به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، تاریخ شفاهی فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تقریبا از اواخر دهه ۱۳۹۰ آغاز شد. در این طرح، خاطرات برخی از فرماندهان برجسته دفاع مقدس بهصورت منظم ثبت و ضبط شد. متولی اصلی این پروژه، «مرکز اسناد، تحقیقات و نشر معارف دفاع مقدس و مجاهدتهای سپاه» است که تاکنون دهها عنوان کتاب با طرح جلد مشخص در این حوزه منتشر کرده است.
با گذشت زمان و انتشار این آثار، برخی پژوهشگران حوزه جنگ نسبت به محتوای این کتابها انتقادهایی جدی مطرح کردند. آنها خواستار تحلیلهای عمیقتر و دقیقتری شدند تا بر کیفیت و اعتبار این مجموعهها افزوده شود.
درواقع، نبود نقد جدی بر خاطرات تاریخ شفاهی فرماندهان سپاه، یکی از خلأهای محسوس در مطالعات جنگ ایران و عراق و تاریخنگاری معاصر ایران به شمار میرود. این خاطرات عمدتا از زاویهای رسمی و قهرمانمحور روایت میشوند و کمتر به شکستها، اختلافات درونسازمانی یا تصمیمات چالشبرانگیز پرداختهاند.
از سوی دیگر، ضعف نهادهای مستقل پژوهشی و نبود رسانههای منتقد، امکان ارزیابی و سنجش صحت این روایتها را محدود کرده است. این در حالی است که خاطرات فرماندهان میتوانستند منبعی ارزشمند برای روشن شدن ابعاد مختلف دفاع مقدس، سیاستهای نظامی و تحلیل مدیریت جنگ باشند. نبود روایتهای موازی و نگاههای منتقدانه، تاریخ شفاهی فرماندهان را به حافظهای یکطرفه و خشک بدل کرده است.
در این میان، حجتالاسلام محمدمهدی بهداروند از معدود پژوهشگرانی است که با دقت و رویکردی انتقادی به نقد چندین اثر تاریخ شفاهی فرماندهان سپاه پرداخته و نکات قابلتوجهی را درباره ساختار و محتوای آنها مطرح کرده است.
با توجه به اهمیت تاریخ شفاهی دفاع مقدس و کمبود نقد علمی در این حوزه، گفتوگویی با او در آستانه هفته دفاع مقدس ترتیب دادهایم تا ابعاد مختلف این موضوع و ضرورت ارتقای کیفی آثار این حوزه بررسی شود.
متوجه شدم مدتی است که به نقد کتابهای تاریخ شفاهی منتشرشده در مرکز اسناد، تحقیقات و نشر معارف دفاع مقدس و مجاهدتهای سپاه پرداختید. چه ضرورتی احساس کردید که به نقد این مجموعه بپردازید؟
من از همکاران مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه هستم و معتقدم این مرکز یکی از باقیات صالحات دوران جنگ است که نظیرش در هیچ ارگان و مرکز علمی پژوهشی وجود ندارد. به نظر من ضرورت نقد آثار تاریخ شفاهی منتشرشده در مرکز اسناد سپاه، ارتقای کیفیت و اثربخشی این آثار برای مخاطبان مختلف و بهویژه نسل جوان بود. بسیاری از آثار منتشرشده، بیشتر بر رویدادها و عملیاتهای نظامی تمرکز دارند و اطلاعاتی خشک و رسمی ارائه میدهند که در نگاه اول برای پژوهشگران، نخبگان و نظامیان مفید است، اما برای عموم مردم و جوانان جذابیت چندانی ندارد و نمیتواند ارتباط عاطفی و انسانی با مخاطب ایجاد کند. این مسئله باعث میشود که ارزش واقعی تاریخ شفاهی (که ثبت خاطرات و تجربههای انسانی فرماندهان و رزمندگان است) به خوبی منتقل نشود و فرصت تربیتی و فرهنگسازی آن از دست برود.
هدف من از نقد این آثار، نه تخریب تلاشهای مرکز اسناد، بلکه بهبود روش روایت و توسعه شیوههای نوین تاریخ شفاهی بود. معتقدم اگر تاریخ شفاهی با زبان مناسب، روایت انسانی، تلفیق رویدادهای نظامی با زندگی شخصی فرماندهان و جذابیت بصری و ادبی ارائه شود، میتواند نهتنها برای پژوهشگران مفید باشد، بلکه به یک ابزار قدرتمند در تربیت نسل جوان، انتقال ارزشهای دفاع مقدس و فرهنگسازی اجتماعی تبدیل شود. به عبارت دیگر، نقد من بر این اساس است که تاریخ شفاهی باید فراتر از گزارش وقایع صرفا نظامی باشد و تجربه انسانی فرماندهان و رزمندگان، مانند دلتنگی برای خانواده، مدیریت مسئولیتهای خطیر، ایثار و لحظات شخصی، نیز در آن بازتاب پیدا کند. این ابعاد انسانی، اگر به درستی روایت شوند، میتوانند نسل امروز را با ارزشهای دفاع مقدس آشنا و حس همذاتپنداری و انگیزه برای عمل به این ارزشها را ایجاد کنند. بنابراین، ضرورت نقد این مجموعه، بهویژه برای توسعه فرهنگسازی، افزایش جذابیت آثار برای مخاطب عام و حفظ زنده بودن تاریخ جنگ، کاملا مشهود است و هدف آن اصلاح و ارتقای روشها برای ثبت و روایت درست تاریخ شفاهی است تا هم علمی و مستند باشد و هم انسانی و تأثیرگذار.
شما کتابی درباره گفتوگو با صادق آهنگران منتشر کردید که به شیوه معمول تاریخ شفاهی مرکز اسناد سپاه است، به نظر شما، این سبک تاریخ شفاهی که در مرکز اسناد سپاه دنبال میشود تا چه حد متاثر از دیدگاه کارشناسان و مسئولان مجموعه است؟ فضای رسمی حاکم بر مرکز اسناد چقدر در شکلگیری این سبک تأثیرگذار است؟ همچنین، آموزش تخصصی تاریخ شفاهی به کارشناسان مرکز چه نقشی میتواند در تغییر و بهبود این روند ایفا کند؟
به نظر من، سبک تاریخ شفاهی که در مرکز اسناد سپاه دنبال میشود، بهشدت متاثر از دیدگاه کارشناسان و مسئولان مجموعه است. فضای غالب در مرکز، ساختاریافته و رسمیمحور است و این چارچوب باعث شده که تمرکز اصلی بر ثبت وقایع نظامی، جلسات، طرحریزی عملیاتها و گزارشهای رسمی باشد و ابعاد انسانی، شخصی و زندگی روزمره فرماندهان و رزمندگان کمتر مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر، شیوه روایت تاریخ شفاهی در مرکز، بهشدت تابع نگرش مدیریتی، خطمشیهای رسمی و محدودیتهای سازمانی است و بنابراین سبک آثار منتشرشده مستقیما تحت تأثیر دیدگاه کارشناسان و مسئولان قرار دارد. این رویکرد باعث میشود برخی وجوه مهم زندگی فرماندهان مانند احساسات، دلتنگیها، لحظات انسانی و تعاملات شخصی با دیگران، کمتر بازتاب داده شود و تصویر فرماندهان در ذهن مخاطب گاهی خشک و دور از واقعیت انسانی باشد.
در مورد نقش آموزش تخصصی تاریخ شفاهی، اگر کارشناسان مرکز آموزشهای تخصصی و حرفهای ببینند، میتوانند مهارتهای لازم برای روایت انسانی، تحلیل روانی و زندگی شخصی فرماندهان را در کنار وقایع نظامی به کار بگیرند. این آموزشها امکان میدهد که روایتها نهتنها دقیق و مستند باشند، بلکه جذابیت ادبی و روانشناختی نیز داشته باشند و مخاطب عام، نسل جوان و علاقهمندان به تاریخ جنگ بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. به بیان دیگر، آموزش تخصصی میتواند موجب شود که تاریخ شفاهی مرکز از یک رویکرد صرفا گزارشمحور و رسمیمحور، به روایتی زنده، انسانی و اثرگذار تبدیل شود و همزمان کیفیت علمی، ارزش پژوهشی و توان فرهنگسازی آثار نیز افزایش یابد.
بنابراین میتوان گفت که دیدگاه کارشناسان و فضای رسمی حاکم بر مرکز اسناد، سبک آثار را شکل میدهد، اما آموزش تخصصی میتواند نقطه تغییر و بهبود این روند باشد؛ به طوری که هم واقعیتهای نظامی با دقت ثبت شوند و هم ابعاد انسانی و زندگی شخصی فرماندهان بهدرستی منتقل شود، تا مخاطب بتواند هم از لحاظ علمی بهره ببرد و هم با شخصیتها همذاتپنداری کند و ارزشهای دفاع مقدس را بهتر درک کنید.
... در آثار تاریخ شفاهی مرکز اسناد سپاه که با فرماندهان دفاع مقدس تهیه شده، چقدر به موضوع اشتباهات، ناهماهنگیها، شکستها و خاطرات تلخ پرداخته شده است؟
در آثار تاریخ شفاهی مرکز اسناد سپاه که با فرماندهان دفاع مقدس تهیه شده، بخش قابل توجهی (حدود ۸۰ درصد) به عملیاتها، عدمالفتحها و پیروزیها، و جلسات قرارگاهی پرداخته شده است. این آثار اطلاعات ارزشمندی درباره دشواریهای تصمیمگیری، چالشهای هماهنگی بین یگانها و پیچیدگیهای عملیاتها ارائه میکنند و برای پژوهشگران و نظامیان، منبعی مستند و قابل اعتماد به شمار میروند.
با این حال، اگر بخواهیم ابعاد انسانی و روانی جنگ را نیز درک کنیم، این روایتها به تنهایی کافی نیستند. بیشتر اطلاعات ارائهشده، به شکل گزارشهای رسمی و جلسات مدیریتی بیان شده و احساسات درونی فرماندهان، رنجها و دلتنگیهای شخصی، لحظات سخت و تجربههای انسانی آنها در دل میدان نبرد کمتر بازتاب یافته است. به همین دلیل، برای مخاطب عام و بهویژه نسل جوان، این آثار بهتنهایی قادر به ایجاد همذاتپنداری و انتقال حس ایثار، شجاعت و بزرگی رزمندگان نیستند.
به بیان دیگر، این کتابها ارزش پژوهشی و تاریخی بسیار بالایی دارند، اما اگر بخواهیم تاریخ جنگ را زنده، ملموس و انسانی به مخاطب منتقل کنیم، لازم است در کنار ثبت وقایع نظامی، روایت تجربه شخصی، سختیها و وجوه انسانی فرماندهان و رزمندگان نیز به شکل برجسته و هنرمندانهای بازتاب داده شود تا اثرگذاری آن بر نسل امروز کاملتر و ماندگارتر باشد.
برای تدوین تاریخ شفاهی فرماندهان جنگ بهترین روش چیست؟
به نظر من بهترین روش برای تاریخ شفاهی فرماندهان جنگ، ترکیب دقیق و هوشمندانه روایت نظامی با روایت انسانی و شخصی است. این بدان معناست که تاریخ شفاهی صرفا محدود به ثبت وقایع و عملیاتها نباشد، بلکه جنبههای انسانی، شخصی و عاطفی فرماندهان و رزمندگان نیز در آن بازتاب داده شود. این ابعاد شامل زندگی روزمره، دغدغههای خانوادگی، دلتنگیها، لحظات سخت و شادیهای کوچک، مسئولیتهای خانوادگی و فردی و حتی شیوه مواجهه فرماندهان با ترس، شک و تصمیمات حساس در میدان نبرد است. تاریخ شفاهی در این نگاه، علاوه بر ثبت وقایع تاریخی، باید دروازهای برای فهم زندگی انسانی و تجربه زیسته فرماندهان باشد.
برای اجرای چنین روشی، چند اصل اساسی لازم است:
- مصاحبههای عمیق و غیررسمی: مصاحبهها باید در فضایی آرام، بدون محدودیت رسمی و فشار زمان انجام شوند تا فرمانده احساس راحتی کند و بتواند خاطرات شخصی، دغدغهها، امیدها و لحظات آسیبپذیری خود را بازگو نماید. این نوع مصاحبهها، امکان ثبت واقعیات انسانی را فراهم میآورند و باعث میشوند روایتها زنده و ملموس باشند.
- مستندسازی دقیق وقایع نظامی: در کنار روایت انسانی، لازم است وقایع نظامی، عملیاتها، جلسات قرارگاهی، تصمیمگیریها و چالشهای میدانی به دقت علمی و مستند ثبت شوند تا ارزش پژوهشی و تاریخی آثار حفظ شود. این ترکیب، تعادل میان تحقیق و روایت انسانی را ایجاد میکند و امکان استفاده آثار در مطالعات نظامی، تاریخی و علمی را تضمین میکند.
- ترکیب روایت و تحلیل: روایت صرف از وقایع کافی نیست؛ باید تحلیل و تبیین نیز همراه روایت ارائه شود. این کار به خواننده کمک میکند هم عملیاتها و جریانهای جنگ را بفهمد و هم با شخصیت، تصمیمها، استراتژیها و ابعاد انسانی فرماندهان همذاتپنداری کند. چنین رویکردی باعث میشود خواننده نه تنها اطلاعات کسب کند، بلکه ارتباط عاطفی و درک عمیقتری از واقعیتهای جنگ پیدا کند.
- مخاطبشناسی و جذابیت روایت: متن تاریخ شفاهی باید برای نسل جوان جذاب و قابل فهم باشد. زبان، سبک بیان، روایت جزئیات انسانی و مثالهای ملموس باید به گونهای انتخاب شود که فرهنگ ایثار، مسئولیتپذیری، مدیریت جهادی و روحیه همکاری و همدلی در میدان جنگ به خواننده منتقل شود و حس انگیزه و الهامبخشی ایجاد شود.
درواقع، بهترین روش تاریخ شفاهی، روشی است که تاریخ جنگ را زنده، انسانی و اثرگذار روایت کند، نه صرفاً گزارش نظامی خشک و رسمی. این روش، علاوه بر ثبت دقیق رویدادها، حیات انسانی فرماندهان و رزمندگ ان را نیز به مخاطب منتقل و تجربه جنگ را فراتر از یک مجموعه آمار و گزارش، به یک روایت ارزشمند فرهنگی، تربیتی و تاریخی تبدیل میکند.
۲۵۹
نظر شما