رسول سلیمی: در پیچ و تاب سیاست خارجی ترامپ، جایی که تهدیدهای تند با محاسبات ژئوپلیتیک درهم آمیخته، اظهارات اخیر او درباره بازپسگیری پایگاه بگرام از طالبان، چون جرقهای در انبار باروت اوراسیا، جهان را به لرزه درآورد. ترامپ، در مصاحبهای با خبرنگاران در لندن، گفت: «ما در حال تلاش برای بازپسگیری بگرام هستیم؛ این یکی از بزرگترین پایگاههای هوایی جهان است و دقیقاً یک ساعت با جایی که چین موشکهای هستهای میسازد فاصله دارد.»
این سخنان، که ذاکر جلالی، مقام وزارت خارجه طالبان، آن را «رد کامل» خواند، نه تنها انتقادی از خروج آشفته ۲۰۲۱ است، بلکه بخشی از استراتژی «فشار حداکثری» برای بازسازی حضور نظامی آمریکا در آسیای مرکزی است. بگرام، این غول بتنی با باند ۳۶۰۰ متری که شوروی در ۱۹۵۰ ساخت و آمریکا برای ۲۰ سال به عنوان قلب عملیات ضدطالبان استفاده کرد، اکنون در دست طالبان است، اما ترامپ آن را «دارایی استراتژیک» برای مقابله با چین، ایران و روسیه میبیند.
اهداف آمریکا از حضور در افغانستان
اهداف آمریکا از حضور در افغانستان، از ۲۰۰۱ تا تهدیدهای ۲۰۲۵، چندلایه و ژئوپلیتیک است: مبارزه با تروریسم، مهار رقبا و حفظ هژمونی اوراسیایی. ترامپ، در پست تروث سوشال (۲۰ سپتامبر ۲۰۲۵)، خروج ۲۰۲۱ را «فاجعه» خواند و گفت: «ما میخواستیم افغانستان را با قدرت و کرامت ترک کنیم، اما بگرام را نگه داریم». هدف اولیه، نابودی القاعده و طالبان پس از ۱۱ سپتامبر بود، که آن را «امنیت مستقیم آمریکا» میخواندند. اما با گذشت زمان، اهداف به مهار چین (از طریق کمربند و جاده) و ایران (حمایت از حوثیها) گسترش یافت. بروکینگز تأکید میکند: «حضور در افغانستان، دسترسی به آسیای مرکزی را تضمین میکند و روسیه را از نفوذ در تاجیکستان و ازبکستان دور نگه میدارد.»
به عبارت دیگر، اهداف را میتوان به سه دسته تقسیم میکند:
۱) هدف ضدتروریسم که در ۲۰۲۴ به ایران و روسیه حمله کرد
۲) هدف مهار رقبا از جمله چین با ۳۰۰۰ سرباز در افغانستان
۳) هدف ثبات منطقهای؛
به همین دلیل ترامپ، در مصاحبه با NPR گفت: «بگرام برای مقابله با پوتین و شی ضروری است.» با این حال، بدون حمایت پاکستان (که ۵۰ هزار سرباز آمریکایی را میزبانی میکند)، اهداف ناکام میماند. این اهداف، آمریکا را از انزوا نجات میدهد، اما خطر درگیری با چین (با ۱ ساعت فاصله بگرام از مرز) را افزایش میدهد. بدون بازنگری، حضور به «جنگ ابدی» تبدیل میشود، جایی که امنیت، نه صلح، اولویت است.
اهمیت بگرام برای تسلط بر چین و ایران
بگرام، این قلعه بتنی در ۴۰ کیلومتری کابل، با باند ۳۶۰۰ متری که بمبافکنهای B-۵۲ را در خود جای میدهد، کلیدی برای تسلط بر چین و ایران است. ترامپ گفت: «بگرام یک ساعت با کارخانههای موشکی چین فاصله دارد»، که اورین پالیسی آن را «تهدید مستقیم برای گسترش هستهای چین» میخواند. بگرام، دسترسی به سینکیانگ (با ۳۰۰۰ سرباز چینی در افغانستان) را فراهم میکند و کمربند و جاده را مهار مینماید.
برای ایران، بگرام پایگاه ایدهآل برای عملیات ضدحوثی است؛ چرا که از بگرام، آمریکا میتواند به سرعت به تهران برسد و برنامه هستهای را هدف گیرد.» با این حال، بگرام آمریکا را به قلب آسیا برمیگرداند، اما خطر جنگ با چین (با بودجه دفاعی ۲۹۲ میلیارد دلاری) را افزایش میدهد. بدون ائتلاف، تسلط به «رویای دور» تبدیل میشود.
اهمیت بگرام برای خاورمیانه و روسیه
از سوی دیگر، بگرام، چون پلی به خاورمیانه، دسترسی به خلیج فارس را تضمین میکند و روسیه را از نفوذ در آسیای مرکزی دور نگه میدارد. اکونومیک تایمز نوشت: «بگرام، آمریکا را برای هدفگیری ایران در خاورمیانه آماده میکند.» همچنین اوراسیا ریویو آن را «تهدید برای نفوذ مسکو در تاجیکستان» میخواند. این در حالی است که بگرام، روسیه را از حمایت طالبان دور نگه میدارد.
در همین راستا، بگرام، آمریکا را به خاورمیانه برمیگرداند، اما خطر درگیری با روسیه (با ۵۹۰۰ کلاهک هسته ای) را افزایش میدهد که بدون دیپلماسی، تسلط به «جنگ سرد جدید» تبدیل میشود.
اظهارات ترامپ در ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۵، با تهدید «چیزهای بد» برای بازپسگیری بگرام، اهداف آمریکا – ضدتروریسم، مهار رقبا و هژمونی اوراسیایی – را برجسته میکند. بگرام، کلیدی برای تسلط بر چین (سینکیانگ)، ایران، خاورمیانه (خلیج فارس) و روسیه (آسیای مرکزی) است، که آن را «دارایی حیاتی» ارزیابی می کنند. در مجموع، پیامدهای استراتژیک استقرار امریکا در بگرام، از چندقطبیسازی تا جنگ نیابتی، رژیم جهانی را به خطر میاندازد.
۲۱۳/۴۲
نظر شما