نماز طلب باران در بجنورد؛ روایتی از ایمان، امید و عطش زمین

ظهر پاییزی در بجنورد، آسمان هنوز بی‌باران است. نسیمی سرد از دامنه کوهستان می‌وزد و در میان ازدحام مردم، صدای دعا و اشک در هم می‌پیچد. در امامزاده سیدعباس (ع)، دستانی رو به آسمان بلند شده است؛ دستانی که نه فقط برای باران، که برای رحمت، برای امید و برای نجات زمین و زندگی بالا رفته‌اند.

به گزارش خبرآنلاین، در روزگاری که آمارهای رسمی از خشکسالی‌های پیاپی در خراسان شمالی حکایت دارند، مردم این شهر با چشمانی پر از اشک و دلی پر از ایمان، به نماز ایستاده‌اند تا شاید باران رحمت، قفل سکوت آسمان را بشکند.

نیت‌های کوچک، آرزوهای بزرگ

از گوشه و کنار جمعیت، زمزمه‌ها به گوش می‌رسد؛ پیرزنی که چادرش را بر چهره گرفته و زیر لب برای باغ خشکیده‌اش دعا می‌کند. جوانی که برای چاه کم‌عمق مزرعه پدرش دست به دعا برده، و کودکی که همراه مادرش آمده؛ انگار که منتظر نخستین قطره باشد.

هر چهره، حکایتی از زندگی در دل خشکسالی است. در این اجتماع، هر کس دلیلی دارد برای آمدن، و همه در یک نقطه مشترک‌اند: امید.

در میان جمعیت، کشاورزان با چهره‌هایی آفتاب‌سوخته و دامداران با لباس‌های خاکی ایستاده‌اند. آنان بهتر از هر کس دیگری معنای «باران» را می‌دانند. برایشان باران فقط آب نیست، نان است، زندگی است، تداوم نسل‌هاست.

دعا در زمان بحران

خشکسالی در خراسان شمالی دیگر فقط یک پدیده اقلیمی نیست؛ بحرانی اجتماعی است که بر چهره مردم و زمین نشسته.

بر اساس شاخص «استاندارد بارش، تبخیر و تعرق» (SPEI)، ۹۹.۷ درصد از پهنه این استان درگیر درجاتی از خشکسالی است؛ آماری نگران‌کننده که نشان می‌دهد زمین دیگر توان تاب‌آوری گذشته را ندارد.

اما در دل این عددها، ایمان هنوز زنده است. مردمی که زیر آفتاب و باد ایستاده‌اند، باور دارند که دعا می‌تواند گره از دل آسمان باز کند. اینجا، معنویت و واقعیت در کنار هم ایستاده‌اند: همان‌قدر که بحران آب واقعی است، باور مردم به رحمت الهی نیز واقعی است.

روایت اشک و باران

موذن با صدایی گرم تکبیر می‌گوید و صحن امامزاده پر از زمزمه می‌شود. کودکی در کنار پدر ایستاده و با دستان کوچکش به آسمان اشاره می‌کند. پیرمردی آرام اشک می‌ریزد و زیر لب می‌گوید: «سال‌ها پیش همین نماز را خواندیم، بعد از چند روز باران آمد...»

لحظه‌ای است که زمان در آن متوقف شده؛ هیچ‌کس به ساعت نگاه نمی‌کند، همه چشم به آسمان دارند.

در نگاه‌های مردم، خستگی دیده می‌شود اما تسلیم نه. گویی دعاها نه‌تنها خطاب به خداوند، که یادآوری است برای خودِ انسان‌ها؛ یادآوری اینکه هنوز چیزی برای امیدواری باقی مانده است.

ایمان، همبستگی و مسئولیت

نماز که تمام می‌شود، مردم در گروه‌های کوچک دور هم جمع می‌شوند. سخن از زمین‌های ترک‌خورده است، از قنات‌هایی که خشکیده و چاه‌هایی که بی‌جان مانده‌اند. یکی می‌گوید: اگر صرفه‌جویی نکنیم، اگر مدیریت نکنیم، دیگر نمازی برای باران نخواهد ماند.

این گفتگوها، خود نوعی آگاهی جمعی است؛ نوعی همبستگی در برابر بحران. مردمی که گرد دعا جمع شده‌اند، انگار به این باور رسیده‌اند که تنها با اتحاد، با رفتار مسئولانه و با اصلاح نگاه خود به طبیعت می‌توانند آینده‌ای بهتر بسازند.

آسمان هنوز وعده دارد

خورشید در آسمان است. هنوز بارانی نیامده، اما در دل مردم چیزی تغییر کرده. ایمانشان عمیق‌تر شده و امیدشان زنده‌تر.

پیرزنی هنگام بازگشت می‌گوید: «باران می‌آید، اگر نه امروز، حتماً تا چند روز دیگر.» و لبخند می‌زند.

در انتهای مسیر، جوی کوچکی در کنار خیابان جاری است؛ صدای آرام آب در دل این سکوت، انگار نوید بارانی نزدیک را می‌دهد.

نماز باران در بجنورد فقط یک آیین دینی نبود؛ آیینه‌ای بود از پیوند انسان و طبیعت، از تداوم ایمان در روزگار بحران، و از قدرت همبستگی در برابر خشکسالی.

کد خبر 2140771

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار