روایتی نو از بزرگترین فیلسوف قرن بیستم؛دازاین، مابعدالطبیعه و هایدگر / مطالعه از انتها به ابتدا، بازگشایی رازهای هایدگر / آغازی دیگر فراسوی متافیزیک

هایدگر در سمینار ۱۹۶۹، هایدگر سه گام یا سه معنای پرسش وجود را مطرح می‌سازد: گام اول پرسش از وجود موجود یا پرسش از موجودیت موجود است؛ گام دوم وجود به‌ طور کلی به پرسش کشیده شده یعنی پرسش از معنای وجود مطرح شده است؛ در گام سوم جایگاه/محل‌شناسی وجود مطرح می‌شود که همان پرسش از مکان وجود است. بدین شکل سه گام اندیشه مشخص می‌شود: معنا- حقیقت- مکان. با این همه، هایدگر دوره زمانی مربوط به هر پرسش را مسکوت گذاشته و راجع به چرایی پدید آمدن این سوالات توضیح چندانی ارایه نمی‌دهد. 

 گروه اندیشه: مقاله محمدحسن الوالحسنی، معرفی و بررسی کتاب "پژوهشی درباره دازاین*، انسان و مابعدالطبیعه در اندیشه هایدگر" نوشته مسعود زمانی است که در روزنامه اعتماد منتشر شده است. نویسنده با اشاره به دشواری فهم فلسفه هایدگر، این کتاب را اثری جامع و راهگشا برای درک اندیشه‌های او معرفی می‌کند و معتقد است که کتاب رویکردی نو در هایدگرخوانی است. مهم‌ترین ویژگی این کتاب، روش جدید آن در فهم هایدگر است. به جای شروع از ابتدای کتاب "وجود و زمان"، نویسنده با روشی بازپس‌نگرانه، از افق فکری و آثار بعدی هایدگر به سراغ این کتاب می‌رود. او "وجود و زمان" را نه یک اثر ناتمام، بلکه طرحی بزرگ می‌داند و با تحلیل مفاهیم کلیدی مانند "فعلیت" و "مابعدالطبیعه"، سیر تحول فکری هایدگر را به روشنی توضیح می‌دهد. کتاب مسعود زمانی با تمرکز بر رابطه میان دازاین (وجود انسان)، مابعدالطبیعه و تاریخ فلسفه غرب، نشان می‌دهد که هایدگر چگونه به این مفاهیم پرداخته است. نویسنده با بررسی چرخش‌های فکری هایدگر، ابتدا موضع ایجابی او نسبت به مابعدالطبیعه و سپس چرخش سلبی و نفی آن را تشریح می‌کند. این اثر برای همه علاقه‌مندان به فلسفه هایدگر، به عنوان یک راهنمای جامع و نوآورانه، توصیه می‌شود. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:

****

 مواجه شدن با آثار کلاسیک فلسفی، به دلایل مختلف، کاری دشوار است. گاهی اوقات، این احتمال وجود دارد که خواننده اساسا نتواند هیچ معنایی برای متن متصور شود و حتی از گمانه‌زنی پیرامون معنای متن عاجز باشد؛ در این حالت او کتاب را کنار گذاشته و به ناتوانی خود در درک آن اعتراف می‌کند. شرح و تفسیرها اغلب با این نگاه نوشته می‌شوند که خوانندگان یک اثر فلسفی را در فهم آن یاری داده و اجازه ندهند او از فهم معنا مأیوس شود. آن ها با قرار دادن اثر فلسفی در بستر و زمینه‌اش به فهم معنای کتاب، دلالت‌های ناپیدا و مقصود مولف یاری می‌رسانند.

فیلسوف دشوار

در فهرست فیلسوفانی که در فضای دانشگاه و فضای عمومی بسیار بحث‌انگیز شده و تفسیر اندیشه‌های او، به جدال‌های بسیاری دامن زده، نام مارتین هایدگر می‌درخشد. دشواری فهم هایدگر شاید چندین دلیل داشته باشد: اول اینکه هایدگر از واژگان متعارف، که در زبان روزمره به کار می‌روند، بداهت‌زدایی کرده و افق معنایی جدیدی برای آنها ترسیم می‌کند؛ دوم اینکه وی تأملات خود را به شکلی تکوینی و مشروح در کتب حجیم و متعدد بیان کرده و احاطه بر این حجم وسیع اگر ناممکن نباشد دشوار است. سوم اینکه هایدگر بر سراسر سنت فلسفی غرب نظر افکنده و ملاحظاتی را مطرح کرده است. نگارش شرح و تفسیر درباره فلسفه هایدگر از این جهت اهمیت می‌یابد که سیر تکوینی اندیشه او را در تالیفات متعددش آشکار کند، برای ما واژگان اساسی فلسفه‌اش را مشخص کند و همچون یک منشور، طیف گسترده معانی را که ذیل یک واژه می‌گنجند برملا سازد. مفسر هایدگر باید نقش وی را در تاریخ مابعدالطبیعه، تعیین کرده و نسبت او را با فیلسوفان سابق مشخص سازد. بی‌انصافی است اگر بخواهیم یک کتاب واحد همه این وظایف را انجام دهد اما مسعود زمانی از پس بسیاری از این وظایف برآمده است.

تحقیقی نو و راهگشا

کتاب «پژوهشی درباره دازاین، انسان و مابعدالطبیعه در اندیشه هایدگر» نوشته مسعود زمانی، یک اثر جامع و مفصل پیرامون دیدگاه مارتین هایدگر نسبت به مابعدالطبیعه و انسان است. مسعود زمانی اثر بنیادین و مشهور هایدگر یعنی وجود و زمان را در بستر کلی اندیشه هایدگر قرار داده و نسبت این اثر را با کتاب‌هایی که هایدگر پس از وجود و زمان تالیف کرد، مشخص می‌سازد. کتاب «پژوهشی درباره...» در اصل برگرفته از یک‌سوم میانی رساله دکترای نویسنده به همراه بخشی از مقدمه آن رساله است. رساله مذکور در تابستان ۱۳۹۰ در دانشگاه گوتنبرگ ماینز پذیرفته شده است. متن فارسی عملا از نو نوشته شده، بنابراین نسبت به اصل آلمانی هم در حجم و هم در محتوا تفاوت دارد. 

نویسنده برای کتاب چند ویژگی مهم را برشمرده که آن را از دیگر آثار هایدگرپژوهی متمایز می‌کند: می‌دانیم که وجود و زمان (یا هستی و زمان) اثر اصلی یا یکی از آثار اصلی هایدگر پنداشته می‌شود اما ۱) پژوهش آقای زمانی، وجود و زمان را اساس و بنیاد مطالعه فلسفه هایدگر قرار نمی‌دهد، ۲) بر ناتمام بودن وجود و زمان تاکید داشته و آن را نه فقط یک کتاب بلکه یک طرح گسترده فکری می‌داند که نمایانگر دوره‌ای از تفکر هایدگر است، ۳) بر این تصور هایدگر اصرار دارد که مابعدالطبیعه بنیانی انسانی دارد یعنی براساس پرسش از انسان بنا شده است، ۴) این فرض را پیش می‌نهد که هایدگر مدتی مابعدالطبیعی اندیشیده است؛ هایدگر اساسا مدتی تلاش کرد مابعدالطبیعه را احیا کند و حتی پس از آن نیز اساسا با مابعدالطبیعه اندیشید. پس روشن ساختن رابطه هایدگر با تاریخ مابعدالطبیعه غربی، یکی از کوشش‌های عمده این کتاب است.

روش نو در هایدگر خوانی: از انتها به ابتدا

نگارنده در فصل اول بیان می‌کند که با روش معمول کتابخوانی، نمی‌توان مراد وجود و زمان را دریافت؛ یعنی اگر از ابتدا تا انتها و جزء به جزء بخوانیم مقصود این کتاب را درنمی‌یابیم. برای فهم وجود و زمان باید از انتها شروع کنیم؛ اما انتهایی که مدنظر است، فصل آخر یا صفحات آخر کتاب نیست بلکه آن مسائل و افق‌هایی است که هایدگر بلافاصله بعد از وجود و زمان پیش کشیده و در تالیفات بعدی، ازجمله در رساله «مابعدالطبیعه چیست؟»، بدان‌ها پرداخته است، بنابراین روش کتاب این است که از انتهای هستی و زمان شروع کند و در پرتو اندیشه‌های هایدگر درباره مابعدالطبیعه به آن کتاب بازگردد.  آقای زمانی، به کتاب وجود و زمان در پرتو مسائل و اندیشه‌هایی می‌نگرد که هایدگر در سال‌های پس از تالیف این کتاب مطرح کرده است.

پس روش بازپس‌نگرانه مورد استفاده قرار گرفته است. روش کتاب از سه گام جزیی‌تر شکل گرفته: گام اول به مسائل و پرسش‌هایی توجه دارد که هایدگر پس از نگارش وجود و زمان بدان‌ها اندیشید؛ در این زمان، که به علت اهمیت زیادش آن را «دوره محوری» هایدگر می‌نامند، هایدگر دلمشغول پرداختن به مابعدالطبیعه بود. اندیشه‌هایی که در او این زمان مطرح کرد، مکمل اندیشه‌های وجود و زمان هستند.  در مسیر آقای زمانی، گام دوم به آغاز نگارش وجود و زمان مربوط می‌شود و به دغدغه‌ای می‌پردازد که هایدگر را به توجه بیشتر به دازاین رهنمون شد. در این گام به این مساله می‌پردازیم که چرا هایدگر از واژه دازاین، که در زبان متداول اهل فلسفه به معنای وجود بوده، یک معنای خاص را مراد کرد و از آن واژه‌ای خاص و برجسته ساخت.

دو گام اول، وجود و زمان را موقتا در پرانتز می‌گذارند تا مقدمات فهم آن را مهیا کنند. در گام سوم است که به اصل وجود و زمان پرداخته شده و تلاش می‌شود کلید تفسیر صحیح آن به دست داده شود. مفهوم کلیدی برای فهم وجود و زمان، فعلیت است، مفهومی که راز تفاوت دو دوره هایدگر را آشکار می‌کند، یعنی به ما نشان می‌دهد که چرا بعد از نگارش وجود و زمان، مسائل و دغدغه‌های هایدگر صورت متفاوتی به خود گرفت. بدین‌ترتیب، مطالعه از دوره پس از وجود و زمان آغاز شده، با آغاز وجود و زمان ادامه یافته، و در انتها با بررسی کلی خود وجود و زمان خاتمه می‌یابد.

ترتیب مطالب کتاب

این کتاب شامل ده فصل است که به ترتیب عبارتند از: ۱) وجود و زمان: مشکلات و مسائل ۲) منازل و مراحل راه فکری هایدگر ۳) تشخص دازاین به مابعدالطبیعه ۴) تشخص دازاین به «ما» ۵) تشخص دازاین به حالات و احوالش و بنای مابعدالطبیعه بر آنها ۶) تشخص دازاین به واسطه معنای وجود ۷) تشخص دازاین به فعلیت (فاکتیسیته) ۸) تشخص صوری دازاین در وجود و زمان ۹) بنیان و بنیاد انسانی مابعدالطبیعه ۱۰) گشت و چرخش هایدگر از تعریف ارسطویی «انسان حیوان ناطق/عاقل است» به نطق و سخن. در پایان کتاب، مراجع و منابع به زبان‌های اروپایی و فارسی فهرست شده‌اند، همچنین یک واژه‌نامه مفصل آلمانی به فارسی موجود است.

کتاب پژوهشی درباره دازاین انسان و مابعدالطبیعه (موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه اثر سید مسعود زمانی نشر موسسه پژوهشی حکمت و فل

مرور کتاب

در فصل اول، نویسنده رویکرد و راه مطالعاتی خود را بیان کرده و مشکلات مطالعه هایدگر را گوشزد می‌کند. در فصل دوم، نگاهی به مسیر فکری هایدگر در کلیت آن انداخته می‌شود. در فصل سوم، به نسبتی توجه داده می‌شود که هایدگر میان دازاین و مابعدالطبیعه برقرار می‌کند. مابعدالطبیعه نزد هایدگر ماهیت صلب و ایستا ندارد بلکه پدیده‌ای بالفعل و تاریخی است که اساس آن در غرب شکل گرفته پس دازاین مرتبط با آن مابعدالطبیعه نیز پدیده‌ای غربی، بالفعل و تاریخی خواهد بود. در فصل چهارم به ارتباطی اشاره می‌شود که دازاین با انسان اروپایی زمان هایدگر دارد. 

هایدگر در آثارش از «دازاین امروزی ما» سخن گفته و در بسیاری از آثارش از ضمیر «ما» استفاده کرده است. این ضمیر به کسی جز انسان معاصر اروپایی در آن سال‌ها اشاره ندارد. این فصل به حیث «مایی دازاین» می‌پردازد و بیان می‌کند که چگونه دازاین با ما ارتباط می‌یابد. در فصل پنجم، حال و احوالات دازاین مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ هایدگر در آثار دوره محوری‌اش برای تعین بخشیدن به «دازاین ما» اغلب می‌پرسد: بر دازاین امروزی ما چه حال و حالت اصلیی غالب است؟ مثلا با بررسی سه حالت بنیادی دلشوره، ملال و غم در آثار مختلف خود به تشخیص حالات دازاین نزدیک می‌شود.

از آنجایی که حیث تاریخی دازاین و مابعدالطبیعه برای هایدگر اهمیت دارد، ناگزیر به حال و احوال خاصی می‌پردازد که انسان معاصر اروپایی در زمان وی بدان دچار است.  در فصل ششم، پرسش اصلی هایدگر به بحث گذاشته می‌شود: پرسش از وجود؛ به عبارت دیگر: وجود چیست؟ هایدگر وجود را در افق تاریخ مابعدالطبیعه غربی ملاحظه کرده و آن را به معنای «حضور» دانسته است. این فصل ارتباطی را تشریح می‌کند که هایدگربین مفهوم وجود با مفاهیم جوهر و زمان برقرار کرده و بدین شکل به نتایج جالب توجهی رسیده است. در فصل هفتم، ارتباط دازاین با مفهوم فعلیت بررسی شده و به قرابتی که بین این دو هست اشاره می‌شود. نویسنده معتقد است می‌توان میان دازاین و فعلیت نوعی این‌ همانی قائل شد، چراکه هایدگر برای فعلیت همان شؤونی را قائل می‌شود که برای دازاین قائل شده، مثل ترس، روزمرّگی، مرگ، اهتمام، وجود-در-عالم، زمانمندی و اگزیستنس. 

در فصل هشتم، نهایتا با اصل کتاب وجود و زمان مواجه می‌شویم. در این فصل، نویسنده به یاری مفاهیمی که پیش‌تر توضیح داده و معنای آنها را نزد هایدگر آشکار کرده، به وجود و زمان به ‌طور کلی می‌نگرد. در این نگریستن، مفهوم فعلیت اهمیت زیادی دارد درواقع فهم وجود و زمان به وساطت این مفهوم میسر می‌شود. در فصل نهم رابطه مابعدالطبیعه با انسان بررسی می‌شود.  می‌دانیم که این رابطه و نگریستن به انسان از حیث مابعدالطبیعی یکی از دغدغه‌های اساسی هایدگر بوده است؛ وی تلاش کرد انسان را در پرتو مابعدالطبیعه و مابعدالطبیعه را در پرتو انسان ببیند و تعریف کند به همین دلیل از انسان مابعدالطبیعی به فراوانی سخن گفته است؛ بنابراین در این فصل مابعدالطبیعه در پرتو انسانی دیده می‌شود.

در فصل دهم، دیدگاه هایدگر درباره تعریف ارسطویی از انسان (انسان حیوان ناطق/عاقل است) به بحث گذاشته می‌شود. هایدگر با بررسی و تفسیر ارسطو، سه مشخصه اصلی تاریخ مابعدالطبیعه غرب را معرفی می‌کند: تفسیر منطقی زبان، فهم حقیقت همچون مطابقت، تلقی انسان به عنوان حیوان ناطق؛ این سه شاخص، تمامی فلسفه غرب را تعریف کرده و رشته‌هایی هستند که مابعدالطبیعه و اندیشه غربی را تنیده‌اند.

راه فکری هایدگر

امروزه این تعبیر وجود دارد که هایدگر در سراسر زندگی فلسفی خود، یک راه همواره را طی نکرده و می‌توان صورت‌بندی‌ها و دغدغه‌های مختلفی را نزد وی یافت. بر این اساس پژوهشگران، زندگی فکری هایدگر را به دو دوره متقدم و متاخر تقسیم می‌کنند. از نخستین کسانی که این تقسیم‌بندی دوگانه را مطرح کرد، ویلیام ریچاردسون در کتابش با عنوان «هایدگر: گذر از مابعدالطبیعه به تفکر» بود. وی که در اوایل دهه شصت قرن بیستم این تقسیم را مطرح کرد، نظر شخص هایدگر را در این خصوص جویا شده و پاسخ وی را در کتابش منتشر کرد.

در این خصوص که کدام اثر یا آثار، در دوره دوم هایدگر اهمیت کلیدی دارد اختلاف‌نظر هست؛ برخی درسگفتارهای هایدگر درباره نیچه را واجد اهمیت کلیدی می‌دانند اما برخی دیگر از کتاب «چه باشد آنچه خوانندش تفکر» یاد می‌کنند. باتوجه به اهمیتی که برای مفهوم دازاین و مابعدالطبیعه قائل شدیم، باید به سمینار هایدگر در لاتور فرانسه که در سال ۱۹۶۹ ارایه شده گریزی بزنیم. هایدگر در سه سال ۱۹۶۶، ۱۹۶۸ و نهایتا ۱۹۶۹ به ارایه سمینار در لاتور پرداخت که این سمینارها در جلد پانزدهم از مجموعه آثار وی چاپ شده‌اند.

این درسگفتارها از آن جهت اهمیت دارند که در انتهای عمر هایدگر واقع شده و شامل بازنگری وی در تفکرش می‌باشند. در سمینار ۱۹۶۹، هایدگر سه گام یا سه معنای پرسش وجود را مطرح می‌سازد: گام اول پرسش از وجود موجود یا پرسش از موجودیت موجود است؛ گام دوم وجود به‌ طور کلی به پرسش کشیده شده یعنی پرسش از معنای وجود مطرح شده است؛ در گام سوم جایگاه/محل‌شناسی وجود مطرح می‌شود که همان پرسش از مکان وجود است. بدین شکل سه گام اندیشه مشخص می‌شود: معنا- حقیقت- مکان. با این همه، هایدگر دوره زمانی مربوط به هر پرسش را مسکوت گذاشته و راجع به چرایی پدید آمدن این سوالات توضیح چندانی ارایه نمی‌دهد. 

از مابعدالطبیعه دازاین تا نفی مابعدالطبیعه

می‌توان گفت مساله مابعدالطبیعه به دوره وجود و زمان پایان می‌دهد. در سال‌های دهه ۱۹۲۰ و اوایل ۱۹۳۰ هایدگر به آرامی مسیرش را از هستی‌شناسی دازاین به سوی مابعدالطبیعه دازاین می‌چرخاند. وی در صفحه اول کتاب «کانت و مابعدالطبیعه»، مابعدالطبیعه دازاین را مبنای خود گرفته و آن را با هستی‌شناسی مبنایی مترادف می‌گیرد. بنابراین پس از انتشار وجود و زمان، هایدگر برای چندین سال دغدغه جدی مابعدالطبیعی دارد و به دنبال تاسیس اساس مابعدالطبیعه و یافتن بنیان تاریخی آن است.

در این زمان (اواخر دهه ۱۹۲۰ و اوایل دهه ۱۹۳۰) هایدگر نسبت به مابعدالطبیعه موضع مثبت و ایجابی دارد اما پس از این، چرخش دیگری در جهت سلب و نفی مابعدالطبیعه رخ می‌دهد. در این دوره سلبی، تلاش هایدگر برای غلبه بر مابعدالطبیعه است که خود را در درسگفتارهای نیچه برجسته می‌سازد. از خلال بررسی افکار نیچه، هایدگر مابعدالطبیعه غربی را با هیچ‌انگاری پیوند داده و از یک «آغاز دیگر» سخن می‌گوید که طبیعتا نباید مابعدالطبیعی باشد.  تاثیر هایدگر بر فلسفه قرن بیستم و زمانه ما انکارناپذیر است. برخی او را مهم‌ترین فیلسوف قرن بیستم دانسته‌اند و متفکرانی همچون میشل فوکو، ژاک دریدا، پیر بوردیو و یورگن هابرماس از تاثیر عمیقی که هایدگر بر ایشان گذاشته سخن گفته‌اند. برای فهم این عمق باید به خوانش هایدگر از مابعدالطبیعه غربی توجه کرد و این کاری است که مسعود زمانی در کتاب خود انجام می‌دهد.

برای تمامی کسانی که به دنبال فهم آثار هایدگر در کلیت آن و وجود و زمان به‌طور خاص هستند، مطالعه این کتاب می‌تواند راهگشا باشد. کتاب «پژوهشی درباره دازاین، انسان و مابعدالطبیعه در اندیشه هایدگر» نوشته سیدمسعود زمانی در ۴۰۴ صفحه توسط موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران منتشر شده است.

٭کلمه «دازاین»  به معنای تحت‌اللفظی «هستی-آنجا» اصطلاحی تخصصی در فلسفه هایدگری و برای اشاره به «وجود انسان» است.

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2100470

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =