به گزارش خبرآنلاین، روزنامه شرق نوشت: چندین دهه است که در ایران کار جمعی معنای خودش را از دست داده بود و اگر اغراق نباشد میتوان گفت نوعی منفعتطلبی، جاهطلبی و فرصتطلبی به بیزاری از یکدیگر انجامیده بود. برای اثبات این مدعا نیازی به مثال نیست. حتی در شهرستانها و مناطقی که هنوز به شیوهای قومی و قبیلهای زندگی میکنند روح جمعی کمرنگ شده و چهبسا خاموش شده بود.
همبستگی از عشق به همسایه آغاز میشود. در ضربالمثلهای قدیمی رایج بود که میگفتند همسایه خوب بعد از مرگ همسایهاش ارث میبرد. این سنت ایرانی حیرتانگیز است، چراکه ریشهایترین سنت مسیحی است که «همسایهات را دوست بدار».
من برای همسایهام میجنگم و همسایهام برای من و همه برای وطن. تمام کوچه پسکوچههای شهر ما پر است از اسامی همسایههایی که برای محافظت و دفاع از یکدیگر کشته شدهاند. اگر این روح جمعی، این جمعگرایی نبود؛ چگونه میشد هشت سال جنگید و از این سرزمین دفاع کرد. بگذریم که همسایگان باقیمانده آن روزها، هم فرزندانشان را از دست دادهاند و هم رفقایشان را، مهمتر از همه اینکه در این چند دهه کسی در خانهشان را نزده که بگوید یادش بخیر: «رحمان، یحیی، اکبر و محمد» و هر کسی در پیله خود روزگار را به انزوا میگذراند.
این روزها شیشه انزوا میشکند و روح جمعی دوباره میشکفد. با این تفاوت عمیق که این همبستگی از نوع دیگری است: همبستگی آدمی برای آدمی و نه هیچ چیز دیگر. امروز همسایهای از شهر میرود و کلید خانهاش را به همسایه میسپارد. باورکردنی نیست؛ چگونه چنین تغییر شگرفی یکشبه رخ داده است. مگر این آدمها همان آدمهایی نبودند که به هم اعتماد نداشتند و برای چندرغاز شارژ ماهانه از هم حساب میکشیدند.
دختر نوجوان همسایه که بیش از سه کلید در دست داشت میگفت من کلیددار این خانهها شدهام. دیگری میگفت من باید غذای گربههای چند دوست را بدهم. عدهای هم خودخواسته در خدمت کهنسالان و بیماران هستند. این روح جمعی نشئتگرفته از اخلاق سنتی ایرانیان است که حتی بعد از ترویج اقتصاد و روابط رانتی از سوی سیاستمداران و سرمایهداران وطنی شعلههایش خاموش نشده است.
نمیدانیم این روزهای تلخ چقدر طول خواهد کشید و چه سرنوشتی در انتظار ما است. هرچه باشد، چه شیرین و چه تلخ، برای مردم ایران دستاورد بزرگی به همراه خواهد داشت: کنار هم ایستادن و به همدیگر عشق ورزیدن بی مزد و منت و به دور از هر سیاست. این ایرانی همیشه زنده میماند.
23302
نظر شما