به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، نشست نقد و بررسی کتاب «روبسپیر؛ سرگذشت یک انقلابی» اثر پیتر مکفی (نشر مد)، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ با حضور محمد مالجو اقتصاددان، پژوهشگر حوزه اقتصاد سیاسی و مترجم، علی معظمی استاد فلسفه و علوم اجتماع، نویسنده و مترجم و علیرضا اسماعیلپور مترجم کتاب در کتابفروشی دی برگزار شد.
محمد مالجو نخستین سخنران این نشست بود. وی در این نشست، با تمرکز بر جنبه بیوگرافینویسی کتاب و بررسی نقش روبسپیر در دوره «وحشت»، به تحلیل روایت نویسنده پرداخت. او گفت برخلاف تصور رایج، پیتر مکفی نویسنده کتاب، نه تصویری هیولایی از روبسپیر ارائه میدهد و نه او را تبرئه میکند، بلکه تلاش دارد با نگاهی واقعگرا و چندعاملی، دوره ترور و خشونت پس از انقلاب فرانسه را تحلیل کند.
وی گفت: تاریخنگاریهای تقلیلگرا که روبسپیر را به عنوان مغز متفکر دوره وحشت، روانپریش، معتاد به اعدام و دیوانه قدرت معرفی کردهاند، چنین روایتهایی در خدمت توجیه سیاسی نیروهای همعصر انقلاب یا جریانهای پساانقلابی بودهاند. ژروندَنها، ترمیدوریها و سلطنتطلبان، هر یک با اهداف متفاوتی، روبسپیر را به عنوان نماد خشونتهای انقلابی برجسته کردهاند.
او افزود: تاریخنگاری تقلیلگرا تنها بر شخصیت تاریخی تمرکز میکند و نقش ساختارهای اجتماعی، نهادهای سیاسی و شرایط بینالمللی را نادیده میگیرد. در مقابل، مکفی با استناد به تاریخنگاریهای واقعگرا، تلاش میکند نقش عوامل متعددی را در شکلگیری دوره وحشت برجسته کند.
مالجو گفت: جنگهای خارجی، جمهوری نوپای فرانسه را در وضعیتی محاصرهشده قرار داده بود و این، خشونتهای داخلی را در قالب دفاع از انقلاب مشروع جلوه میداد. شورشهای داخلی نظیر شورش وانده نیز از دیگر عوامل تشدید خشونت بودند. رقابتهای جناحی در کنوانسیون، فشار طبقات فرودست نظیر سانکولوتها، و عملکرد نهادهایی چون کمیته امنیت عمومی و دادگاههای انقلابی، همگی در بروز خشونت و ترور نقش داشتند.
او تأکید کرد: مکفی، ضمن پذیرش نقش روبسپیر در نظام ترور، او را تنها بازیگر این عرصه نمیداند و تلاش میکند جایگاه او را در دل ساختارهای تاریخی و سیاسی زمانهاش تحلیل کند. به گفته مالجو، این روش، نه روبسپیر را تبرئه میکند و نه خشونت را تقدیس، بلکه تبیین میکند که چگونه او از گفتمان «فضیلت انقلابی» برای حذف رقبا بهره گرفت و در ایجاد فضای سوءظن و خشونت سیستماتیک نقشآفرین بود.
در پایان، محمد مالجو ارزش اصلی کتاب را نه فقط در محتوای آن، بلکه در روششناسی آن دانست. او گفت: این اثر با استفاده از گنجینه تاریخنگاری واقعگرا، روایتی چندلایه و غیرشخصی از یکی از پیچیدهترین دورههای تاریخ انقلاب فرانسه به دست میدهد؛ روایتی که میتواند الهامبخش بازاندیشی در باب رخدادهای مشابه در تاریخ معاصر خود ما نیز باشد.
خشونت انقلابی و تصویر روبسپیر در آینه
علی معظمی، پژوهشگر فلسفه دومین سخنران این نشست بود. وی در ابتدا اظهار کرد: هیچ تخصصی در زمینه انقلاب فرانسه ندارم، اما مسئله خشونت انقلابی و اینکه چرا و چگونه بروز میکند، مرا به مطالعه این اثر کشاند. او تأکید کرد که بسیاری از نظریههای مربوط به خشونت انقلابی، به رغم شکلگیری بر بستر تاریخی خاص، در قالبی فرازمانی عرضه میشوند؛ به نحوی که هر انقلابی، گویی محکوم به ظهور خشونت است.
معظمی با ارجاع به دیدگاه هانا آرنت در کتاب «انقلاب»، دو نوع انقلاب را از نظر او بازخوانی کرد: انقلابی که از دل نیازمندی و فقر برمیخیزد و ناگزیر به خشونت آلوده میشود، و انقلابی که کنشگران آن، هویتهای جمعی سامانیافته با خواست عاملیت سیاسی و آزادی هستند. از نظر آرنت، انقلاب فرانسه در دسته نخست قرار میگیرد، و انقلاب آمریکا در دسته دوم. به گفته معظمی، پرسش اصلی در مواجهه با کتاب «روبسپیر» آن است که چگونه میتوان بر مبنای زندگینامهی روبسپیر، به تصویری از منشأ خشونت انقلابی رسید؟ و آیا میتوان از این رهگذر، داوری منسجمی درباره نسبت خشونت با ضرورتها، ایدئولوژی و شخصیتهای تاریخی بهدست داد؟
وی گفت: این اثر، روایت زندگی کودکی است که در خانوادهای آشفته به دنیا میآید، مادرش در کودکی فوت میکند و پدر نیز فرزندان را ترک میکند. روبسپیر در جوانی، در مدرسهای ممتاز در پاریس تحصیل میکند و سپس به وکالت میپردازد.
او گفت: تصویر ترسیمشده در کتاب، روبسپیر را شخصیتی متأثر از دو سرچشمه فکری معرفی میکند: نخست اندیشههای روشنگری، بهویژه روسو، و دوم آموزههای جمهوریخواهان رومی باستان که بر فضیلت سیاسی تأکید میکردند. این دو منبع، چارچوبی برای درک عدالت، آزادی، و جمهوریخواهی در ذهن روبسپیر پدید میآورند.
او اشاره کرد: یکی از سخنرانیهای تأثیرگذار روبسپیر در دفاع از حرامزادگان است؛ کسانی که از نظر جامعه فرزندان نامشروعاند، اما خود گناهی نکردهاند. روبسپیر در این سخنرانی، علیه نابرابریهای ساختاری و تحقیر اجتماعی فریاد میزند. معظمی همچنین تأکید کرد که نویسنده با احتیاط از تحلیلهای روانشناسانه فاصله میگیرد و داوریهای سادهانگارانه درباره منشأ روانی خشونت را نقد میکند.
او روند ورود روبسپیر به عرصه سیاست را اینگونه شرح داد: «پس از بازگشت به زادگاهش و فعالیت به عنوان وکیل، روبسپیر به دلیل دفاع از محرومان و نقد اشراف، جایگاهی در فرهنگستان سلطنتی آراس کسب میکند، اما رفتهرفته با ساختارهای قدرت محلی درگیر میشود. نویسنده با نقل نمونههایی از دعاوی حقوقی و سخنرانیهای روبسپیر، نشان میدهد که چگونه آموزههای نظری او به کنش عملی بدل میشوند.»
در بخش پایانی سخنانش، معظمی به وقایع منتهی به انقلاب فرانسه پرداخت و اشاره کرد: در سال ۱۷۸۹، فرمان برگزاری شورای عمومی طبقات، که پس از یک وقفه طولانی صادر شد، زمینهساز بروز بحرانهای اجتماعی شد. روبسپیر در این مرحله، مدافع خودنمایندگی مردم اهل پیشه و محرومان بود. تأکید او بر مشارکت مستقیم، در برابر ساختار اشرافمحور شورا، از ویژگیهای مهم کنشگری سیاسی او در آستانه انقلاب است.
به باور علی معظمی، نویسنده در «روبسپیر» توانسته است ضمن پرهیز از سادهسازیهای روانشناسانه یا تحلیلهای یکسویه، تصویری پیچیده، انسانی و چندوجهی از روبسپیر ارائه دهد؛ شخصیتی که در برزخ میان فضیلت، ضرورت و خشونت، نقش تاریخیاش را ایفا میکند. این کتاب، خواننده را به تأملی جدی درباره خاستگاه و سرنوشت خشونت انقلابی فرا میخواند.
انقلاب رخدادی پاریسی بود و ضدانقلاب، رخدادی شهرستانی
در پایان نشست علیرضا اسماعیلپور، مترجم کتاب، سخنانی درباره اهمیت این اثر و جایگاه تاریخی انقلاب فرانسه بیان کرد. او گفت: عنوان کتاب که من آن را «نامگذاری بزرگ» میخوانم، نه فقط به خاطر محتوای پژوهشی این اثر، بلکه به دلیل اهمیت تاریخی انقلاب فرانسه است که از سال ۱۷۸۹ تاکنون، همواره در حال اثرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم بر جوامع گوناگون بوده است. برای ما ایرانیان، خواندن تاریخ انقلاب فرانسه فرصتی برای درک بهتر ماهیت شرایط انقلابی است؛ اینکه بسیاری از دشواریها و دوگانههای این موقعیتها، هرچند از خاستگاههای متفاوتی پدید میآیند، اما معمولا به نتایجی مشابه ختم میشوند.
وی افزود: این کتاب بر زندگی شخصی و سیاسی روبسپیر متمرکز است و از پرداختن به برخی مقاطع مهم انقلاب صرفنظر کرده، چرا که روبسپیر در آنها نقشی نداشته است. برای نمونه، رویداد مهم فتح باستیل در کتاب تنها به صورت گذرا ذکر شده، در حالی که این واقعه نقطه عطفی در انقلاب فرانسه بود؛ واقعهای که هنوز هم روز فتح آن، ۱۴ ژوئیه، به عنوان روز ملی فرانسه گرامی داشته میشود.
اسماعیلپور گفت: واقعهای چون فتح باستیل نه صرفا به دلیل آزادسازی چند زندانی گمنام، بلکه به سبب وجه نمادین آن و فروپاشی اقتدار سلطنتی اهمیت تاریخی دارد. این شورش در واکنش به برکناری ژاک نکر، وزیر محبوب مردم، از سوی شاه آغاز شد. مردمی که امیدوار بودند نکر بتواند آنها را از بحران اقتصادی بیرون بکشد، با کنار گذاشتن او، اعتراض خود را از طریق فتح نماد سلطنت، یعنی باستیل، ابراز کردند.
وی اظهار داشت: همانطور که در ادبیات تاریخ انقلاب آمده، انقلاب رخدادی پاریسی بود و ضدانقلاب، رخدادی شهرستانی. این تفاوت در خاستگاه اجتماعی و جغرافیایی دو نیرو، در تکوین و فرجام انقلاب نیز اثرگذار بود.
مترجم کتاب در ادامه به ریشههای فکری و ساختاری انقلاب فرانسه پرداخت و گفت: بیش از ۱۵۰ سال بود که شورای عمومی طبقات در فرانسه تشکیل نشده بود. وقتی که در آستانه ورشکستگی، شاه ناچار شد این شورا را احیا کند، تصور میکرد میتواند با جذب حمایت طبقه سوم، در برابر اشراف ایستادگی کند. در حالی که این اقدام عملا فضا را برای تغییر بنیادین فراهم کرد. ترکیب نمایندگان، که اغلب از طبقه سوم و بدون پیشینه موروثی بودند، به شکلی بود که در عمل خواستهای اقتصادی جای خود را به خواستهای سیاسی داد؛ ازجمله مطالبه تدوین قانون اساسی.
اسماعیلپور برای تبیین عمق و سابقه اجتماعی این انقلاب، به اثر معروف «آینهای در دست» اثر باربارا تاکمن اشاره کرد و گفت: تاکمن در این کتاب نشان میدهد که بذرهای انقلاب فرانسه حتی از قرن چهاردهم میلادی کاشته شده بودند؛ ازجمله در جریان شورش ژاکری در سال ۱۳۵۸. به بیان تاکمن، این شورش خشن دهقانی، که سرکوب شد، نشاندهنده خشم متراکم مردمی بود که قرنها مجال سخن گفتن نداشتند. این همان خشمی است که در قرن هجدهم در باستیل فوران کرد.
او اظهار داشت: تجربه انقلاب فرانسه نشان میدهد که هرگاه حاکمیت سعی کند مرزهای طبقاتی و اجتماعی را بدون زمینهسازی مناسب از بین ببرد، تعادل اجتماعی دستخوش بحران میشود. بسیاری از انقلابات پس از آن نیز، ازجمله انقلاب روسیه یا ایران، درگیر همین الگوی تکرارشونده بودهاند؛ خشونت، جنگ داخلی، و سپس ورود به جنگ خارجی.
وی در پایان گفت: آنچه روبسپیر را از دیگر رهبران انقلابی متمایز میکند، نه قدرتطلبی صرف، بلکه شیدایی آرمانگرایانه اوست. از نوجوانی، در آثار و نامههایش نشانههایی از شیفتگیاش به مفاهیمی چون جمهوری، عدالت و آزادی دیده میشود. حتی در سالهای نوجوانی، شبها با کتاب سیسرون به خواب میرفت. این نوع تعلق خاطر به ایدهها، اگرچه ممکن است بهخودیخود نجاتبخش نباشد، اما آن را باید در تکوین شخصیتهای تاریخساز همچون روبسپیر جدی گرفت.
۲۵۹
نظر شما