عرفان ملاصدار، بیدار سازی عشق به حکمت در جوانی / ترکیب عقل و عرفان نیاز و ضرورت جهان امروز / برزخ در نگاه ملاصدرا و علم در حال ظهور معنویت و عرفان

برداشت صدرا از برزخ, همه آن پدیدارهای عرفانی مکرر را به روشنی, در زمینة وجودی وسیع تری قرار می دهد که در آن, برزخ, خود, فقط, یک وجه اساسی از برداشت جامع او, «حرکت جوهری», سفر دائم نفس (و تمام هستی) از مبدأ به معاد است. در این زمینة گسترده تر, «آنچه عملاً, در این حوزة تفکر صدرا مورد بحث است, آراء کلامی واقعی و دائم «عالم خیال» برای وجود خاکی ماست, اینجا و اکنون».

گروه اندیشه: مقاله جیمز موریس در کنگره ملاصدرا، که در سایت بنیاد حکمت اسلامی صدرا  منتشر شده، به اهمیت و نوآوری فلسفه ملاصدرا، به ویژه در روش تحقیق او می‌پردازد. موریس معتقد است که فلسفه صدرا، برخلاف تاریخ فلسفه، یک "رسالت فراخوانی الهی" برعهده دارد که عشق به حکمت را در جوانی بیدار می‌کند. تمرکز اصلی مقاله بر روش تحقیق ملاصدرا است که آن را ترکیبی منحصر به فرد از تحقیق عقلی (مانند فلاسفه و متکلمان پیشین) و تحقیق وجودی و روحی (مانند ابن‌عربی) می‌داند. صدرا این دو بُعد را در یک فرآیند جدایی‌ناپذیر ترکیب کرده و بر تأثیر متقابل و دائمی تفکر عقلی و تأمل اشراقی تأکید می‌کند. موریس در ادامه به دو جنبه ساختاری این روش در آثار صدرا اشاره می‌کند: یک بخش از ساختار اشاره صریح به بصیرت‌های بنیادی فلسفی می کند که تنها با کشف، اشراق، شهود و آمادگی عملی حاصل می‌شوند. بخش دیگر اشاره به مقدمه‌ها و نتایج هیجان‌انگیز در آثار او می کند که بر لزوم تصفیه فردی و آمادگی روحی برای جستجوی حقیقت تأکید دارند.

نویسنده سپس به مفهوم برزخ یا جهان واسط خیال الهی در فلسفه صدرا اشاره می‌کند و آن را نشانه‌ای از نوآوری صدرا در تنویر علم عرفان می‌داند. موریس معتقد است که دیدگاه صدرا در مورد برزخ، ریشه در پدیدارشناسی ابن‌عربی دارد و پدیدارهای عرفانی را در بستر وجودی وسیع‌تر "حرکت جوهری" (سفر دائمی نفس از مبدأ به معاد) قرار می‌دهد. این بینش صدرا بر فهم ما از فرآیند کمال روحانی انسان و ارتباط نفس با "هادیان" (فرشتگان، امامان، پیامبران) تمرکز دارد. نویسنده همچنین تحولات معاصر در حوزه‌های مختلفی مانند روانشناسی، طب، زیست‌شناسی و پدیدارشناسی تجربه دینی را با تلاش‌های پیشگامانه صدرا در زمینه تحقیق مقایسه می‌کند. او تأکید می‌کند که امروز، تحقیق ترکیبی عقلی و عرفانی که ملاصدرا بدان دست یافت، به یک ضرورت عملی و جهانی تبدیل شده است. نباید فراموش شود که کار بزرگ ملاصدرا، برداشتن مرزهای میان ناسوت و لاهوت و این جهان و آن جهان و پایین و بالا است. تعمیم نظریه ملاصدا به نوعی نظریه دموکراسی را نیز تایید می کند. البته جیمز موریس در مقاله خود به آن نمی پردازد. این مقاله، ملاصدرا را اولین فیلسوف واقعی دین در سنت اسلامی می‌داند که به جای اشکال سیاسی و تاریخی مذاهب، به درک عملی حقیقت ابعاد عرفانی وجود انسان می‌پردازد. در پایان نیز به اثری از نورعلی الهی اشاره می‌کند که به نظر نویسنده، بازآفرینی خلاقانه‌ای از فلسفه صدرا در شرایط جهان امروز است. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:

****

سخن خود را با شعری آغاز می کنم که بهتر از هر کتاب و مقاله ای که تاکنون خوانده ام, اساس فلسفه ملاصدرا را جمعبندی می کند. جای اندوه است که این آخرین شعر منتشر شده شاعری بزرگ است, نه رومی, هر چند می توانست از او هم باشد که آن را پیش از عبور از برزخ که می خواهم درباره آن سخن بگویم, سروده است.

مردمان نیم بینشی بیش ندارند.
یا با چشم زندگی (امور ظاهر) را می بینند.
یا با چشم مرگ (ارواح را در قالب امور ظاهر) می نگرند.

هر کس همیشه باید نیمی را درک کند.
فقط اهل بصیرت می توانند بینشی تمام حاصل کنند.
(آن که تا ابد اهل نابخرد _ خردمند و مغرور _ فروتن خلسه است, پیش از آنکه از پلکان روزگارش بالا رود, می تواند خوش بگذراند).

او در جمال حق رهاست.
و در محور عالم _ عشق پرسه می زند.
در صورتی که معتقدان انکار می کنند,
عاشق تو (هم که از چشم زندگی و هم از چشم مرگ می نگرد)

پیوسته (خداوند) رحمان را ذکر می گوید.
شگفتا که نه کسی انکار می کند و نه کسی باور دارد.
ای. ای: کامینگز

تاریخ فلسفه با فلسفه که عشق به حکمت و جستجوی آن است, یکسان نیست. تعلیم تاریخ فلسفه به زمینة فلسفی و تاریخی عظیمی نیاز دارد و بنابرین, به استادان و متخصصان محدود است. اما خود فلسفه, نوعی رسالت فراخوانی الهی است و عاشقان حکمت, چنانکه ظاهراً سقراط دریافته بود, عشق خود را در جوانی نمایان می کنند, ایشان به تشریفات اهمیتی نمی دهند. از زمانیکه نخستین بار, از وجود طرحی برای این همایش با شکوه که به فلسفه ملاصدرا اختصاص دارد, آگاه شدم, مدتها, از خود می پرسیدم درباره اهمیت فلسفی واقعی تفکر صدرا در ایران امروز یا در محیط گسترده تر جهان امروز, چه می توان گفت که روی سخن آن, مستقیماً, با آن جمع عظیم عاشقان حکمت باشد. خلاصه اینکه آیا امروز, صدرا به بخش دیگری از تاریخ فلسفة اسلامی تبدیل شده است یا می توان او را یک فیلسوف زندة واقعی دانست؟

پس از تأملی چند, این نکته به ذهنم خطور کرد که شاید آشکارترین سهمی که تفکر صدرا دارد و هنوز هم زنده است, روش فلسفی او باشد؛ یعنی برداشت خاص او از «تحقیق» که از بسیاری جهات در متن تفکر اسلامی منحصر بفرد است. برای پیشینیان او در حوزه های فلسفه و کلام اسلامی, مفهوم تحقیق, معمولاً, جامعیت و دقت عقلی متفکر, درک منطقی جامع و تفصیلی او از همه جنبه های مرتبط با یک موضوع مهم است. از سوی دیگر, برای ابن عربی و شارحان متأخر او, در میان اهل تصوف, تحقیق, اساساً, یک مشق وجودی, روحی بود: از نظر آنان, محقق، شخصی است که در عمل ممارست کرده و در درون نقش خویش و تجربة مستقیم شخصی خود, به درک بُعدی از حق, حق روحانی, در تنها محدوده ای که در آن, امکان وقوع چنین درک و تحقیقی وجود دارد, رسیده است. در این زمینه, فرایند تحقیق از عشق _ یا به تعبیر دیگر, از کنجکاوی سیری ناپذیر _ که ظهور بلاواسطه نخستین اشراقات ما از حق و جمال است, جدایی ناپذیر است؛ و تحقیق, از قدرت تبدیل و تصفیة توأمان آن عشق که به فعل درآمده باشد، نیز جدا نیست.

آنچه صدرا در تحول فلسفی خود و بیان مکتوب بعدی آن انجام داد, اساساً, ترکیب این دو بُعد بسیار متفاوت تحقیق در یک فرایند واحد جدایی ناپذیر بود. در اصرار صدرا بر تأثیر متقابل لازم و دایر این دو بُعد اساسی تفکر عقلی و تأمل اشراقی, روش تحقیق دیالکتیکی او, دست کم باندازة نظریات فلسفی که معمولاً, به دستگاه [فلسفی] او وابسته است, «افلاطونی» است. این ترکیب دیالکتیکی, به ویژه, در دو جنبة ساختاری و اساسی همة نوشته های متأخر او آشکار است: اول, اشارة صریح او در همة کتابهایش به بصیرت های بنیادی فلسفی که فقط, با فرایند چالشگر کشف و اشراق و شهود و آمادگی عملی دریافت که ملازم هم هستند, می تواند متحقق شود (واژه های متفاوت این اشراقات یا «اشارات معنوی» برای هر کس که مطالعه کتاب های او را آغاز کرده باشد, آشناست)؛

جنبة دوم که از اینهم آشکارتر است, مقدمه ها و نتایج نوعاً هیجان انگیزی است که در بیشتر آثار او, می توان یافت که در آن ها, قدرتمندانه _ و اغلب, با جدل علیه علمای عصر خود _ اوصاف و اعمال واجب شخصی را برای تصفیه, (و شرایط اجتماعی پشتیبانی کنندة وسیعتر را) به یاد آورده که همیشه, برای مبادرت به این تحقیق فردی لازم است. از این رو, او, هرگز, از تکرار این سخن خسته نمی شود که نمی توان به جستجوی حق پرداخت و خود را به روی قدرت متحول کنندة عشق گشود, بدون آن که از آگاهی عمیق از جهل و نیاز آغاز کرد: تحقیق برای آنان که معتقدند آنچه را حق است می دانند یا به نحوی آن را در اختیار دارند, غیرممکن است. چنان که خواجه حافظ می گوید:

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست

در این معنا, روش تحقیق عرفانی متمایز صدرا, آنتی تز تقلید است, بهر معنایی که این کلمه داشته باشد. ممکن است این امر شک های سودمندی را در مورد ماهیت ظاهراً منتظم تفکرات صدرا و تمایلات نهایی او مطرح کند.

در این مقاله می خواهم با اشاره به یک حوزة ابداعی اساسی در فلسفة ملاصدرا, مسئلة روش فلسفی را مطرح کنم و یکی از راه های برون رفت از این وضع بنیادی انسانی را کشف کنم. این حوزة ابداعی همان برداشت فلسفی او از برزخ یا جهان واسط خیال الهی است که از برداشت های عقیدتی و سطحی رقیب در حوزة کلام دربارة قیامت و حالت نفس پس از مرگ, بسیار فراتر می رود (می توانید در رسالة کوتاه الحکمة العرشیه, خلاصة بسیار فشرده ای از مشخص ترین دیدگاه های او و روش دیالکتیکی اش را در شرحی که به روشنی تمام در این کتاب آمده است, پیدا کنید؛ ما نیز به همین دلیل, آن را به منزلة مقدمه ای به ویژه مفید برای خوانندگان غیر متخصص, برای ترجمه, انتخاب کردیم)؛([1]) زیرا با نگاهی به گذشته روشن می شود که ملاصدرا در تنویر علم در حال ظهور عرفان که انبوه تحولات همگرای نظری و عملی معاصر را در حوزه های بسیار متنوع, مانند روانشناسی, طب, زیست شناسی, بومشناسی و پدیدارشناسی تجربه دینی, به هم نزدیک می کند, یک شخصیت پیشتاز و مهم فلسفی است.

برداشت فلسفی صدرا از برزخ, بیش از هر چیز, در پدیدار شناسی جامع ابن عربی در مورد تجربة معنوی, به شکلی که در کتاب عظیم او, فتوحات مکیه, آمده است, ریشه دارد. این کتاب پدیدار شناسیی است که در سراسر تمدن متأخراسلامی, به منظور دفاع (هم کلامی و هم فلسفی) از همة انواع اعمال عرفانی, درمان ها و اشکال فرهنگی که به طور وسیع, به تصوف (و با همتاهای شیعی آن) مربوط می شود و به منظور تبیین آن ها, بسیار به کار گرفته شد. برداشت صدرا از برزخ, همه آن پدیدارهای عرفانی مکرر را به روشنی, در زمینة وجودی وسیع تری قرار می دهد که در آن, برزخ, خود, فقط, یک وجه اساسی از برداشت جامع او, «حرکت جوهری», سفر دائم نفس (و تمام هستی) از مبدأ به معاد است. در این زمینة گسترده تر, «آنچه عملاً, در این حوزة تفکر صدرا مورد بحث است, آراء کلامی واقعی و دائم «عالم خیال» برای وجود خاکی ماست, اینجا و اکنون».

آنچه, به ویژه, از اهمیت بسیار برخوردار است, نحوه معرفت در حال تعمیق, در مورد «حقیقت» هستی شناختی «برزخ» است که فرایند و پارامترهای «روش تعلیم روحانی» بشر را توضیح می دهد و ما را در درک آن یاری می کند _ به ویژه, ارتباطات متقابل دائم میان هر نفس و «هادیان» آن (فرشتگان, امامان, پیامبران و …) و زمینه آموزشی خاص یا (به تعبیر قرآنی) «امتحان های» روحانی که سرانجام, به شکل گیری مقصد غایی و کمال روحانی آن کمک می کند. در این بینش جامع در مورد فرایند گستردة کمال روحانی نفس, فلسفة ملاصدرا, به طور کامل, بر مطالب بنیادی قرآنی متمرکز می ماند, حتی اگر تعبیر فلسفی این مطلب, به وضوح و به طور عمده, از طریق سنن عقلی مختلط منسوب به ابن عربی, مؤلفان و شعرای صوفی دیگر و تا حد کمتری, سهروردی رسیده باشد.

امروزه, اگر بقدر کافی کنجکاو باشیم, نخستین مراحل توقف را در توسعة علم جامع عرفان, در همه جا می بینیم. در مقیاس جهانی, این تحولات, را می توان از بسیاری جهات, با شرایط علوم اجتماعی نو ظهور, علوم شیعی و زیست شناسی در زمان صدرا مقایسه کرد _ که تمام آن ها, به طریق مشابه, با کوشش های دقیق در جمع آوری و طبقه بندی منظم پدیده های طبیعی مربوط به خود, ضمن جستجوی بسیار صبورانه مدل های فرضیه ای و توضیحات مناسب, آغاز شد (هر چند امروزه, این کوشش ها به نظر ما بسیار «خام» می رسد)؛ به ویژه, اگر نوشته های معاصر را در زمینه هایی که من می خواهم بدان اشاره کنم, با «پدیدارشناسی» هایی _ به چشم مدرن ما _ بسیار غریب و ناقص قوانین اجتماعی و حقایقی مقایسه می کنیم که در مقدمه مشهور ابن خلدون (و بقیة کتاب العبر او), در روح القوانین منتسکیو, یا در علم جدید ویکو یافت می شود, این شباهت آشکارتر می شود.

در این جا, فقط, می توانم, باختصار, به برخی از این تحولات همگرا اشاره کنم([2]) که معادل جهانی عملی «پدیدارشناسی» پیچیده اسلامی تجربه معنوی دوران صدرا در زمان ما هستند. هر چند در هر کتابفروشی, می توان صدها عنوان کتاب یافت که از این تحولات سخن می گویند, شاید حتی مهمتر آن باشد که به جنبش های اجتماعی متنوع و بسیار گسترده و حقایق نهفته در بن این کتاب ها و جلوه های عقلانی, به طور مشخص, بنگریم. نوع تحقیق _ بررسی عقلانی و بررسی عرفانی توأمان _ که فقط, چند فیلسوف واقعی, مانند ملاصدرا, در چند قرن گذشته بدان دست یافتند, امروزه, به مسئولیت عملی گزیر ناپذیر و ضرورتی تبدیل شده است که در عین حال, اجتماعی و فردی است و لزوماً, بخش فزاینده ای از کل نوع بشر را فرامی گیرد. با آشکار شدن تحولاتی که می خواهم شرح دهم, در سراسر جهان, افراد بیشتر و بیشتری, ناگزیر, در وضعی قرار می گیرند که کوشش های پیشتازانة صدرا را در باب تحقیق, در این زمینه, ارتقا ببخشند.

ماهیت این امتحان جهانی, چنانکه حافظ اشاره می کند, آن است که «راه برونشو»ی برای پذیرش بدون قید و شرط اشکال سنتی موروثی نیست و عمومیت یافتن و آشکار شدن فزایندة این مشکل بدان معنا است که نتایج اجتماعی و سیاسی کوشش های هر فرد و پیامدهای عملی اکتشافات و آفرینش های نوین او, احتمالاً, در دهه هایی که در پیش است, به طرزی فزاینده, آشکارتر خواهد شد.

·نخستین جنبة این وضع جهانی آن است که علوم دینی و تاریخی (و شاخه های معاصر آن ها در میان علوم اجتماعی), پدیدار شناسی, باز هم گسترده تر, عمل و تجربة عرفانی را امکان پذیر می کند که دامنة جهانی فزایندة فرهنگ ها و اعتقادات را شامل می شود. در عین حال _ و شاید بسیار مهمتر از تحولات دانشگاهی, به تنهایی _ تحولات جهانی که در زمینة ارتباطات و حرکت پدید آمده است, درجه ای از دسترس پذیری اجتماعی و دست کم, آشنایی بالقوه با دامنة وسیعی از اعمال نمادگرایی و تجربة دینی را در سطح عملی تر اجتماعی _ فرهنگی, با خود به ارمغان می آورد که قبلاً, تصورپذیر نبود: تأثیر عملی این تحول اجتماعی که می توان, به وضوح, در میان دانشجویان و جوانان, از هر دین و با هر زمینة فرهنگی دید, همانا, عطف توجه آنان به نتایج تجربی, عملی و شرایط زندگی عرفانی واقعی, به جای توجیهات کلامی مجرد یا زمینه های آیینی موروثی آن است.

·این تحولاتِ اساساً همگرای فرهنگ های مختلف در عرفان عملی, در سطح نظری _ عقلی, نوعی «انقلاب پنهان» را در مورد نقش تاریخی و سیاسی دیر پای علوم کلامی و بنیادهای دینی مرتبط, در تمدن های زمینی و دین های سه هزار سال گذشته, به همراه می آورد؛ یعنی این تحولات, متفکران جدی بسیاری از سنن مذهبی را به سوی نظریه یگانه و جامع حیات عرفانی انسان (عرفای نظری) می راند؛ دقیقاً, به همان شکلی که در فلسفه ملاصدرا و اسلاف مسلمان او دیده می شد. باز هم برای آن که به سطحی عملی تر بر گردیم, [باید گفت] این امر سمتگیری طالبان و عاملان زمینه های فرهنگی متفاوت و متعدد را که به گونه ای فزاینده, تجربی است, به سوی توجیه عمل دینی و اعتقاد به آن براساس تجارب مشاهده پذیر مشخص قابل تحقیق, به جای وفاداری به سنن تاریخی, منعکس می کند؛ یا به تعبیر نسل دانشجویان (و فرزندان) من, آزارها و تجاوزات گسترده و علنی که امروزه, در سراسر جهان شاهد آن هستند و به نام «ادیان و مذاهب» قومی صورت می گیرد, فقط, آنچه را ایشان ضرورت و عمومیت اصولی «عرفای عملی» می دانند, روشن و تقویت می کند.

·در مورد حوزه روان شناسی _ در وسیع ترین معنای این کلمه _ در این جا, فقط, می توانیم به حوزه های مختلف و جدید تحقیق و عمل, مانند مطالعة فرهنگ های مختلف در مورد تجارب نزدیک به مرگ, درمان هیپنوتیکی _ رجعی (و انبوه پدیدارهای مشابه که در عمل درمان های «متمرکز بر بدن»متعدد دیگر روی می دهد)([3]) و حیات روحی و خیالی کودکان, انواع «بیماری های ذهنی» که از لحاظ ارگانیکی توضیح پذیر نیست, تجارب خارج از بدن و دیگر حالت های نامعمول آگاهی …. اشاره کنیم. باز هم نکتة جالب توجه در این موارد, عبارت است از: 1) طریقه ای که در آن, اشکال از لحاظ تجربی مبتنی بر عمل, درمان و تجربه که در ابتدا, منزوی و خاص بوده, بلافاصله, چارچوب درک عقلانی و عرفانی وسیع تری می طلبد؛ 2) طریقه ای که رویکردهای علمی و عینی به هر «پدیدار» خاص در این زمینه ها, به سرعت, به سوی حقیقت عمیقاً پیچیده زمینه عرفانی تمامیت گرای آن ها میل می کند یا به عبارت دیگر, راه هایی که در آن, عملگران و درمانگران (یا بیماران) در هر یک از این زمینه ها, لزوماً و دقیقاً, به سوی آنچه ملاصدرا تحقیق می نامد, رانده می شوند.

