گروه اندیشه: مقاله دکتر تقی آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، که در ویژه نامه روزنامه ایران منتشر شده، تلاش می کند به این سوال پاسخ بدهد اگر پزشکیان در انتخابات سال 1403 انتخاب نمی شد، الآن ایران در چه شرایطی قرار داشت؟ ارمکی ابتدا به تحلیل پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ و چرایی این انتخاب میپردازد. این استاد دانشگاه معتقد است که رأی مردم به پزشکیان، نشانه رویکرد غالب جامعه ایران به میانهروی، اعتدال و اصلاحات است، رویکردی که مبتنی بر ساختن است تا ویران کردن. در مقابل رویکردی که آن را «صلب فکری و بنیادگرایی» مینامد. از دیدگاه نویسنده، این انتخاب نه تنها یک رویکرد داخلی، بلکه پاسخی به گرایش جهانی به سمت تندروی و بنیادگرایی سیاسی است. نویسنده با اشاره به پیامدهای احتمالی انتخاب فردی غیر از پزشکیان، بیان میکند که این انتخاب در حوزه خارجی به جای دامن زدن به جنگ و فشار نظامی از سوی کشورهای متخاصم، منجر به ایجاد یک وضعیت «هم صلح، هم جنگ» شده است. در این وضعیت، ایران آماده گفتوگو و تأمین منافع ملی از طریق دیپلماسی است، اما در عین حال برای دفاع از خود نیز آمادگی کامل دارد.
در حوزه داخلی نیز، پزشکیان را آغازگر «طلسم گفتوگو» میداند، زیرا او به جای تحمیل نظر خود، بر شنیدن استدلالهای مختلف و رسیدن به وفاق ملی تأکید دارد. نویسنده در نهایت، برای آینده دولت پزشکیان، پیشنهاد بازنگری در عملکرد وزرا و ایجاد فضا برای فعالیت نخبگان و چهرههای ملی را مطرح میکند. از نظر موضوعی ارمکی در مقاله خود به سه مسئله ریشههای انتخاب پزشکیان، پیامدهای انتخاب پزشکیان در سیاست خارجی، و پیامدهای انتخاب در سیاست داخلی می پردازد و در نهایت پیشنهادهای اساسی و مرحله ای خود را برای این مقطع لزوم بازنگری در عملکرد کابینه و فراهم کردن زمینه برای حضور چهرههای ملی و نخبگان.می داند. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
****
در پاسخ به این سؤال که «اگر پزشکیان رئیسجمهوری نمیشد...؟»، به نظرم باید نگاهی به جریانهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ بیندازیم. یعنی به فرآیندی که در آن اکثریت رأیدهندگان، که جمعی از آنان پیشتر از صندوق رأی فاصله گرفته بودند، ترجیح دادند آقای پزشکیان را «انتخاب» کنند. نگاه به آن فرآیندها، علاوه بر اینکه چرایی انتخاب پزشکیان از سوی مردم را توضیح میدهد، به این سؤال پاسخ میدهد که «اگر پزشکیان رئیسجمهوری نمیشد...؟» زیرا این دو پاسخ، بههم مرتبط هستند.
نگاهی به دوره پیش از انتخابات ۱۴۰۳ ما را در مواجهه با دو نوع قضاوت و داوری قرار میدهد؛ اول قضاوت درباره امروز ایران، و دیگری بررسی و داوری از شرایط فردای ایران. در روزهای قبل از این انتخاب مردمسالارانه، نوعی تعارض قابل مشاهده بود؛ تعارضی میان دیدگاههای فرهنگی، سیاسی جریان رقیب و نامزد آن جریان، و در مقابل دیدگاه مبتنی بر میانهروی، اعتدال و اصلاحطلبی ملی که به باور ایرانیان در پزشکیان متبلور بود.
جامعه ایران با چنین دوگانهای مواجه بود که در نهایت رویکرد مبتنی بر میانهروی، اعتدال و اصلاحطلبی ملی را برگزید. این انتخاب ناشی از این حقیقت تاریخی است که خصلت اساسی جامعه امروز ایران، ساختن است و نه فروریختن یا ویران کردن. ایرانیان در دهههای اخیر نشان دادند از هرگونه تلاش برای فروریزی ساختارهای کلان اجتناب میکنند و گزینه بدیل آنان ساختن، اصلاح کردن و همراه با اصلاح پیش رفتن است. به دیگر سخن، ایرانیان در دهههای اخیر در رویکردهای سیاسی خود نشان دادند که پیروزی خود را در پیراستن میجویند، نه پیکارجویی فکری، سیاسی یا فرهنگی.
بنابراین، رأی به پزشکیان محصول و برآمده از تقابل چنین دوگانه فکری و سیاسی بود، دوگانهای که یک سوی آن صلب فکری و سوی دیگرش اعتدال و اصلاح میانهروانه بود.به عنوان جامعهشناسی که بر شناسایی مؤلفههای جامعه ایرانی تمرکز دارد، بر این باورم که انتخاب جامعه ایرانی، خوب و درست بوده است. باید در نظر داشت که این انتخاب پس از چند دوره فاصلهگیری از انتخابات صورت گرفت که خود اهمیت آری گفتن مردم به مشارکت سیاسی و نیز نوع انتخاب آنان در این مشارکت را دوچندان میکند.
بهویژه اینکه تجربه کشورهای غربی و برخی کشورهای آسیایی نشان میدهد با گذشت زمان، مردم این جوامع هرچه بیشتر تمایل پیدا میکنند تا به نامزدهای بنیادگرا گرایش پیدا کنند که تجربه آمریکا و مجارستان مؤید این نکته است. امروز از غرب تا آسیا شاهد برآمدن گرایشهای سیاسی بنیادگرایانهای هستیم که ریشههای دینی و مذهبی دارند و تمایلات خود را با لعاب یا پوسته دغدغههای سیاسی دنبال میکنند. در این کشورها نیروهای بنیادگرا با چنین انگیزهها و انگیختههایی درحال ساماندهی مجدد نیروهای سیاسی و اجتماعی خود هستند، همچنین در حال گسترش دامنه اجتماعی جریانهای وابسته به خود.
با لحاظ کردن جهانی بودن پدیده تصلب سیاسی میتوان بیش از پیش به اهمیت انتخاب ایرانیان در سال ۱۴۰۳ پی برد.به عبارت دیگر، با لحاظ کردن این وضعیت جهانی، این سؤال مطرح میشود که در چنین شرایطی، اگر کسی غیر از پزشکیان پیروز میشد، باید منتظر چه فرآیندها یا اتفاقاتی میبودیم؟ ورود ایران به یک جنگ تمامعیار، و نه جنگی در ۱۲ روز، یک رویداد محتمل بود. زیرا جنگ و فشار نظامی چیزی است که دولتهای سختافزاری، از آمریکا تا سرزمینهای اشغالی و حتی اروپا از آن استقبال میکنند. اما با حضور یک رئیسجمهوری اعتدالی در ایران، دست دیگر کشورهای متخاصم راستگرا برای بهانهتراشی جهت هجوم همهجانبه سیاسی و نظامی به ایران تا حد زیادی محدود شد و بازی آنان را تا حد زیادی خراب کرد.
در حوزه داخلی درباره انتخاب پزشکیان چه میتوان گفت؟ پزشکیان امروز از اعتدال، اصلاحات، سازگاری و وفاق ملی حرف میزند. اما نکته این است که وفاق ملی مورد نظر او ویژگیهایی دارد که باید برجسته یا شناسانده شود. وفاق پزشکیان به این معنی نیست که «با من وفاق کنید» یا اینکه در این وفاق «فقط به حرف من گوش کنید.» در مقابل این رویکرد یکجانبهگرا و غیر وفاقی، پزشکیان همواره میگوید همه باید به حرف و سخنان یکدیگر گوش کنیم و استدلالهای یکدیگر را بشنویم. این اتفاق مهمی در حوزههای سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی ایران است.
بهویژه اینکه پیشبینی میشد اگر غیر از پزشکیان یا فردی از جریان مقابل او به کرسی ریاست جمهوری دست مییافت، امروز مسأله «شنیدن یکدیگر» نبود، بلکه مسأله «شنیدن نظر رئیسجمهوری و تبعیت از رئیس دولت» میبود. پزشکیان وحدت را در پذیرش تفاوتها میبیند، اما دیدیم که برخی وحدت را در همنظر شدن با رئیس دولت یا رئیس یک جریان سیاسی جستوجو میکردند. وحدت جریانهایی غیر از جریان فکری و سیاسی پزشکیان، این است: «به حرف من گوش کنید و رویکرد مرا بپذیرید.»
درحالی که پزشکیان نهتنها بر گفتوگوی همگانی و ملی، بلکه بر طرح ملی استدلالها و شنیدن استدلال همه طرفها و در نهایت برگزیدن بهترین استدلال، تأکید دارد. پزشکیان طلسم گفتوگو در ایران را شکست. هرچند باید در نظر داشت که گفتوگو یا طرح مسأله کردن از طریق گفتوگو، هدفی نیست که پزشکیان دنبال میکند. او میگوید این گفتوگوها و استدلالها باید طرح شوند تا درنهایت راهحل مشترک و مورد توافق همگان برای حل مسائل کشور انتخاب شود. این واقعیت و تأکید بر وفاق پزشکیان، نشان میدهد که انتخاب مردم ایران در سال ۱۴۰۳ درست بوده است. بالاتر از این، اگر قرار باشد انتخابات سال گذشته امروز هم تکرار شود، همچنان بهترین رویکرد برای جامعه ایرانی رویکردی است که پزشکیان دنبال میکند.
بنا بر آنچه گفته شد، یعنی رویکردهای جنگطلبانهای که در بیرون از مرزها نسبت به ایران وجود دارد و صلح و سازشی که پزشکیان تلاش میکند با تکیه بر وفاق مورد تأکید خود در داخل ایجاد کند، میتوان اینطور گفت که امروز ایران در یک وضعیت «جنگ و صلح» قرار گرفته است. پزشکیان نهتنها مانع بروز جنگ از سوی کشورهای متخاصم شده و همه تلاش خود را صرف شکلگیری نوعی صلح مسلح کرده است، در داخل کشور نیز همین صلح را با دعوت جریانهای سیاسی به وفاق ملی دنبال میکند.
از این رو امروز دولت جمهوری اسلامی ایران که مسعود پزشکیان ریاست آن را برعهده دارد، در هر دو ساحت خارجی و داخلی بهخوبی درحال ایفای نقش خود است. در نسبت به خارج ایده صلح مسلح را پیش میبرد و در داخل هم توانسته است طلسم گفتوگو را بشکند، با اینکه توانسته در دوره پیش از جنگ با دولت آمریکا نیز گفتوگویی داشته باشد، البته غیرمستقیم. امروز مسأله گفتوگو به ویژه در سیاست خارجی، از حالت یک مسأله بغرنج سیاسی خارج شده و ماهیت ابزاری آن برای تأمین هرچه بیشتر منافع ملی آشکار شده است. آماده بودن ایران برای گفتوگو با خارجیها و نشان دادن توانایی و قدرت برای هر گفتوگویی، از اروپا تا آمریکا، البته به شرط تأمین منافع ایران، از جمله تغییرات مهم رخ داده در یکسال گذشته است.
این همه درحالی است که هم دولت، هم نیروهای مسلح و هم مردم ایران، در کنار آمادگی برای گفتوگو، ایستادهاند و آماده هرگونه دفاعی از کشور خود در مقابل یک جنگ تحمیلی و احتمالی دیگر هستند.مجموعه این شرایط، به این معنی است که در یک سال فعالیت دولت پزشکیان، از دوگانه «نه جنگ، نه صلح» عبور کرده و به وضعیت «هم صلح و هم جنگ» رسیدهایم. وضعیت «هم صلح، هم جنگ»، به این معنی است که با قدرت آماده گفتوگو برای حل مشکلات هستیم، اما در صورت نیاز آماده جنگ با همه قدرت و دفاع از کشور خود نیز هستیم. این تغییر و پذیرش این تغییر به همراه گفتوگوهای ملی که در جنگ یا در پس از جنگ شکل گرفت نیز به نوبه خود نشان میدهد که انتخاب پزشکیان در این زمینه انتخاب درستی بوده است.
تا این جا درباره گذشته گفته شد؛ هم یک سال گذشته دولت پزشکیان و هم گذشته قبل از دولت پزشکیان. اما درباره آینده و مسیر پیش روی کشور، دولت و جامعه ایرانی چه میتوان گفت؟
هنگام مواجهه با مسألهای به نام آینده، باید گفت نیاز مهم امروز ما تغییر در حوزههای راهبردی است. باید شیوههای ناکارآمد سیاستگذاری، تصمیمگیری، مصوبهسازی و اجرا بررسی و اصلاح شوند؛ این وظیفهای متوجه همه است. در کنار آن، باید در عملکرد وزرا نیز بازنگری کرد. به این معنی که رئیسجمهوری هیأتی را مأمور بررسی کارنامه کابینه در یک سال گذشته کند، اشکالات شناسایی و اصلاحات اعمال شود. حتی در صورت احساس نیاز برای تغییر کابینه، نباید آن را به امری غیرممکن تبدیل کرد. زیرا امروز تغییر باید با رویکرد ملی و برای صیانت از منافع ملی انجام شود و منافع جریانها، جناحها یا افراد به کناری گذاشته شود.
پیشنهاد من برای مسیر پیش روی دولت چهاردهم و شخص پزشکیان این است که باید فرصت و زمینه را برای کار و فعالیت چهرههای ملی، قدرتمند، نخبه و کارا فراهم آورد. باید فرصت داد تا ایرانخواهان و ایراندوستان وارد صحنه شوند و فرصت کار و خدمت داشته باشند. تجربه وزارت اقتصاد در دوره جنگ با وزیری جوان نشان داد که این تغییرات ثمرات خوب و درازمدتی برای کشور خواهد داشت.
*دکتر تقی آزادارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران
۲۱۶۲۱۶
نظر شما