژگی‌های پیونددهنده‌ی‌ مشترک میان این ۶۰درصد، ایشان نمی‌توانند در قالب یک یا حتی دو اقلیت انتخاباتی منسجم و اثرگذار و قدرتمند تشکل ‌یابند، چه رسد به این که از ایشان یک اکثریت ۵۵ تا ۶۰ ‌درصدی ساخته شود.

(به تعبیری نظری‌تر، دو مجموعه صرفا به دلیل شباهت در یک کنش سلبی نمی‌توانند یک کل واحد را بسازند، یا به منزله‌ی یک کل در نظر گرفته شوند).

حجم و انسجام سی‌درصد شرکت نکنندگانی که در واقع، شرکت‌کنندگان بالقوه‌اند ممکن است بیشتر شود، ولی تغییر حجم و تغییر عاملیت این گروه صرفا تابعی از کنش‌های حکومت نیست و بیشتر به تشکل‌یابی‌های جدید که بتواند ایشان را نمایندگی کند بستگی دارد. بنابراین، هریک از این دو مجموعه‌ی تقریبا ۳۰درصدی‌ هم به نوبه‌ی خود، متشکل از گروه‌های اقلیت‌ اند.

تکمله‌ی سوم بر انتخابات یازدهم اسفند ۱۴۰۲: اندیشه‌هایی برای فردا

سوال سوم: در مجلس ششم بارها راه تعامل را تجربه کردیم و جواب نداد، و مهمتر اینکه در کشور کسی بهتر از آقای خاتمی برای تعامل و گفت وگو نمی‌شناسیم و می بینید که پاسخ ایشان را چگونه دادند که دیروز به رای ندادن رسید. این راهی که شما می‌روید راه طی شده و بی‌حاصل است. البته اگر از من بپرسید چه راهی جواب می دهد پاسخی ندارم اما برپایه من جرب المجرب حلت به الندامه فکر می کنم راه شما جواب نمی دهد چون ما باطرفی مواجهیم که قائل به گفت وگو و تعامل نیست و فعلا قدرتش را هم استوار می داند؟

پاسخ: درمورد نکته‌ای که در ذیل پیام‌تان نوشتید، نکته‌هایی هست که تفصیلش را می‌گذارم برای بعد. ولی اجمالا عرض می‌کنم که روزنه‌گشایی از طریق میانه‌روی و دوراندیشی به معنایی که مورد نظر است، مفهوما و مصداقا در کشور ما کمتر تجربه شده است، اگر اصلا تجربه شده باشد.

تجربه‌ی حاملان و عاملان و حامیان اصلاحات دهه‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ همگی در ذیل نسلی خاص از الگوهای موسوم به گذار به دموکراسی تعریف می‌شدند. همان‌طور که هانتینگتن و حواریان او توضیح می‌دادند، دموکراسی‌سازی پروژه‌ای بود خطی واجد چند مرحله که به‌مرور به شکست نیروهای مانع دموکراسی و حذف تقریبا کامل موانع دموکراسی و نهایتا به تثبیت و تحکیم دموکراسی می‌رسید. ضعف عملی و نظری این الگوها و نظریه‌ها به‌مرور با آزمون‌های پرهزینه‌ی بسیار در سراسر جهان احصا و آشکار شد.

میانه‌روی و دوراندیشی از راه روزنه‌گشایی مبتنی بر نسل متأخری از نظریات و الگوهای دگرگونی اجتماعی و سیاسی استوار است که این واقعیت را می‌پذیرد که خصوصا در رژیم‌های هیبریدی، نهادها و نیروهای تمرکزگرا، اقتدارطلب، مستبد، و پاددموکراتیک لزوما و تماما قابل‌حذف یا خنثی‌سازی نیستند. یعنی درجاتی از استبداد و اقتدارگرایی و حاملانش مؤلفه‌ی گریزناپذیر جامعه‌ی ما برای آینده‌ی رؤیت‌پذیر خواهد بود.

بهبود دموکراتیک در چنین رژیم‌هایی از راه تشکیل ائتلاف‌های حل‌مسأله‌ای، موقت، موضعی، و محلی می‌گذرد. این ائتلاف‌ها از گفت‌وگوهای انتقادی، هدفمند و مسأله‌محور میان نیروهای متمایل به میانه‌ی قطب‌نمای سیاسی (با پیشینه‌های ایده‌ئولوژیک و سیاسی مختلف و گاهی متضاد) شروع می‌شود و به‌مرور به توافق بر سر برخی برنامه‌های سیاسی و اجتماعیِ محدود و سپس بر سر برنامه‌های سیاسی و اجتماعیِ گسترده منتهی می‌شود.

انباشت این ائتلاف‌های حل‌مسأله‌ای در محور زمان به‌تدریج نیرویی می‌سازد که می‌تواند پایگاه اجتماعی خود را از میان همه‌ی‌ کسانی که در ساخت سیاسی نمایندگی و بازنمایی نمی‌شوند، جذب کند و برانگیزد (یعنی همان گروهی که موضوع بند ۵ یادداشت فوق است).

مایلم نکته‌ای را هم درمورد لزوم تجربه‌آموزی برای پرهیز از ندامت برآمده از آزمودن آزموده‌ها بیفزایم. تصور نمی‌کنم دوستان روزنه‌گشای ما درمورد ناکارآمدی‌های سیستم توهمی داشته باشند یا تصور کنند از کوشش برای گشایش این روزنه‌های تاریک و باریک، می‌شود در کوتاه‌مدت تغییری در این شرایط سخت و صلب ایجاد کرد.

هدف اصلی در این دست کوشش‌ها نوعی سوگردانی در مقام عبرت‌آموزی از گذشته است، نه چشم بستن بر آن‌ها یا بر اعتبارشان. عبرت‌آموزی از گذشته در ذهن و ضمیر جمعی ما دهه‌هاست که تابع الگویی خاص بوده است. احتمالا این الگوی خاص برای عبرت‌آموزی خودش بخشی از منطق درونی چرخه‌ی استبداد-آشوب است. گسستن چرخه‌ی استبداد-آشوب شاید مستلزم تجدید نظر در همین الگوی خاص برای عبرت‌آموزی از گذشته هم باشد. وقتی یک الگوی تحلیلی برای درس گرفتن از تجربه‌ها چند دهه است ثمرات تلخ می‌دهد، شرط عبرت گرفتن از تجارب این است که در خود آن الگو هم تجدید نظر کنیم. در مطلب زیر، دوست عزیز و فاضل، آقای جواد روح، پس از انتشار بیانیه‌ی روزنه‌گشایی و پیش از برگزاری انتخابات، از جهتی دیگر به همین نکته اشاراتی سودمند آورده‌اند.

بیشتر بخوانید:
انتخابات اسفند ۱۴۰۲؛ اندیشه‌هایی برای فردا
چه راهی برای ایران باقی مانده ؟ / فراخوان به نیروهای ایران‌دوست
نقد تغییرخواهی رهبر اصلاحات و رفراندوم خواهان / در برابر روش های انتقام‌جویانه «نبخش و فراموش هم مکن!»
ببینید/ سوال‌های یک میلیون دلاری ایران چه هستند؟ / حکومت هم جواب چه باید کرد را ندارد / این وضعیت، خواستنی نیست
ببینید/ سرکوب تکثرات یا همنشین کردن آن ها، کدام نتیجه بهتری دارد؟


216216

کد خبر 1879724

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =