هادی خانیکی: اگر پزشکیان انتخاب نمی شد ... /  در مقاومت میهنی یک سوم از جمعیت ناراضی کاسته شد / چرا انتخاب پزشکیان فراتر از یک تغییر سیاسی بود؟  

در شرایط کنونی، پرسش اصلی این است که پزشکیان چگونه می‌تواند به وعده‌های خود عمل کند؟ پاسخ ساده‌ای در برابر این سؤال وجود ندارد. تحقق وعده‌ها تنها با تکیه بر دولت ممکن نیست. او نیازمند حمایت و همکاری همه ارکان نظام، انسجام درونی دولت، ارتباطات فعال و دوسویه با نهادهای مدنی وحرفه‌ای، جریان‌های سیاسی، نظام نخبگانی، دانشگاه‌ها، رسانه‌ها و شخصیت‌های ملی است. اگر این همیاری و گفت‌وگو شکل نگیرد و یا به الزامات آن توجه نشود، وعده‌ها در حد شعار و آرزو باقی می‌ماند.

 گروه اندیشه: مقاله دکتر هادی خانیکی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ویژه نامه روزنامه ایران به مناسبت هفته دولت با عنوان «اگر پزشکیان نبود»، به تحلیل عمیق وضعیت ایران در آستانه انتخابات ۱۴۰۳ و نقش پیروزی مسعود پزشکیان در این شرایط می‌پردازد. نویسنده معتقد است انتخاب پزشکیان، فراتر از یک جابه‌جایی سیاسی، به مثابه «پذیرش نسبی یک تغییر» و برپایی «کور سوی امیدی تازه» بود. خانیکی در مقاله خود به ۶ موضوع اصلی می پردازد: ۱- ابتدا وضعیت جامعه و بحران های انباشته در آن را می کاود که عدم انتخاب پزشکیان می‌توانست به افزایش بی‌اعتمادی و این باور که صندوق رأی دیگر کارآیی ندارد، منجر شود.۲- در حوزه سرمایه اجتماعی و ناترازی، خانیکی از اکنون خطیر ایران سخن می گوید که نتیجهٔ ناترازی‌های عمیق در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ارتباطی است. سرمایه اجتماعی کشور آسیب دیده بود و انتخاب پزشکیان پیامی مبنی بر امکان «باز کردن راه‌های تازه» و «افق‌گشایی» برای عبور از این وضعیت را منتقل کرد. در غیاب او، فرسایش سرمایه اجتماعی شتاب بیشتری می‌گرفت. ۳- وفاق اجتماعی و رویکرد پزشکیان محور دیگری است که خانیکی به آن می پردازد. بر اساس این محور جامعهٔ ایران با تکثر قومی، مذهبی و فرهنگی، به وفاق اجتماعی نیاز استراتژیک دارد. پزشکیان با تعریف دولت خود به عنوان «دولت وفاق ملی» و تأکید بر پرهیز از دعوا، تلاش کرد زبان همدلی را احیا کند. گرچه این تلاش‌ها تاکنون بیشتر در سطح گفتمانی بوده، اما در صورت عدم انتخاب او، جامعه بیشتر به سمت قطبی‌سازی پیش می‌رفت. ۴- محور چهارم جنگ و همبستگی ملی است. خانیکی به «جنگ ۱۲ روزه» و تأثیر آن بر جامعه اشاره می‌کند. این رویداد باعث شد جامعه با افزایش همبستگی مدنی و حس تعلق به ایران، از میزان نارضایتی خود بکاهد. نویسنده معتقد است پزشکیان با درک این ضرورت، متعهد به اصلاح رویکردها برای پایدار کردن این همبستگی است. در غیاب او، مدیریت چنین بحران‌هایی صرفاً به ابزارهای سخت‌افزاری محدود می‌شد. ۵- چالش‌های پیش روی دولت و تحقق وعده‌ها محور پنجمی است که خانیکی به آن می پردازد. از نظر خانیکی با وجود پیروزی، دولت پزشکیان با چالش‌های بزرگی چون ادامهٔ بحران اقتصادی، شکنندگی سرمایه اجتماعی، تهدیدهای نظامی و ضعف نظام ارتباطی روبه‌رو است. نویسنده تأکید می‌کند تحقق وعده‌ها تنها با همکاری همهٔ ارکان نظام، نهادهای مدنی و نخبگان ممکن است. در غیر این صورت، وعده‌ها در حد شعار باقی می‌ماند. و ۶ - گفتمان و رفتار متفاوت پزشکیان که نویسنده در این بخش  بر ویژگی‌های گفتمانی پزشکیان همچون صداقت، گفت‌وگومحوری، نقد وضعیت بدون دشمن‌سازی، شفافیت و باور به اصلاحات تدریجی تأکید می‌کند. این رویکرد، یک تغییر مهم در فضای سیاسی ایران محسوب می‌شود و پنجره‌ای برای تحول و گفت‌وگو گشوده است. آیندهٔ ایران به توانایی تبدیل این پنجرهٔ کوچک به یک افق گشوده‌تر بستگی دارد و این امر نیازمند همکاری و حمایت از دولت اوست. این مطلب در زیر از نظرتان می گذرد:

****

مقدمه:

انتخابات زودرس ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ در ایران در شرایطی برگزار شد که جامعه در وضعیتی خطیر و پیچیده قرار داشت. تنگناهای انباشته و حتی بحران‌های انباشته و درهم تنیده در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و بین‌المللی، همزمان با فرسایش سرمایه اجتماعی، آینده را به‌گونه‌ای مبهم و نگران‌کننده پیش روی مردم و نخبگان قرار داده بود. جامعه ایران در آستانه انتخابی دشوار و سرنوشت‌ساز بود: یا باید در برابر روند فرساینده بی‌اعتمادی و انفعال اجتماعی تسلیم می‌شد یا کورسوی امیدی تازه، هرچند شکننده، برمی‌افروخت.

در این بزنگاه، حضور و پیروزی دکتر مسعود پزشکیان معنایی فراتر از یک جابه‌جایی رسمی پیدا کرد و به منزله پذیرش نسبی یک تغییر و انتخابی متفاوت تفسیر شد. پرسش متناظر این است: اگر پزشکیان از دایره تأیید صلاحیت نمی‌گذشت یا انتخاب نمی‌شد، مسأله امروز ایران چگونه صورت‌بندی می‌شد؟ این نوشته کوتاه می‌کوشد به این پرسش بپردازد و از خلال آن، اهمیت انتخاب و نقش پزشکیان را در شش زمینه توضیح دهد:

۱- وضعیت جامعه ایران در آستانه انتخابات،
۲- سرمایه اجتماعی، ناترازی‌ها و وضعیت خطیر ایران،
۳- وفاق اجتماعی و ضرورت آن،
۴- سایه جنگ و تجاوز ۱۲‌روزه اسرائیل و آمریکا به ایران و آثار اجتماعی آن،
۵- وضعیت کنونی و امکان تحقق وعده‌ها و انتظارات اجتماعی
۶- رویکردهای گفتمان پزشکیان و اهمیت پیشبرد آن در دولت برای امروز و آینده ایران

 بخش اول: جامعه ایران در آستانه انتخابات

 انتخابات ۱۴۰۳ ریاست جمهوری ناگهان و در امتداد فضای انتخاباتی برآمده از مشارکت سیاسی محدود برگزار شد. جامعه با تنگناها و بحران‌های انباشته منابع مادی و معنوی توسعه پایدار و همه جانبه درحوزه‌های معیشت و رفاه مردم و آینده ایران روبه‌رو بود.

نارضایتی‌ها در آن مقطع تنها اقتصادی نبود، بلکه وجه اجتماعی و اخلاقی نیز داشت. برخی از شهروندان، سیاست‌گذاری‌ها را ناعادلانه و تبعیض‌آمیز می‌دانستند؛ بویژه در حوزه‌های اشتغال و آموزش و بهداشت که به‌طور مستقیم با زندگی روزمره آنان پیوند دارد. همین تجربه زیسته، نیاز به تغییر و پذیرش تفاوت در سبک زندگی و به رسمیت شناختن حقوق اساسی شهروندان را به یک مطالبه عمومی تبدیل کرده بود.

انتظار مردم از انتخابات، بازگشت به عدالت و توجه واقعی به معیشت و حقوق ملت بود. انتخاب پزشکیان، برای بخش بزرگی از جامعه اعم از آنکه رأی دادند یا ندادند، پاسخی ممکن به این انتظار متراکم بود.اگر پزشکیان نیامده بود، اکثریت جامعه به این نتیجه می‌رسید که حتی صندوق رأی نیز دیگر توان بازگرداندن عدالت و پاسخگویی به ضرورت تغییر و اصلاح رویکردها را ندارد. در چنین شرایطی، نه تنها مشارکت سیاسی، بلکه حتی همان سرمایه اجتماعی درسطوح خرد و میانی و کلان بیشتر فرسوده می‌شد.

بخش دوم: سرمایه اجتماعی، ناترازی‌ها و اکنون خطیر ایران

سرمایه اجتماعی مهم‌ترین پشتوانه هر جامعه برای عبور از بحران‌هاست. در ایران، این سرمایه به دلایل مختلف (از سیاست‌های ناکارآمد گرفته تا ضعف اعتماد میان دولت و جامعه) به‌شدت آسیب دیده است.
از سوی دیگر، ناترازی‌ها کشور را در موقعیت خطیری قرار داده‌اند:

 • ناترازی اقتصادی میان منابع محدود و نیازهای فزاینده مردم؛
 • ناترازی سیاسی میان مطالبات اجتماعی انباشته شده در سطوح مختلف
 • ناترازی فرهنگی میان سبک‌های زندگی و ارزش‌های رسمی
 • ناترازی ارتباطی میان زبان جامعه و زبان حکمرانی.

 این ناترازی‌ها، ایران را وارد مرحله‌ای کرده‌اند که می‌توان از آن به عنوان «اکنون خطیر ایران» یاد کرد؛ لحظه‌ای که در آن تصمیم‌های بموقع می‌توانند افق‌گشایی کنند و گرفتار ماندن در تله تصلب و چرخه‌های معیوب می‌توانند فرصت سوزی کنند.

اما برای عبور از این اکنون خطیر، تنها مدیریت بحران‌ها کافی نیست؛ بلکه باید فرصت‌های تازه کشف یا خلق شود. افق‌گشایی برای ایران و برای همه ایرانیان، ضرورت حیاتی است. پزشکیان با زبان ساده و منش اعتمادساز خود، دست‌کم این پیام را منتقل کرد که امکان باز کردن راه‌های تازه وجود دارد.

اگر پزشکیان نیامده بود، چرخه فرسایش سرمایه اجتماعی شتاب می‌گرفت و افق آینده بیش از پیش مسدود می‌شد. در غیاب او، و در دایره رقابت‌های محدود و موجود نه نشانی از کشف فرصت تازه بود و نه امیدی به افق‌گشایی.

بخش سوم: وفاق اجتماعی و ضرورت آن

وفاق اجتماعی برای  جامعه ایران یک ضرورت استراتژیک است. ایران، جامعه‌ای متکثر است با قومیت‌ها، مذاهب، طبقات اجتماعی و سبک‌های زندگی متنوع. بدون وفاق، این تکثر به تضادها و ستیزه‌های ویرانگر بدل می‌شود.

پزشکیان از همان آغاز ریاست‌جمهوری کوشید با تعریف دولت خود به عنوان دولت وفاق ملی زبان همدلی و همکاری را زنده کند. او در سخنان خود بیش از هر چیز بر «پرهیز از دعوا» در اداره کشور تأکیدکرد و حتی به رقیبان سیاسی خود امتیاز داد. در کنار آن به اصرار بر عملیاتی کردن عدالت در آموزش و بهداشت پرداخت، از رفع تبعیض علیه اقوام و زنان سخن راند، و ضرورت تنش‌زدایی از همسایگان و همکاری با آنان را به رویکردی فعال تبدیل کرد. اینها همه ستون‌هایی از یک وفاق اجتماعی مؤثر هستند، گرچه نیاز جدی به وفاق با جریان‌های بیرون افتاده از نگاه و نظم رسمی نیز دارند تا کنون بیشتر در سایه وجه اول آن مانده است.

 اما همین مسیر پیموده شده هم با سختی‌های مختلف روبه رو بوده است. کامیابی‌های پزشکیان در وفاق بیشتر در سطح گفتمانی و نمادین بوده و او در این سطح، توانسته دست‌کم بخشی از جامعه را به عبور ازدعوا و بازگشت به گفت‌وگو امیدوار کند. اما ناکامی‌ها نیز روشن است: نبود ابزارها و ساختارهای اجرایی مناسب، فشارهای سیاسی تندروهای محدود و مقاومت‌های نهادی و بوروکراتیک مانع شده‌اند که این گفتمان به سیاست‌های پایدار اجرایی تبدیل شود.

اگر پزشکیان نیامده بود، همین رویکرد و رفتار تفاهمی و حتی پنجره کوچک گشوده به سوی وفاق نیز بسته می‌ماند. جامعه بیشتر در چرخه قطبی‌سازی گرفتار می‌شد و خشونت‌های زبانی و نهادی مجال بیشتری برای بروز پیدا می‌کرد.

بخش چهارم: جنگ ۱۲ روزه و آثار اجتماعی آن

 براساس گزارش‌های انتخابات، دکترپزشکیان با تمرکز بر دورکردن سایه جنگ از ایران و کاهش تنش‌های منطقه‌ای وارد عرصه شد. اما فشارهای خارجی و رخدادهای ناگهانی، شرایط را به گونه‌ای تغییر داد که اولین روز استقرار دولت او با ترور و شهادت اسماعیل هنیه ‌رئیس دفترسیاسی حماس همراه شد. این رخداد و وضعیت پس از آن نشان داد که حتی برنامه‌ریزی‌های دقیق و اولویت‌گذاری‌های منطقی، بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌های سیاسی و عوامل محیطی ناتمام می‌مانند.

تداوم و تشدید تهدیدهای منطقه‌ای و بین‌المللی موجب غلبه فضای جنگی برکشور و نهایتاً تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران شد. جنگ ۱۲ روزه جامعه و دولت را در وضعیتی خطیرتر قرار داد. فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان برجسته هسته‌ای به شهادت رسیدند و مراکز مهم آفندی و پدافندی و سیاسی و مسکونی کشور مورد هدف قرار گرفت. بیش از ۴۰ درصد جامعه به طور مستقیم متأثر از جنگ شدند و آثار غیر مستقیم آن هم به سرعت همه وجوه زندگی شهروندان ایرانی را فراگرفت. بزودی مشخص شد که فروپاشی نظام و تمامیت ارضی ایران هدف رژیم اسرائیل است و به این منظور تبدیل نارضایتی‌های اجتماعی به اعتراض و تضعیف انسجام ملی مد نظر تجاوزگران است.

بنا به مطالعات تطبیقی که در سه مقطع پیش از جنگ، حین جنگ و پس از آن انجام گرفته است، در مواجهه با این وضعیت جنگی، جامعه با افزایش همبستگی‌های مدنی، حس تعلق و افتخار به ایران و رضایت و حمایت بیشتر از دولت و سازمان نظامی کشور روبه‌رو شده است. پدیده سیالی که می‌توانست با برخورد اصلاح‌گرانه در همین وضعیت خطیر و پیچیده به ملاط جدید بنای«مای ایرانی» تبدیل شود. در خلال مقاومت میهنی یک سوم از بخش مأیوس و ناراضی جامعه کاسته شد؛ با گام بر داشتن نظام حکمروایی درمسیر اصلاحات مشهود و مؤثر، این واکنش معنادار و سیال میهنی می‌تواند به سوی تثبیت و نهادمندی برود.

ضرورت پایدار کردن این همبستگی و برجسته کردن معنا و ارزش تاریخی مفهوم ایران، یکی از مهم‌ترین دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی در برابر جنگ بودکه در عین حال آشکارکرد اصلاح رویکردها و رویه‌های غلط امری ضروری است، امری که تحقق آن نیاز به فوریت هم دارد تا بتواند در بحران‌ها و تنگناهای پیش رو، رضایت و اعتماد و همبستگی و سرمایه اجتماعی را ترمیم و تقویت کند، پزشکیان نشان داد که به این ضرورت واقف و در قبال آن متعهد است و می‌خواهد دولت با جلب هماهنگی و همکاری سایر نهادهای حکومتی به آن سو پیش برود. اگر پزشکیان نیامده بود، مدیریت چنین بحران هایی محدود به وجوه سخت‌افزاری می‌شد و جامعه را در برابر انبوه روایت‌ها ورویکردهای متناقض و قطبی، ناتوان‌تر می‌کرد.

بخش پنجم: وضعیت کنونی و امکان تحقق وعده‌ها

امروز، کشور در وضعیتی دشوار و پیچیده قرار داردکه دولت باید و می‌تواند با اعتماد و اتکای به مردم و جامعه مدنی و بخش‌های خصوصی و غیر دولتی و تغییر رویکردها و روندهای فرساینده گذشته آن را به فرصتی جدید تبدیل کند. برخی مؤلفه‌های این وضعیت عبارتند از:

• اینکه بحران اقتصادی و معیشتی همچنان پابرجاست وناترازی‌های مالی و ارزی آثار خود را بر زندگی روزمره و اشتغال و آموزش و سلامت شهروندان و فعالیت نهادهای تولیدی و صنعتی و اجتماعی و فرهنگی و علمی به وضوح نشان می‌دهد؛
 • اینکه سرمایه اجتماعی هنوز ترمیم نشده و دستاوردهای همبستگی مدنی با مقاومت نهادی و ساختاری جریان سیاسی مخالف دولت و تلاش به بازگرداندن رویه‌های سیاسی و اجرایی به تنظیمات گذشته، وضع شکننده‌ای پیدا کرده است.
 • اینکه تهدیدهای سیاسی و نظامی و غلبه فضای جنگی در سطوح ملی و منطقه‌ای و جهانی همچنان بر افکار عمومی و حوزه عمومی سایه افکنده است،
 • اینکه با ضعف نظام ارتباطی و رسانه‌ای دولت، ملی نشدن سیاست حاکم بر  رسانه، ادامه سیاست فیلترینگ و غفلت ازظرفیت نهادهای مدنی در بالا بردن «توانش ارتباطی جامعه»، همچنان «ناترازی‌ ارتباطی میان افکارعمومی و بخش حکمرانی» باقی مانده است.

در چنین شرایطی، پرسش اصلی این است که پزشکیان چگونه می‌تواند به وعده‌های خود عمل کند؟ پاسخ ساده‌ای در برابر این سؤال وجود ندارد. تحقق وعده‌ها تنها با تکیه بر دولت ممکن نیست. او نیازمند حمایت و همکاری همه ارکان نظام، انسجام درونی دولت، ارتباطات فعال و دوسویه با نهادهای مدنی وحرفه‌ای، جریان‌های سیاسی، نظام نخبگانی، دانشگاه‌ها، رسانه‌ها و شخصیت‌های ملی است. اگر این همیاری و گفت‌وگو شکل نگیرد و یا به الزامات آن توجه نشود، وعده‌ها در حد شعار و آرزو باقی می‌ماند.

اگر پزشکیان نیامده بود شاید اصرار بر تعهد به شعارهایی چون استفاده از ظرفیت‌های قومی و منطقه‌ای و اولویت‌های همسایگی در توسعه و جلب رضایت طبقات محروم و نابرخوردار در التزام به عدالت در همین حد پیش نمی‌رفت.

بخش ششم: رفتار و گفتمان پزشکیان

رفتار صادقانه و گفتارصریح پزشکیان در مواجهه با مسائل پیش روی کشور از جمله تمایزهای دولت اوست، اگرچه در همین حد هم هنوز فراگیر نشده است، این گفتمان بر چند ستون اصلی استوار است:
 گفت‌وگومحوری: او بر این باور است که گفت‌وگو هم مسأله است و هم راه‌حل.
 نقد وضعیت بدون دشمن‌سازی: به‌جای آنکه گروهی را مقصر بداند، بر توصیف و تبیین روندهای منجر به خطا تأکید می‌کند.
 اعتماد و شفافیت: پزشکیان با زبان ساده و صریح سخن می‌گوید و محدودیت‌ها را پنهان نمی‌کند.
 اصلاحات تدریجی: تغییر دفعی را ناممکن می‌داند و به گام‌های کوچک اما مداوم باور دارد.
 رویکرد اجتماعی به سیاست: برای او، سیاست نه فقط قدرت‌ورزی، بلکه بازسازی سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی است.

 این گفتمان، در فضای سیاسی امروز ایران، یک تغییر رویکرد به شمار می‌رود؛ تغییری که اگرچه همه‌جانبه نیست، اما روشی متفاوت است.

سخن پایانی:

آمدن و انتخاب پزشکیان در این مقطع تاریخی پدیده‌ای معنا دار در میدان سیاست بود. اگر او نیامده بود، جامعه ایران با مسائل و چالش‌های فراگیرتر و عمیق‌تری از امروز مواجه می‌شد. آمدن او به معنای حل همه مشکلات یا عبور از همه مخاطرات نبود و نیست، اما به معنای باز شدن پنجره‌ای برای کم کردن تهدیدها و دیدن بهتر دور و نزدیک کشور و ضرورت‌های تحول و تغییر در جامعه‌ای متکثر شده و متفاوت باگذشته بود و هست.

مسأله ایران امروز این است که آیا می‌توان این پنجره را به افقی گشوده‌تر تبدیل کرد؟ آینده نه در دست یک فرد، بلکه در گرو تحول نگاه‌ها، روندها، ساختارها و کنش‌هاست. آینده را نمی‌توان کشف کرد، باید آن را ساخت. در این سو با پذیرش ضرورت گفت‌وگو و وفاق و التزام به فهم درست مسائل و ضرورت‌ها و راهبردها و راهکارهای منتهی به آنها، باید برای ایران به پزشکیان بی‌چشمداشت و بی‌دریغ کمک کرد. فرصت‌ها از دل فهم درست لحظه‌ها و حضور مؤثر در آنها بر می‌آیند. 

*هادی خانیکی جامعه شناس، و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2111807

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین