به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در واپسین روزهای تابستان ۱۳۳۳، در دل پایتختی که تازه داشت به سیمای «شهر مدرن» دل خوش میکرد، خبرنگار مجله «سپید و سیاه» پرده از یکی از کثیفترین رازهای تهران برداشت: قنات شاه، همان شریان آب خوردنی طبقات متوسط، درست در چند قدمی باغ ملی و شهرداری و زندان موقت، به برکهای از لجن، زباله و بوی تعفن بدل شده بود. این گزارش بیپرده، پایتخت را در جایگاهی شگفت توصیف میکند: «پاکترین شهر ایران و کثیفترین پایتخت جهان». از مرداب لجنزده و سمپاشی طبیعیِ پشه و خرمگس گرفته تا صف درشکههای «آبشاهی» که بیخبر از آلودگیِ منبع، آب را در سطح شهر توزیع میکردند. همه چیز، تهران را به شهری میمانست که بهداشت برایش یک واژه زائد بود. این گزارش که به تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۳۳ در مجله یادشده منتشر شد، نهفقط یک هشدار، که سندی زنده از شهرنشینی بیرحمانه در برههای بود که مسئولان وقت وعده لولهکشی آب را مدام از امروز به فردا موکول میکردند:
هرگاه بخواهیم از حیث مراعات اصول بهداشت نام شهرهای ایران را زیر یکدیگر بنویسیم، بدون شک نخستین اسم تهران خواهد بود و اگر بر آن شدیم تا از همین حیث اسم پایتختهای دنیا را یکی پس از دیگری ذکر کنیم بدون شبهه آخرین اسم تهران خواهد بود. بنابراین تهران پاکترین شهر ایران و کثیفترین پایتخت دنیا به شمار میرود. مگر نه این است که سعادت هر کشوری بسته به فرهنگ و بهداشت اوست. اگر میگویند ما سعادتمندیم بیایند به این دو امر حیاتی ما نظر افکنند. آن فرهنگمان و این هم بهداشتمان!
شما را به آن کسی که نزدتان مقدس است سوگند میدهم اگر هم برای یک بار شده سری به این قنات شاه بزنید، ببینید آبی که میخورید از چه لجنزار متعفن و کثیفی برای شما میآورند. وقتی میگویند در مملکتی بهداشت نیست یعنی دوا نیست، دکتر نیست، به مردم ضد امراض مختلفه واکسن نمیزنند و از اینگونه موارد. اما در کشور ما از این حرفها گذشته. به عقیده ما اصولا استعمال کلمه بهداشت در این محیط زائد است. دیگر اینجا نمیتوانیم بگوییم اصول بهداشت مراعات نمیشود، در اینجا باید بگوییم مردم مثل افراد دورانهای گذشته، دورانهایی که اسمی از بهداشت نبود، زندگی میکنند.
محل قنات شاه در مرکز شهر تهران است، اطراف آن را شهرداری و باغ ملی و پستخانه و زندان موقت شهربانی احاطه کرده است. از یک طرف به خیابان فردوسی راه دارد و از طرف دیگر به خیابان سپه. جایی که با سرنوشت مردم بستگی دارد و جایی که در ناف پایتخت ایران است چرا باید یک مرداب سیاه باشد؟ مگر مسئله آب یکی از حیاتیترین مسائل نیست؟! پس چرا در شهر ما هیچگونه توجهی به آن نمیشود؟! بیخود نیست که هر روز افراد بدبخت این کشور به امراض مختلفه و گوناگون درمیگذرند و بر سر یک چنین موضوع قابل توجهی که بدبختانه بدان هیچ توجه نمیشود چشم از دنیا میبندند.
زبالهدانی همنشین مخزن آب شرب شهر!
آخر در کجای دنیا رسم است که خاکروبه و آبی که به خورد مردم میدهند همسایه هم باشند. سُپورهای اطراف قنات شاه از صبح تا شام کپهکپه خاکروبهها و آتآشغالهای خانهها و اماکن مختلفه را جمع میکنند و میآورند پهلوی شیرهای آب میریزند. این زبالهها بوی گند و خفهکنندهای به اطراف خود پراکنده میکنند. خرمگسها و پشهها به روی آنها مشغول پیدا کردن طعمه میشوند. به هوا پرواز میکنند وزوز میکنند و ژندهپوشها با یک سطل و چوب، روزی خود را از میان این زبالهها پیدا میکنند.
این کثافات چند روز همانطور جای خود میمانند و انباشته میشوند تا یک کامیون بیاید. کامیون هم که رسید پنج شش رفتگر با بیل خاکروبهها را توی آن پرتاب میکنند و خوب و حسابی گرد و خاکی که به هزاران میکروب آغشته است در هوا پراکنده مینمایند تا روی شیرهای آب شاه بنشیند و بعد مراحلی را بپیماید و به حلقوم مردم فرو برود. اسم این را چه میشود گذاشت؟ چرا فکری برای این وضع فلاکتبار نمیشود؟ تهران به این بزرگی دیگر جا ندارد که خاکروبهها را در آن بریزند، میآورند پهلوی آب خوردنی مردم میریزند؟! چقدر بیفکری و لاقیدی میخواهد! در مقابل همین محل، زندان موقت شهربانی [موزه عبرت کنونی] است. تمام تلاش و کوشش و جنبش و همّ خود را مصروف سر و صورت دادن و تغییر و تبدیل وضع آن میکنند، میآیند و میروند و میآورند و میبرند. به فرض محال بیایند و این عمل را قدغن کنند، تصور میکنید که آن وقت قنات اصلاح خواهد شد؟ هرگز، تازه اول کار است.
این لجنزار با فضولات اسبها و ادرار آنها مخلوط میشود و نور علی نور میگردد. باور کنید اگر شما هم بروید و این مکان کثیف را ببینید مثل ما آنقدر عصبانی میشوید و خون میخورید که اگر کاردتان بزنند خونتان درنمیآید.
لجنزار کثیف
هنگامی که قنات شاه را در تهران به وجود آوردند، خیابان آن مثل کلیه خیابانها اسفالت شده جز این نقطه. شما اگر در مدت کوتاهی آب حوض خانهتان را خالی نکنید خواهید دید که کف آن چند سانت لجن تولید خواهد شد. و این خیابان خاکآلود سالهاست که آب فراوان روی آن ریخته شده و با پا و چرخ لگدکوب و درهم آمیخته شده و اینک به صورت لجنزاری درآمده است. کارگران وقتی با کفشهای لاستیکی خود روی آن راه میروند، پایشان در این مرداب فرو میرود. آیا دیدن این مناظر تاسف و تاثر در دل آدمی ایجاد نمیکند؟ امروزه دورترین خیابانهای شهر تهران اسفالت شده، کوچه پسکوچهها نیز کمتر به شکل سابقاند. اما هنوز که هنوز است این خیابان را اسفالت نکردهاند، چرا؟ معلوم نیست.
این لجنزار با فضولات اسبها و ادرار آنها مخلوط میشود و نور علی نور میگردد. باور کنید اگر شما هم بروید و این مکان کثیف را ببینید مثل ما آنقدر عصبانی میشوید و خون میخورید که اگر کاردتان بزنند خونتان درنمیآید.
چرا به فکر اصلاح قنات شاه نمیافتند؟ بیچاره مردمی که پول میدهند و گمان میکنند آب پاک و تمیزی میآشامند. آب شاه به اصطلاح آب خوردنی طبقات اول و دوم مردم ما است. مردمی که خودشان را خیلی پابند اصول بهداشتی میدانند. پس ببینید آبی که طبقات دیگر بر امعا و احشای خود میفرستند چه باید باشد؟
مگر مردم چه گناهی کردهاند که باید محکوم به آشامیدن آبی باشند که با چنین بیدقتی از زیرزمین بیرون کشیده میگردد؟! ما از اولیای وزارت بهداری جدا خواستاریم تا اقدام عاجلی برای اصلاح و تغییر وضع اسفآور کنونی قنات شاه بنمایند.
لولهکشی
اندکی به خود بیندیشید و ببینید چند سال است که شهر تهران خود را با لولهکشی مشغول کرده است! چقدر دل این خیابانها را شکافتند و دوختند؟ تا چه حد گرد و غبار به حلق رهگذران فرو کردند! چقدر راه عبور و مرور را سد کردند! و جقدر در خانهها را زدند و عوارض گرفتند! این همه کارها را انجام دادند ولی چه ثمرهای به مردم رسید. نقدا که هیچ، تا آینده چه زاید!
ملتهای خوشبخت نقشههای شگفتآوری برای سالهای آینده خود طرح میکنند و در مدت کوتاهی آن را عملی میکنند و در ایران ما چندین سال است که برای یک امر ناچیز خودشان را مشغول و سرگرم کردهاند و تاکنون نتوانستهاند کاری بکنند. بنازیم شست این چنین مردان عمل را آن وقت بگویید چرا سیاحان و جهانگردان و کسان دیگری که به این کشور پا میگذارند پس از چندی که به موطنشان برمیگردند ما را به باد مسخره میگیرند و در روزنامههای خود آنچه را دیدهاند منعکس میکنند.
از کجا که سالهای آینده هم بگذرد و هنوز تهران لولهکشی شده نباشد! اصلا از کجا که تصمیم به لولهکشی شهر تهران گرفته شده باشد؟ شاید این تحولاتی که در چند سال اخیر در خیابانها دیده شده گورهایی بود که برای لوله کندند!
«آبشاهی»ها که صبح تا عصر مجبورند چند مرتبه به این محل سر بزنند، وقتی به این خیابان میرسند دهنه اسب خود را میگیرند و وارد صف میکنند
به قنات برگردیم
آنچه ما از قنات شاه گفتیم و خاطر شما را آزرده کردیم و امیدواریم که این خاطرآزردگی منجر به این گردد که وضع قنات به صورت آبرومندی درآید. انتقادات ما بود و اینک چند کلمه راجع به طرز کار در این محل:
«آبشاهی»ها [افرادی که با گاری آب قنات شاه را در تهران توزیع میکردند] که صبح تا عصر مجبورند چند مرتبه به این محل سر بزنند، وقتی به این خیابان میرسند دهنه اسب خود را میگیرند و وارد صف میکنند و خودشان چند لحظه در کنار پیادهرو مینشینند و خستگی درمیکنند. صف اسبها خیلی جالب است. این حیوانهای جسور و زحمتکش که بعضیهاشان کله خود را در آخور کردهاند آرام و بیسروصدا پشت سر هم میایستند. بشکههای جلو یکییکی پر از آب میشوند و از این محوطه دور میگردند و این اسبها بدون آنکه صاحبانشان آنها را راهنمایی کنند به جلو میروند. در مقابل همین صف مردانی در گوشهای از خیابان نشستهاند و برای این حیوانات بدبخت با ترکه و چرم شلاق درست میکنند.
نوبت هر بشکه که رسید، صاحب آن فعالیت را شروع میکند و لوله لاستیکی زیر بشکه را با یکی از لولههای آهنی که در یک سکوی طویل سمنتی به کار بردهاند، توسط یک لوله کوتاه لاستیکی دیگر وصل میکند. آب با فشار برق از زیر زمین بالا میآید و از لولهها میگذرد و داخل بشکه میگردد و بشکه وقتی پر شد از سوراخ کوچکی که بالای آن درست کردهاند آب فوارهگون به بالا میجهد. پس از آن بشکه به خیابانها راه میافتد و آب را به منازل میبرند.
۲۵۹
نظر شما