۱ نفر
۳ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۳
به بهانه پرونده پژمان جمشیدی

قبل از هر چیز ذکر این نکته ضروری است که این متن بدون هیچ سوگیری خاصی در خصوص پرونده پژمان جمشیدی است و همانطور که از عنوان این متن مشخص است فقط سعی بر آن شده تا به بهانه این پرونده؛ برخی از تصورات غلطی که در این خصوص بین مردم رایج و شایع شده را یادآوری نماید.

اما این سوال.... 

آیا واقعا می‌شود کسی که به لحاظ پول و شهرت در چنین جایگاهی قرار دارد دست به تعرض و تجاوز بزند؟   

تصور عمومی متعرضین و متجاوزین به عنف را معمولا از اقشار محروم و یا رانده شده از سوی جنس مخالف می‌شمارند که بخاطر داشتن  ارزش جفتیابی mate value   پایین متمایلند خشم حاصل از سرخوردگی و محرومیت جنسی خود را به شکل تعرض جبران کنند و در عین حال به اقناع جنسی نیز برسند. در حالیکه شواهد و پژوهش‌ها حاکی از آن است که عکس این تصور بیشتر رایج است. بعبارتی هر قدر افراد از هرم قدرت ؛ ثروت و شهرت و حتی علم بالاتر می‌روند (به اصطلاح شلوارشان دو تا می‌شود) به همان نسبت بیشتر مرتکب به تعرض و تجاوز جنسی می‌شوند که این مسئله به عینه در نظام طبیعت هم مشهود است بعنوان مثال گوریل نر آلفا بعنوان قویترین حیوان نر وظیفه تولید مثل گله را به تنهایی بعهده گرفته و سایر نرهای ضعیف را کنار می‌زند. در انسانهای صاحب‌مقام این میل جنسی خود را به شکل حرمسراهای پادشاهان؛ چند همسری متمولین و یا سوءاستفاده از موقعیت و جایگاه برتر مردان بروز می‌کند. بر همین اساس می‌توان شکل‌گیری جنش me too  را نیز در همین راستا تلقی کرد که بنوعی بر علیه صاحبین قدرت در سینما شکل گرفت. 

اما چرا نام صاحبین قدرت و ثروت و شهرت در این رابطه کمتر شنیده می‌شود و زندانیانی با این جرم بیشتر از اقشار محروم و ضعیف جامعه هستند؟ دلیلش این است که صاحبین قدرت یا به اینگونه اعمال خود وجهه قانونی ، شرعی و عرفی می‌دهند و یا براحتی میتوانند با نفوذ اجتماعی و هواداران پروپاقرص خود، احتمال دستگیری و محکوم شدن خود را به صفر برسانند.

در عین حال دیدگاه عموم جامعه و موضع‌گیری مردم با شنیدن خبر تجاوز یک صاحب نفوذ در مقایسه با یک فرد عادی بشدت متفاوت و دارای سوگیری شدید است!

 بعنوان مثال وقتی مردم خبر تعرض یک فرد محبوب و مشهور صاحب نفوذ را می‌شنوند ادعاهای فرد شاکی را چه درست باشد چه نادرست ندیده می‌گیرند و آنرا به باج خواهی و یا دسیسه های پشت پرده نسبت می‌دهند آنهم با تاکید و تذکر به این نکته که اصولا چنین افرادی نیازی به اینگونه اعمال و رفتاری ندارند و براحتی می‌توانند هر وقت عشق‌شان کشید از هر چمن گلی بچینند! حتی آنهایی هم که کمی منصف‌ترند بلافاصله به دیگران نصیحت می‌کنند از شنیدن چنین خبرهایی هیجان زده نشوید و بلافاصله قضاوت نکنید. باری به هر جهت در اینگونه مواقع  همه این مقبولیت‌های اجتماعی سپر بلای صاحب قدرت و یا سلبریتی محبوب می‌شوند.

  اما در عین حال وقتی مردم خبر تعرض یک فرد عادی را می‌شنوند بدون آنکه از جزییات آن باخبر شوند  بلافاصله از پیر و جوان خواستار تنبیه اساسی  فرد متجاوز شده و پروفایل همان‌هایی که مردم را به صبر و آرامش فرا می‌خواندند مملو از پیشنهاداتی همچون: اشد مجازات آنهم در انظار عمومی قبل از هر گونه محاکمه‌ای... می‌شود! یادتان باشد که آنقدرها از تجاوز و قتل راننده اسنپ به یک دختر نمی‌گذرد که از همان روز اول طناب‌های اعدام از سوی همین سلبریتی‌های پندآموز و خواستار سعه صدر بر علیه راننده اسنپ قبل از محاکمه بپا شد!

این تناقضات بعضا بخاطر این است که عموم مردم معمولا در مواجهه با مسائل احساسی ناخودآگاه قضاوت‌هایی بر اساس پیش‌فرض‌هایی اشتباه می‌کنند. بعنوان مثال یک آمارگیری نشان داده که اکثر زنان نگران تجاوز از سوی افراد غریبه هستند در حالیکه بیشتر تجاوزات از سوی کسانی است که نه تنها از نزدیکان و آشنا هستند بلکه بظاهر مورد اعتماد و وثوق هم بوده‌اند! یکی از دلائل این اعتماد هم جایگاه اجتماعی برتر فرد مربوطه است که به هیچ عنوان کسی چنین انتظاری را از آنها نداشته! مثلا مواردی همچون: تجاوز یک استاد دانشگاه به دانشجو یا یک پزشک به بیمار و یا حتی یک فرد مسن به دختران کم سن و سال و.... (مسئله سعید پورصمیمی با شاکیان بازیگر زن را فراموش نکرده‌ایم.) بله، گاه باید مارادونا را ول کرد و چسبید به غضنفرها ....!!

 dacher keltner در کتاب تنافض قدرت دلیل چنین رفتاری را از سوی صاحبین قدرت ،ثروت، شهرت و جایگاه اجتماعی اینطور عنوان می‌کند که قدرت می‌تواند اذهان صاحبانش را جوری تغییر دهد که نسبت به پایین دستی‌ها و رنج‌شان بی‌تفاوت و بی‌حس شوند. بر همین اساس کسانی که در اوجند نه تنها توجهی به بهره کشی جنسی  و میزان دردی که طرف مقابل‌شان تحمل می‌کند ندارند بلکه از این نوع فانتزی‌های جنسی در قالب تنوع و هیجانات آن؛ بشدت لذت برده و درد و رنج طرف مقابل را به حساب ناز  وادای وی گذاشته و معتقدند که همه این اظهارات و مخالفت‌ها ظاهری بوده و در واقع آنها هم از این رفتار خشن مردانه لذت می‌برند!

خلاصه آنکه انسان موجود پیچیده و عجیبی و غیرقابل پیش بینی است پس خودمان را بهتر بشناسیم و به همین سادگی رویداهای اجتماعی را بر اساس باورهاو پیش فرض‌های سطحی و غلط نقد و تفسیر نکنیم.

به امید آنکه ماجرای پژمان جمشیدی ختم به خیر شده و هر چه زودتر فراموش شود تا بتوانیم باز هم با او بخندیم ...  

اما همچنان نباید مطالب بالا که برگرفته از سالها پژوهش دانشمندان  حوزه انسان شناسی است را فراموش کرد.                                          

کد خبر 2130055

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =