به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین استان چهارمحال وبختیاری ؛ روز ۲۱مهر۱۴۰۴ در خیابان شهرکرد، سکوتی غریب جریان داشت؛ سکوتی که تنها صدای زنجیر جرثقیل آن را شکست. خانوادهای که ماهها با مردم این شهر زندگی کرده بودند، بیخبر بار سفر بستند. نه اطلاعیهای صادر شد، نه توضیحی در رسانههای شهری آمد. آنچه ماند، حس خلأ بود و پرسشی تکراری: «چرا بردندشان؟»
در ظاهر، یک تصمیم عمرانی و انتقال سازهای فلزی رخ داده، اما در عمق ماجرا، نشانهای از بحران ارتباط میان مدیریت شهری و جامعه نهفته است. هنر شهری زمانی معنا دارد که با احساس و حافظه جمعی پیوند بخورد. حذف بیتوضیح چنین نمادی، یعنی بیتوجهی به همین پیوند.
شهرها از میان نمادهایشان هویت میگیرند؛ مجسمهی یک خانواده در میانهی شهر، تصویری بود از همبستگی، امید و زندگی جمعی. وقتی این تصویر خاموش حذف میشود، در واقع بخشی از گفتوگوی فرهنگی میان مردم و مدیران نیز از بین میرود.
مسئله فقط مجسمه نیست؛ مسئله این است که شهر چگونه با خاطره و احساس مردم برخورد میکند. در شهری که گفتوگوی اجتماعی نادیده گرفته شود، زیبایی، دوام ندارد.
کاش هزینهی بردنشان، هزینهی بیاعتمادی تازهای نباشد؛ زیرا اعتماد، سرمایهایست که اگر برود، دیگر هیچ جرثقیلی نمیتواند آن را بازگرداند.
عکس از: پایگاه خبری دهکردآنلاین
نظر شما