·چون انهدام و ناپدید شدن روش های قدیمی حیات زمینی, ارتباطات ذاتی میان تجربة روزمرة ما از جهان طبیعی و همة آیین ها و نمادهای دین های سنتی را که تجربة طبیعت, عمیقاً, در آن جای گرفته بود, از بین برده است, مردم سراسر جهان, ناامیدانه, در پی آن هستند که بخشی از آن ارتباط ذاتی را پس بگیرند. اما تأثیر پیچیدة این چالش, در کنار ابعاد متعدد فیزیکی, اقتصادی و سیاسی این بحران بومشناختی, آن است که افراد و جوامع را وادار می کند تا به کوشش جامع, خلاق و بسیار آگاهانه ای برای تحقیق مبادرت کنند که افراد, تمدن ها و فرهنگ های قبلاً جدا را که در جستجوی اشکال عرفانی و عملی جدید حیات هستند که آن ارتباط ذاتی را با تمام ابعاد طبیعت حفظ خواهد کرد, به گونه ای فزاینده و در سطحی لزوماً فراگیر, گرد یکدیگر می آورد. این برجسته ترین انعکاس حرکت جوهری صدرا که در قرآن و در شاعران عارف قبل از وی, مانند رومی, از اهمیت یکسانی برخوردار است, به طرزی فزاینده, کوشش های جوانان تمام جهان را شامل می شود.

 سرانجام, حتی در حوزه های شکاک تر طب رسمی و علوم زیستی, تحت فشار مشابه علاقة فزاینده عمومی, بسیاری از اشکال طب های جایگزین, در تمدن ها و سنن عرفانی گوناگون گرفته شده است. ما شاهد نخستین مطالعات تجربی _ یعنی براساس روش های پذیرفته شدة علوم جدید _ در مورد تأثیر عملی دعا, موسیقی, مراقبه, روزه و انبوه دیگر نظام ها و آداب عرفانی قدیمی (شکر, زیارت و …) مرتبط با اشکال سنتی شفای روحی, درمان و تحقیق هستیم.

تصور نمی کنم اغراق باشد اگر بگوییم ملاصدرا نخستین فیلسوف واقعی دین در سنت اسلامی است؛ یعنی آشکارا, فیلسوف محققی است که به اشکال سیاسی و تاریخی مذاهب و ملل توجهی ندارد, بلکه بحث و علاقة فلسفی او درک عملی جامعیت و حقیقت کامل ابعاد عرفانی وجود انسانی (دین الحق) است. (باید, فوراً, اضافه کنم که این بدان معنا نیست که سنن وسیع تر تفکر اسلامی, از متفکران دینی قابل ذکر با اهمیت جامع و ارزش فزاینده برخوردار نیست؛ ما, فقط, مشاهده می کنیم که متفکران مسلمان قبلی, نوعاً و از روی احتیاط, از واژگان و تعابیری که به صراحت, فلسفی باشد, استفاده نمی کردند.)

اما ممکن است کسی ایراد بگیرد که اگر استدلال ما در مورد نو بودن و اهمیت کنونی روش تحقیق ملاصدرا درست باشد, چرا شاهد همین نوع باز آفرینی خلاق و کاربردی بصیرت ها و بینش های ملاصدرا در مورد متفکران پر کار قبلی اسلامی, مانند, فارابی, غزالی, ابن سینا یا ابن عربی نبوده ایم؟ چرا به جای آن شاهدیم که قرن ها, در ایران, بحث های عمدتاً اسکولاستیکی و مدرسی در مورد ملاصدرا مطرح بوده است که او را خواه به عنوان یک مشائی دیگر مانند ابن سینا, یا در بهترین حالت, بدیل نظام مند دیگری برای تفکر مشائی ابن سینا, نوعی هگل اسلامی, می نمایاند؟ (در این خصوص, جالب توجه است یادآوری کنیم که یکی از دقیق ترین و عمیق ترین واکنش های عقلی در مقابل تفکر ملاصدرا, انتقادهای شدیداً خصمانة شیخ احمد احسایی است که دیدگاه اساساً غیر عقلی و ضد فلسفی او, نمی تواند واکنش کی یرکگار را به هگل, یا انتقاد ابن تیمیه را از غزالی و فلاسفة متقدم اسلامی که به همین اندازه پرسر و صدا و ضد عقلی است, بیاد نیاورد.)

خوشبختانه, در حالی که خود را برای این همایش آماده می کردم, اتفاقاً, به یک باز آفرینی خارق العاده از فلسفة دینی صدرا دست یافتم که شاهکاری است جالب توجه از سازگار سازی خلاق روش ها و نظرهای اصلی او به ویژه, در مورد برزخ و حرکت جوهری _ با وضع جهانی جدید که در بالا, باختصار, دربارة آن بحث کردم. اشاره من به یک اثر فلسفی کوچک, اما کاملاً غنی و فکربرانگیز است که ظاهراً, در دهة 1960, بقلم مرحوم استاد نورعلی الهی (ف. 1974) با عنوان معرفت الروح به رشتة تحریر در آمده است و من آن را ترجمه کرده ام و امیدوارم که به زودی, منتشر شود.([4]) در این جا, می توان پرداخت جالب توجه مکاشفات و روش تحقیق عرفانی صدرا را دید که به صراحت و به طور خلاق, برای توسعة ارتباطات نظریة برزخ صدرا با تمام تحولات یاد شده در پدیدارشناسی معاصر حیات عرفانی و روحانی به کار گرفته شده است. این اثرِ قبلاً نادیده گرفته شده مانند صدرا در زمان خود, احتمالاً, در آینده, کوششی پیشتازانه در گشایش این علم جدید عرفان و معنویت که امروزه, در اطراف خود, در همه جا, شاهد آن هستیم, تلقی خواهد شد.

در پایان, با ابراز امیدواری از ثمرات سودمند و اثر پایدار کنگره, می خواهم این آیه را از قرآن نقل کنم که اصلی ترین جنبه های تفکر ملاصدرا را می توان, به صورت فشرده, در آن یافت.

وَلِکُلٍ وَجهَةٌ هو مُوَلّیها فَاستَبِقُوا الخَیّراتِ أینَ ما تَکُونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً اِنَّ اللهَ علی کُلَّ شَیءٍ قَدیرٍ (بقره, 148): هر کسی را راهی است به سوی حق که بدان راه یابد و به آن قبله روی آورد. پس بشتابید به خیرات و عبادات که هر جا باشید, هم  شما را خداوند به عرصه محشر خواهد آورد و محققاً, خدا بر همه چیز تواناست.

پی نوشت ها:

*. James W.Morris

1. See The Wisdom of the Throne: An Introduction to the Philosophy of Mulla Sadra, Princeton, Princeton University Press, 1981.

2. نیازی به گفتن نیست که هر فرد نیز دائماً با ضرورت دیالکتیک شهود تأمل روحانی و درک عقلانی, از طریق همة, «آزمونهای» معمول و شخصیتری که حواس معنوی ما را بیدار می کند, از قبیل رنج شدید, شکست, فشار, خلسه و اشراق, مواجه است. در اینجا, فقط به آن پدیده هایی می پردازیم که جمعیتر و در جهان, نسبتاً, جدیدتر هستند و ابعاد عمومی و فکری این فرایند تحقیق را به سرعت شتاب می بخشد.

3. این نوآوری اخیر امریکایی, تا حدی, گمراه کننده است؛ زیرا, در واقع, به انبوه روش های درمانی اشاره می کند که همه آن ها شامل کار با ارتباطات متقابل روح _ بدن می شود.

4. این کتاب در نوبت چاپ است, اما کسانی که خواهان دریافت متن ترجمه در فایل word 97/95 هستند, می توانند با نشانی الکترونیکی زیر با من تماس بگیرند:

jwinstonmorris @ hotmail.com

216216

کد خبر 2080949

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار