به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در طی این دوازده روز جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ایران، بسیاری از آنان که با خطکشیهای خودی و ناخودی هر روز مردم را از حاکمیت دلسردتر کردند تا رژیم جنایتکار صهیونیستی تصور کند با اولین حمله میتواند، نظم موجود را فروبپاشاند و سوریهای دیگر از دل خاورمیانه درآورد، مهر سکوت بر لب زدند. اینان نشستند و از دور اوضاع را تماشا کردند تا ببینند جریان به کدام سو خواهد رفت که درنهایت باز طرفی بایستند که بیشترین نفع را برایشان دارد و چونان قبل بر نفیر تفرقه بدمند. این افراد حالا پس از آتشبس، و سکوتی دوازدهروزه، زبان باز کرده و میدان به دست گرفتهاند. دقیقا شبیه اسلافشان «مجاهدان روز شنبه»، مخالفان مشروطه که به محض خلع محمدعلیشاه به طرفهالعینی چهره تغییر دادند و در کسوت مشروطهطلبان تیر درآمدند. در این متن قصد داریم به اجمال مجاهدان شنبه امروز را با سلف تاریخی خود بیشتر آشنا کنیم.
اصطلاح مجاهدان روز شنبه را نخستین بار احمد کسروی و مهدی ملکزاده در کتابهای «تاریخ مشروطه ایران»، «تاریخ هجدهساله آذربایجان» و «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» به کار بردهاند. آنها این اصطلاح را به کسانی اطلاق میکردند که تا زمان خلع محمدعلیشاه قاجار مخالف سرسخت مشروطه بودند؛ اما درست فردای روز جمعه ۲۴ تیر ۱۲۸۸ که محمدعلیشاه به سفارت روسیه پناه برد و مجلس توسط مجاهدان گیلان و آذربایجان فتح شد، صدوهشتاد درجه تغییر چهره دادند و شدند مشروطهخواه.
کسروی در تاریخ «هجدهساله آذربایجان» (ص ۷۳) مجاهدان روز شنبه را اینطور توصیف کرده است: «در این هنگام چنانکه برجستگان و شناختگان میکوشیدند از هر راهی است خود را به میان مشروطهخواهان اندازند و نیرنگها به کار میبردند از توده عامی نیز همان کوشش را به کار میبردند و چون راه به جاهای بالاتر نداشتند و نمیتوانستند وزیر یا نماینده مجلس بشوند رو به دسته مجاهدان میآوردند و هر یکی تفنگ شکسته کهنهای پیدا کرده و مچپیچ به پا بسته در کوچهها میگردید و خود را مجاهد مینامید. این داستان در خود تهران شهرت داشته و اینان را مجاهدان روز شنبه میخواندند. زیرا روز آدینه که محمدعلیمیرزا از میان رفته جنگ فرونشست، از فردای آن اینان پدید شدند. اینان بیش از دیگران به آزار مردم میکوشیدند و خود بایستی بکوشند زیرا از مجاهدی همین یک نشان را داشتند و بس. این سبکیها در تهران همیشه فراوان است و از هر چیزی تنها به رویهکاری خرسند میگردند.»
ملکزاده نیز در مقدمه جلد نخست «تاریخ مشروطیت ایران» (صص ۳۲-۳۳) ماجرایی را نقل کرده با همین عنوان «مجاهدان روز شنبه» و در توضیح اینکه چرا چنین عبارتی را به کار برده نوشته است: «علت اینکه داستان ذیل به نام مجاهدین روز شنبه نگاشته شده این است که در روز شنبه جنگ میان مشروطهخواهان و مستبدین با فتح مشروطهطلبان خاتمه یافت و تهران بلکه ایران به دست فاتحین ملی افتاد. همان روز صدها نفر از افرادی که در جنگ شرکت نداشتند و در خانههای خود مخفی بودند و بعضی از آنها هم از مستبدین بودند به محض شنیدن خبر فتح مشروطهخواهان و فرار محمدعلیشاه از سوراخها بیرون آمده خود را چون مجاهدین ملی مسلح و ملبس نموده و بنای خودنمایی و اظهار رشادت گذارده و از فداکاری خود در جنگ داستانها سراییدند ولی بهزودی عدهای از آنها رسوا شدند و به نام مجاهد روز شنبه معروف گشتند.»
