نرگس کیانی: از بامداد جمعه، ۲۳ خرادماه ۱۴۰۴ به اینسو، در پی حمله اسرائیل به خاک ایران، آنچه در جریان است نه فقط جنگ نظامی که جنگ رسانهای است. این نکتهای است که مجید رضائیان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم به آن اشاره میکند و میگوید منهای روز اول که فضا فوقالعاده نظامی بود در روزهای بعد با افزودهشدن فضای سیاسی، هم جنگ نظامی و هم جنگ رسانهای در جریان بوده است. آن هم رسانههایی که نه در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای که در عرصه پروپاگاندا تعریف میشوند و آنچه برایشان اهمیت دارد، به خواست اسپانسرهایشان، تبلیغات سیاسی و جنگ روانی است.
رضائیان ترجیح میدهد برای تحلیل نقش پررنگ این رسانهها، به عوامل موثر در کسب مرجعیت رسانهای نقبی بزند. او از همین زاویه، چرایی از دست رفتن مرجعیت رسانهای در داخل و واگذاری آن را به خارج از کشور ارزیابی میکند. نکتهای که پیش از این نیز بارها در مورد آن هشدار داده شده بود و فقدانش در بزنگاهی چون جنگ بیش از پیش به چشم میآید. چگونگی عملکرد رسانههای بینالمللی و رسانههای فارسیزبان خارج از کشور در این وضعیت بحث دیگری است که رضائیان به آن میپردازد. مهمترین نکتهای که او در مورد رسانههای بینالمللی به آن اشاره میکند توانایی برخی از آنها در جریانسازی خبری است. آن هم به یک دلیل مشخص؛ برخورداری از مرجعیت رسانهای.
این استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم رسانههای فارسیزبان خارج از کشور را نیز به دو دسته تقسیم میکند. آنهایی که میتوان عملکردشان را در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای ارزیابی کرد و آنهایی که به خواست اسپانسرهایشان در عرصه تبلیغات سیاسی و جنگ روانی کار میکنند. رضائیان معتقد است اگرچه به رسانههای دسته اول هم میتوان انتقاداتی را وارد ساخت ولی آنها دست کم در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای مشغول کارند. در حالی که رسانههای دسته دوم اساسا نمیتوانند محل بحث باشند و در چهارچوب تبلیغات سیاسی و جنگ روانی تعریف میشوند. مثال رضائیان برای این دسته، تلویزیون فارسیزبان ایراناینترنشنال است که عملکردش پس از حمله اسرائیل به ایران به دفعات مورد انتقاد قرار گرفته است.
سه عامل دخیل در کسب مرجعیت رسانهای
عامل نخست؛ یافتن پاسخی برای چگونگی و چرایی
مجید رضائیان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم «عوامل سهگانه در کسب مرجعیت رسانهای»، «از دست رفتن آن در داخل»، «واگذاریاش به خارج» و «به چشم آمدن فقدانش را در بزنگاهی چون جنگ» اینطور تحلیل میکند: «من این بحث را از سه زاویه مورد بررسی قرار میدهم، تا هم به سوال شما پاسخ داده باشم و هم نگاه خود را به موضوع تبیین کرده باشم. اینها زاویههایی هستند که در تجربههای موفق جهانی در بحث مرجعیت رسانهای مورد توجه قرار دارند. نخستین زاویه، رها نکردن اطلاعات پس از پیگیری است. رسانههایی به مرجعیت میرسند که به جستوجوی پاسخ سوال Follow up news میپردازند. سوالی که در ژانر روزنامهنگاری تحلیلی قرار میگیرد. روزنامهنگاری تحلیلی بر دو عنصر داینامیک به نامهای «HOW?» و «WHY?»؛ چگونگی و چرایی تاکید میکند. دو عنصر داینامیک که در کنار چهار عنصر استاتیک، عناصر ششگانه روزنامهنگاری را شکل میدهند. فراموش نکنید، هیچ رسانهای مرجع نشده است مگر آن که به سراغ این دو عنصر داینامیک رفته باشد و به سوال Follow up news پاسخ داده باشد. در غیر این صورت هیچگاه موفق به کسب مرجعیت نمیشود. چراکه پس از وقوع هر رخدادی، همگان به دنبال پاسخ این سوالات میگردند که آن رخداد چگونه و چرا به وقوع پیوسته است؟ از میان رسانههای متعدد، رسانهای که پاسخ این دو پرسش را بیابد تبدیل به رسانه مرجع میشود و دیگر رسانهها، نه. ضمن این که ژانر مسلط روزنامهنگاری از دهه ۹۰ میلادی به این سو؛ از آغاز همگانی شدن اینترنت وب۱ در دنیا، ژانر روزنامهنگاری تحلیلی است. این زاویه نگاه نخست است که متاسفانه باید بگویم ما نسبت به آن قصور ورزیدهایم. ما در زمینه پیگیری عناصر داینامیک روزنامهنگاری قوی عمل نکردهایم و به شدت نیازمند تقویت این دو عنصر هستیم. عناصری که ضعف یا قوتشان موجب میشود رسانهای مرجع شود و رسانهای دیگر نه، رسانهای هم مرجعیت خود را از دست بدهد و آن را به خارج از کشور واگذار کند.»
عامل دوم؛ فراهم آوردن بستر مغایر
چه رسانهای تبدیل به رسانه مرجع میشود؟ رسانهای که پذیرفته است باید به نظرات گوناگون احترام بگذارد. به عبارت دیگر، نظرات گوناگون را به شکلی جامع پوشش دهد. رضائیان توضیح در خصوص زاویه دوم را اینطور آغاز میکند و ادامه میدهد: «شما تا زمانی که یک رویداد را فقط در یک بستر بررسی میکنید به مرجعیت رسانهای نخواهید رسید. چراکه هر رویداد نیازمند بررسی از بستر مغایر نیز هست. آنچه در علم فلسفه با آن مواجهایم امور مغایر، امور ضدین و امور نقیضین هستند. ما در روزنامهنگاری با امور ضدین و نقیضین خیلی سروکار نداریم اما با امور مغایر برای بررسی زوایای گوناگون یک رویداد، سروکار داریم. پس شما زمانی که به بررسی زوایای گوناگون یک رویداد پرداختید مرجعیت رسانهای مییابید و زمانی که چنین نکردید، مرجعیت رسانهای نمییابید.»
عامل سوم؛ گستردگی دایره پوشش خبری
رضائیان در توضیح زاویه سوم میگوید: «زاویه سوم شاید در دنیای وب۳ یا وب هوشمند به واسطه تبدیل شدن AI به دستیار روزنامهنگاران، تغییر شکل بدهد. با این حال باید پذیرفت که مرجعیت رسانهای به گستردگی دایره پوشش خبری وابستگی مستقیم دارد. به عبارت دیگر هرچه دایره پوشش خبری گستردهتر باشد احتمال کسب مرجعیت رسانهای بیشتر است. برای گستردهتر شدن دایره پوشش خبری نیز نیازمند منابع و تیم خبری هستیم تا بهعنوان مثال عکسی چون عکس مشهور سونامی اندونزی از دلش بیرون بیاید. اگر سوالتان این است که آیا میتوان بدون پوشش گسترده خبری به مرجعیت رسانهای دست یافت؟ پاسخ قطعا منفی است. من آنچه در این خصوص میگویم از سر تامل و بهواسطه شناختم از رسانه است. وقتی از پوشش گسترده خبری صحبت میکنیم منظورمان این است که یک رسانه، در حداقلیترین شکل ممکن، شامل کمتر از ۱۵۰ رابط و دفتر نباشد. در غیر این صورت، صحبت از مرجعیت رسانهای شوخی است. ما میدانیم که امروزه تکنولوژی AI بسیاری از امور و ازجمله پوشش خبری را تحت شعاع قرار داده است. اکنون اما بحث ما در این خصوص نیست وگرنه در مورد عرصه هوش مصنوعی و ظهور روزنامهنگاری رباتیک صحبت بسیار است. آنچه من اکنون میگویم نظر به شرایط کنونی است. در شرایط کنونی هیچ رسانهای نمیتواند با کمتر از حداقل ۱۵۰ رابط و دفتر مرجعیت رسانهای به دست آورد. اگر هم چنین ادعایی کند چیزی بیش از یک شوخی با مفهوم مرجعیت رسانهای نیست.»
رضائیان با بیان این که «برای ارزیابی علل کسب یا عدم کسب مرجعیت رسانهای باید به بررسی این سه زاویه پرداخت» ادامه میدهد: «درواقع باید به این سوال پاسخ داد که آیا در این سه زمینه قوی عمل کردهایم یا خیر؟ ما در هر سه زمینه ضعیف عمل کردهایم و عملکردمان در حد کسب مرجعیت رسانهای نبوده است. ما حاضر نیستیم به سراغ دو عنصر داینامیک روزنامهنگاری تحلیلی؛ «HOW?» و «WHY? » برویم. حاضر نیستیم نگاه مغایر را دنبال کنیم و حاضر نیستیم مقدمات پوشش رسانهای گسترده را فراهم آوریم. در چنین شرایطی چه انتظاری جز از دست رفتن مرجعیت رسانهای میتوان داشت؟»
عملکرد رسانههای بینالمللی در پی حمله اسرائیل به ایران
با این حساب متوجه شدیم که ما هماکنون مرجعیت رسانهایمان را از دست دادهایم. در چنین شرایطی، یک؛ وضعیت کنونی را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟ و دو؛ رسانههای جهانی، در بزنگاههایی چون اعلان جنگ یک کشور علیه کشوری دیگر، چه برخوردی میکنند؟ رضائیان با بیان این که «پاسخ سوال نخست تقریبا روشن است» ادامه میدهد: «ما غافلگیر شدهایم. چراکه رسانههایمان در داخل ایران، آماده چنین بحرانی نبودهاند. رسانههای ما هرچند هماکنون همه تلاش خود را به صورت شبانهروزی به کار گرفتهاند، اما نمیتوان انکار کرد که بالای ۷۰ درصد مرجعیت رسانهای را به رسانههای خارج از کشور واگذار کردهاند.» مجیذ رضائیان در پاسخ به این که در چنین شرایطی رسانههای خارج از کشور چه برخوردی میکنند؟ میگوید: «رسانههای خارج از کشور هر زمان که اراده کردهاند، به خبرسازی پرداختهاند. همین هفته اخیر را در نظر بگیرید، منهای روز اول که فضا فوقالعاده نظامی بود در روزهای بعد با افزودهشدن فضای سیاسی، هم جنگ نظامی و هم جنگ رسانهای در جریان بوده است. آن هم رسانههایی که نه در عرصه روزنامهنگاری که در عرصه پروپاگاندا تعریف میشوند و آنچه برایشان اهمیت دارد، به واسطه اسپانسرهایشان، تبلیغات سیاسی و جنگ روانی است. در چنین وضعیتی اما میبینیم که از طریق رسانههای حرفهای چون سیانان، بیبیسی جهانی، رویترز، والاستریت ژورنال و نیویورکتایمز جریانی خبری شکل گرفته است. این رسانهها، رسانههای معتبری هستند که من در طول این مدت دنبالشان کرده و جریانسازی رسانهای توسط آنها را مشاهده کردهام. هرچند پوششهای خبری و مصاحبههای رسانهای سیبیاسنیوز را هم نباید از قلم انداخت اما اینها رسانههایی بودند که توانستند جریانسازی رسانهای کنند.»
ما حاضر نیستیم به سراغ دو عنصر داینامیک روزنامهنگاری تحلیلی؛ «HOW?» و «WHY? » برویم. حاضر نیستیم نگاه مغایر را دنبال کنیم و حاضر نیستیم مقدمات پوشش رسانهای گسترده را فراهم آوریم. در چنین شرایطی چه انتظاری جز از دست رفتن مرجعیت رسانهای میتوان داشت؟
رضائیان میافزاید: «آنها توانستند چنین کنند به این دلیل که مرجعیت رسانهای داشتهاند. ما اما آیا حتی یک بار برایمان پیش آمده است که جریانسازی رسانهای کنیم و دیگران به نقل خبر از ما بپردازند؟ آیا شما در طول هفته گذشته چنین چیزی را مشاهده کردهاید؟ اما این اتفاق، در حمله آمریکا به عراق افتاد. در حمله آمریکا به عراق، مفهومی تحت عنوان «خبرنگار کولهپشتی» مطرح شد. آنزمان عکسها و ویدئوهایی از حضور آمریکاییها در عراق، عکسها و ویدئوهایی که خود آمریکاییها مایل به انعکاسش نبودند، توسط دیگران ثبت و منعکس شد. از همین رو برخی از اخبار و گزارشهای منتشرشده توسط العالم و الجزیره به منبع رسانهای اول دنیا تبدیل شد. پس میتوان مرجعیت رسانهای خود را بازیافت اما چه زمانی؟ زمانی که عناصر «HOW?» و «WHY? »؛ چگونگی و چرایی را دنبال کنید و پاسخشان را بیابید. زمانی که برای بررسی رویدادها بستری مغایر فراهم آورید و زمانی که پوشش خبری گسترده داشته باشید. اینگونه است که میتوان در بحرانی همهجانبه، همچون آنچه اتفاق افتاده است، بلافاصله حرکتی درست و دقیق و تامینکننده منافع کشور انجام داد و یک جریان خبری قوی ساخت. رسانههایی که من از آنها نام بردم توانستهاند جریان خبری ایجاد کنند و این نشان میدهد که مرجعیت رسانهای از چه نقش مثبتی برخوردار است و چهقدر میتواند عاملی موثر باشد. ضمن این که صحبت کردن ما در مورد عملکرد این رسانهها و سخن گفتن از این که به نظرمان فلان بخش کارشان درست و بهمان بخش کارشان نادرست بوده است، به معنای واکنش به جریانسازی آنهاست. درنتیجه، در شرایطی که در آن واقع شدهایم، مرجعیت رسانهای، چه وجود و چه عدم وجودش، کاملا خود را به رخ میکشد.»
عملکرد رسانههای فارسیزبان خارج از کشور در غیاب مرجعیت رسانهای ما
مجید رضائیان برای ارائه تحلیل خود درخصوص عملکرد رسانههای فارسیزبان خارج از کشور در بزنگاه کنونی، این رسانهها را به دو دسته تقسیم میکند و چنین توضیح میدهد: «زمانی رسانهای فارسیزبان، از یک بنگاه و جریان خبری جهانی پیروی میکند و بهتبع سیاستهایش مشخص است. این رسانه تلاش میکند در حد خود گفتوگومحور باشد. در گفتوگومحور بودن نیز با دعوت از افراد گوناگون با دیدگاههای متفاوت، ولو به قدری اندک، بستری مغایر فراهم میکند. در این شرایط حتی اگر از عهده تقسیم مساوی تریبون میان نظرات مغایر برنیاید دستکم میکوشد نسبتی ۷۰ به ۳۰ میان آنها برقرار سازد. بیبیسی فارسی اینگونه است. از آنسو اما رسانههایی چون ایراناینترنشنال به گونهای متفاوت عمل میکنند.»
رضائیان ادامه میدهد: «ما وقتی از رسانه صحبت میکنیم، بحثمان در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای است اما اگر رسانهای علاقهای به تعریفشدن در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای نداشته باشد یک تعریف بیشتر برایش نمیماند. آن هم تعریف در چهارچوب تبلیغات سیاسی، جنگ روانی یا اصطلاحا پروپاگانداست که روزنامهنگاری نیست. هرچند یک انتخاب است. در این انتخاب، اسپانسری، رسانهای را در چهارچوب تبلیغات سیاسی و جنگ روانی طراحی میکند. ارزیابی چنین رسانهای اساسا موضوع بحث ما نیست. موضوع بحث ما رسانههایی هستند که میتوان عملکردشان را در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای ارزیابی کرد. هرچند انتقاداتی نسبت به آنها وجود داشته باشد. بهعنوان مثال گفته شود در فلان برنامه خبری یا فلان برنامه تحلیلیشان باید جوانب گوناگون را میدیدند و ندیدند و همان نسبت ۷۰ به ۳۰ هم به نسبت ۸۰ به ۲۰ تقلیل پیدا کرده است.»
هفته اخیر را در نظر بگیرید، منهای روز اول که فضا فوقالعاده نظامی بود در روزهای بعد با افزودهشدن فضای سیاسی، هم جنگ نظامی و هم جنگ رسانهای در جریان بوده است. آن هم رسانههایی که نه در عرصه روزنامهنگاری که در عرصه پروپاگاندا تعریف میشوند و آنچه برایشان اهمیت دارد، به واسطه اسپانسرهایشان، تبلیغات سیاسی و جنگ روانی است
او اضافه میکند: «این ایرادات نمیتواند محل اشکال باشد چرا که دست کم مطمئنیم میتوان آن رسانه را در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای تعریف کرد و در همین چهارچوب به ارزیابیاش پرداخت. بهعنوان مثال من هیچگاه العربیه را بهعنوان رسانهای در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای روی ترازو نمیگذارم اما الجزیره را میگذارم. چراکه به نظرم این که چیزی دروغ باشد و جعل شود، گفته شود و سپس تکذیب شود اما برای رسانهای که آن را منتشر کرده است اهمیتی نداشته باشد، موجب میشود آن رسانه دیگر رسانه حرفهای نباشد. پس در مورد العربیه بهتر است هیچگاه از این موضع به ارزیابی نپردازید و خود را خسته نکنید. چرا که نه در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای که در چهارچوب تبلیغات سیاسی و جنگ روانی عمل میکند. الجزیره اما بهعنوان یک شبکه خبری تلویزیونی در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای می گنجد. حال ممکن است بگویید من به فلان پوشش خبریاش نمره ۱۷ میدهم اما نسبت به بخش دیگری از پوشش خبریاش معترضم و به آن نمره ۱۲ میدهم. این هیچ اشکالی ندارد و نهایتا در چهارچوب روزنامهنگاری حرفهای ارزیابی میشود در حالی که برخی از رسانهها اساسا در این چهارچوب قابل ارزیابی نیستند.»
توصیهای برای آینده
مجید رضائیان، در پاسخ به این که چه توصیهای برای باز پس گرفتن مرجعیت رسانهای، پس از عبور از بزنگاه کنونی دارد، میگوید: «من این نکته را در سال ۱۳۸۰ در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا مطرح کردم و از آن سال تاکنون در چندین نشست پژوهشی، به تئوریزه کردن آن پرداختهام. ما در ایران نیازمند استانداردسازی رسانهای هستیم. استانداردسازی رسانهای یعنی هر کسی اجازه ندارد وارد این حوزه شود و باید از استانداردهایی برخوردار باشد تا اجازه ورود پیدا کند. رسانه استاندارد میخواهد. این که هر کسی، از هر کجا، با هر میزان توانمندی نام خبرگزاری، وبسایت تخصصی، روزنامه و... روی خود میگذارد همین وضعی را پدید میآورد که اکنون میبینیم. ما بیش از حد به صدور مجوز میپردازیم. بدون آن که بدانیم آیا کسی که به او مجوز میدهیم از صلاحیت لازم برخوردار است یا خیر؟ ما نمیدانیم احراز صلاحیت حرفهای او در کجا و توسط چه کسی انجام شده است. در دنیا، این بخشی از کار فدراسیونهای روزنامهنگاری است. این که اجازه ندهند هر کسی وارد حوزه روزنامهنگاری شود. روزنامهنگاری ما نباید اینقدر که اکنون هست بیسروصاحب باشد. ما این حرف را دستکم بالغ بر ۲۰ و اندی سال است که تکرار میکنیم و میگوییم استانداردسازی رسانهها نیازمند قاعده و قانونی است که در دنیا تعریف شده است. پس این توصیه نخست من است؛ استاندارسازی رسانهها که دلایلی مشخص دارد.»
رضائیان ادامه میدهد: «توصیه دوم من رعایت سه اصلی است که در ابتدای گفتوگو به آن اشاره کردم. رسانهها باید روزنامهنگاری تحلیلی را جدیتر بگیرند. هماکنون هوش مصنوعی بسیاری از امور را تحت تاثیر خود قرار داده است و مخاطب به دنبال پاسخی جز این نیست که یک واقعه چگونه و چرا رخ داده است. آن سه عاملی که اشاره کردم، عواملی هستند که موجب میشوند یک رسانه به مرجعیت دست پیدا کند و من به عنوان توصیه به دوستان روزنامهنگار میگویم که باید به آنها توجه کنند. ما در هر امری نیازمند آنیم که به عناصر داینامیک روزنامهنگاری توجه کنیم. نیازمند آنیم که نگاه مغایر را ببینیم و نیازمند پوشش گسترده خبری هستیم، آن هم از طریق رابطین خودمان. ما باید همه اینها را در کنار هم ببینیم، در کنار هوش مصنوعی و اتفاقات دیگری که در راه است.»
۵۹۲۴۲
نظر شما