ملکزاده سپس روایتی را نقل میکند از محسن خان نیکنام یکی از جوانان آزادیخواه که از تغییر چهره عمویش در دوران مشروطه گفته است. او این شخص یعنی عموی محسن خان را یکی از نمونههای بارز «مجاهدین روز شنبه» خوانده است. «محسنخان گفت: عموی مرا میشناسید که یکی از رجال دوره استبداد و مردان معروف مشروطه امروز است و فعلا مقام مهمی در حکومت ملی به دست آورده است. در طلوع مشروطیت او عقیدهمند بود و میگفت که این سروصداها پایه و اساسی ندارد و این بازیها را آخوندها برای منفعت خود فراهم کردهاند و با مختصر پولی که از طرف دولت به آنها داده شود پایان خواهد یافت؛ ولی همین که مشروطیت رسمیت پیدا کرد و مجلس شورای ملی تاسیس شد و نهضتهای آزادیخواهی در همه جا به پا گشت و پادشاه به مشروطیت تن در داد و دولتهای بزرگ مشروطیت ایران را به رسمیت شناختند به خطای خود اقرار کرد و چون سایر رجال دولت به مجلس رفت و در طرفداری مشروطیت قسم یاد کرد و در موقع ادای قسم اشکی هم ریخت و پس از چند روز در یکی از انجمنهای مهم ملی عضویت یافت و با سران آزادیخواه بنای آمد و شد را گذارد و در مجالس و محافل از منافع حکومت ملی و قانون سخن میراند و از اظهار تنفر از دستگاه استبداد خودداری نمیکرد ولی در همان حال اکثرا به دربار میرفت و مثل پیش خود را به شاه و درباریان نزدیک و مقرب میساخت.»
ملکزاده علاوه بر این در جایجای کتاب تاریخ مشروطیت ایران به این طیف اشاره، گاه از آنان به عنوان «منافقین» یاد کرده و ایشان را نکوهیده است. او در مجلدهای ششم و هفتم «تاریخ مشروطیت ایران» (صص ۱۲۴۸-۱۲۴۹) مینویسد: «در مجلدات پیش رو دو مورد از منافقین صحبت داشتم و از رلی که این مردمان پستفطرت بیایمان چاپلوس مزور در صحنه آن انقلاب عظیم بازی کردند بحث نمودم و نوشتم که جمعی که در موقع جنگ نامردانه در گوشه خانههای خود مخفی شده بودند و منتظر فرصت بودند همین که جنگ تمام شد اسلحه بر تن کردند و تفنگ بر دوش گرفتند و خود را مشروطهخواه و فداییان راه آزادی جلوه دادند. و هرگاه فرصت اجازه میداد که اسامی پانصد نفر اعضای مجلس عالی را از نظر بگذرانم مشاهده میشد که عده زیادی از کرسینشینان باغشاه و مشاورین و همدستهای محمدعلیشاه که دستشان آغشته به خون آزادیخواهان بود لباس مشروطهخواهی دربر کرده و در صدر مجلس عالی جای گرفته بودند و سهیم و شریک در زمامداری حکومت ملی بودند و هنوز بیستوچهار ساعت از فتح تهران نگذشته بود که کسانی که باید به دار مجازات آویخته بشوند دوش به دوش نایبالسلطنه و سرداران ملی به رتق و فتق امور پرداخته در عکسی که پس از انتخاب عضدالملک به نیابت سلطنت برداشته شد و از نظر خوانندگان میگذرد در دو طرف نایبالسلطنه عینالدوله و اقبالالدوله مشاهده میشود که مقدم بر سپهدار و سردار اسعد ایستادهاند و جمعی دیگر از همین طبقه در ردیف مستوفیالممالک و سردار اسعد جای گرفتهاند.»
فرزانه ابراهیمزاده، پژوهشگر تاریخ، در مطلبی با عنوان «مجاهدان روز شنبه چه کسانی بودند؟» که نهم مرداد ۱۳۹۵ در سایت «تاریخ ایرانی» منتشر شد، اگرچه «مجاهدان روز شنبه» را عبارتی میداند که بعد از فتح تهران در ادبیات فارسی مصطلح شد اما با توضیح اینکه حضور چنین افراد ابنالوقتی در تاریخ فقط منحصر به مجاهدان روز شنبه نبود، مینویسد: «تاریخ کشورهایی که سابقه انقلابیگری و تغییرات زیربنایی مانند ایران را دارند همیشه پر از افرادی به اصطلاح ابنالوقت است که ماهی از آب گلآلوده میگیرند. افرادی که به اصطلاح دیگر حزب باد هستند و هر طرف که منفعت داشته باشد همان سمت میروند. ادبیات فارسی پیش از فتح تهران نیز بارها به چنین افرادی اشاره کرده است. معروفترین نمونه آن شعر شیران علم مولانا است که معتقد است برخی از افراد مانند شیرهایی که روی پرچم هستند به هر سمتی که باد میآید حمله میکنند و دربارهشان میسراید: «این همه شیران ولی شیر علم/ حملهشان از باد باشد دم بدم/ حملهشان پیداست و ناپیداست باد/ آنک ناپیداست هرگز گم مباد.»
۲۵۹
نظر شما